طلاق خانم دکتر تهرانی از وحشت شکنجه های شوهر پزشکش

0

فرار خانم دکتر تهرانی از خانه وحشت شوهر لاکچری اش

خانم دکتر ابتدا ماجرای کتک خوردنش و بدرفتاری‌های همسرش را از اقوام و آشنایان پنهان کرد و به امید اینکه اخلاق و رفتارش تغییر می‌کند، صبر و بردباری پیشه کرد. اما برخلاف تصور مریم، روز به روز خشونت کلامی و حتی فیزیکی همسرش بیشتر می‌شد.

در شعبه ۲۶۵ دادگاه خانواده خانم دکتری به تنهایی مقابل قاضی انصاری نشسته بود که همزمان مرد شیک‌پوشی نیز وارد شد، به نظر می‌رسید همسر پزشک زن باشد.

آنها نگاهی به هم انداختند و مرد کت و شلواری با فاصله روی صندلی نشست. قبل از اینکه قاضی بررسی پرونده را شروع کند، مرد به همسرش گفت: خجالت نمی‌کشی مرا به دادگاه کشاندی و زن جواب داد: تو خجالت نمی‌کشی همیشه مرا به باد کتک می‌گرفتی بدون هیچ دلیل خاصی.

مشکل اصلی این زوج پزشک که زن متخصص بیهوشی و مرد جراح عمومی است، نه مهریه بود و نه چک برگشتی. آنها مالک آپارتمان لاکچری و ویلا، خودروی خارجی و حساب میلیاردی بودند که در حقیقت بدرفتاری و ضرب و جرح آقای دکتر بذر ناامیدی را به زندگی مشترک‌شان پاشیده بود.

ماجرای آشنایی این زن و شوهر پزشک از ۸ سال قبل کلید خورده بود. مریم تازه برای گذراندن طرح پزشک بیهوشی خود به یکی از شهرهای کوچک غرب کشور رفته بود که در آنجا با امیر جراح عمومی آشنا شد. آن زمان خانم دکتر ۲۵ سال بیشتر سن نداشت و امیر نیز ۵ سال از او بزرگتر بود، از نگاه مریم او مردی خوش‌لباس و با شخصیت به نظر می‌آمد. هر دو در یک بیمارستان مشغول به ‌کار بودند. کم کم حرف‌های عادی و روزمره‌ای که در مورد درس و تحصیل و کار بین‌شان رد و بدل می‌شد رنگ و بوی دیگری گرفت و بالاخره یک روز امیر به خانم دکتر پیشنهاد ازدواج داد، اما مریم فرصت خواست تا شناخت کافی از هم پیدا کنند.

سرانجام دختر جوان وقتی دید که امیر مردی باشخصیت و از موقعیت شغلی خوبی هم برخورداراست، ماجرای آشنایی‌اش را به والدینش اطلاع داد که آماده پذیرایی از خواستگارش باشند.

امیر وقتی از مریم شنید که ماجرا را به پدر و مادرش گفته است خیلی خوشحال شد و چند روز بعد به همراه خانواده‌اش برای خواستگاری راهی خانه خانم دکتر شدند. پس از موافقت خانواده‌ها، خانم دکتر با یک شاخ نبات به عقد آقای دکتر درآمد. این زوج پزشک پس از مراسم عروسی زندگی در زیر یک سقف را شروع کردند. بدین ترتیب زوج پزشک از شهرستان انتقالی گرفته و در تهران مشغول طبابت شدند. اوایل زندگی خوب و آرامی داشتند و مریم فکر می‌کرد خوشبخت‌ترین زن دنیاست و همسرش نیز بهترین مرد دنیا، اما این احساس خوشبختی خیلی دوام نیاورد و اتوبوسِ سرنوشت، آنها را مقابل دفترخانه ثبت طلاق پیاده کرد.

نخستین اختلاف آنها بعد از ۳ سال بروز کرد و بداخلاقی و بدرفتاری‌های مرد پزشک نمایان شد. کار به جایی کشید که خانم دکتر جوان را به هر بهانه‌ای به باد کتک می‌گرفت.

خانم دکتر ابتدا ماجرای کتک خوردنش و بدرفتاری‌های همسرش را از اقوام و آشنایان پنهان کرد و به امید اینکه اخلاق و رفتارش تغییر می‌کند، صبر و بردباری پیشه کرد. اما برخلاف تصور مریم، روز به روز خشونت کلامی و حتی فیزیکی همسرش بیشتر می‌شد.

خانم دکتر که به ستوه آمده و دیگر قادر به ادامه زندگی مشترک نبود، تصمیم گرفت یک بار برای همیشه به این زندگی پرتنش پایان دهد. بنابراین یک روز روبه روی همسرش نشست و گفت بهتر است راه‌شان را از هم جدا کنند.

حالا هر دو در دادگاه خانواده شماره ۲ ولنجک منتظر رسیدگی قاضی انصاری رئیس شعبه ۲۶۵ بودند. قاضی پس از بررسی مدارک و مستندات، از زوج پزشک خواست که در خصوص ارائه دادخواست طلاق توافقی‌شان توضیح دهند.

مرد پزشک گفت: همسرم را دوست دارم اما مدتی است که بنای ناسازگاری گذاشته و در خانه خبری از آرامش و آسایش نیست.همزمان خانم دکتر در جواب گفت: اوایل زندگی مشترک خوب و آرامی داشتیم اما رفته رفته کج‌خلقی‌های همسرم شروع شد. ابتدا تصورمی کردم که به مرور زمان اخلاق و رفتارش تغییر خواهد کرد اما متأسفانه کار به جایی کشید که وی به بهانه‌های مختلف مرا به باد کتک می‌گرفت و زندگی را برایم تبدیل به جهنم کرده بود، دیگر توان ادامه زندگی با وی را ندارم و همه چیز را به او بخشیدم تا با طلاق توافقی به این زندگی پرآشوب پایان بدهم. اما این درحالی بود که آقای دکتر هرگونه ضرب و جرحی را انکار کرد و گفت: چون از نظر اخلاقی با هم مشکل داریم و دیدگاه‌مان در زندگی باهم بسیار متفاوت است، تصمیم گرفتیم برای طلاق توافقی به دادگاه خانواده مراجعه کنیم.

قاضی انصاری پس از پایان جلسه رسیدگی، این زوج پزشک را به مرکز مشاوره راهنمایی کرد تا عجولانه برای زندگی‌شان تصمیم‌گیری نکنند؛ بنابراین با گذشت یک ماه از کلاس‌های مشاوره ۲ پزشک اصرار بر جدایی داشتند و قاضی به ناچار حکم طلاق آنها را صادر کرد.

بدین ترتیب، هر دو پزشک پای برگه‌ها را امضا کردند و از دادگاه خارج شدند و پرونده زندگی مشترک آنها برای همیشه بسته شد.

نظر کارشناس

دکتر مجید ابهری آسیب‌شناس اجتماعی و رفتارشناس در خصوص جدایی زوجین تحصیلکرده به خبرنگار ما گفت: طلاق یعنی قطع اختیاری پیوند زناشویی. همانقدر که ازدواج و پیوندعاطفی باعث خوشحالی و شادی اطرافیان است، جدایی نیز باعث اندوه و نگرانی آنها می‌شود.

وی افزود: هرچند طلاق از نظر بار دینی خلاف نیست، اما از نگاه رفتارشناسان مسلمان زشت‌ترین و تلخ‌ترین حلال فرهنگی محسوب می‌شود. این آسیب‌شناس اجتماعی با اشاره به پرونده طلاق توافقی که بین این زوج تحصیلکرده اتفاق افتاده و تأسف خانواده‌ها را برانگیخته است، ادامه داد: طلاق یک زن و شوهر بدون توجه به تحصیلات و پایگاه اجتماعی آنها موجب تأثر فرهنگی و اجتماعی است و هیچ شکی در آن نیست.

ابهری یادآور شد: اما افکار عمومی جامعه از اقشار فرهیخته توقعات و انتظارات بیشتری دارند، چرا که اینگونه افراد یکی از الگوهای رفتاری جامعه مخصوصاً برای قشر جوان محسوب می‌شوند. در بررسی آسیب‌شناسانه این مورد باید به محورهای زیر توجه خاص شود. در ابتدا این که انسان‌ها بدون توجه به پایگاه اجتماعی‌شان تابع احساسات و هیجان‌های رفتاری هستند.

دوم در انتخاب زن یا شوهر اگرفقط امتیازات ظاهر مثل سواد و مادیات در نظر گرفته شوند، قطعاً نتایج مطلوبی نمی‌توان گرفت. بنابراین امتیازات دیگری نظیر اعتقادات به ارزش‌های اخلاقی، تربیت خانوادگی و عمق اخلاق فرهنگی است که باید در نظر گرفته شوند. جامعه نیز نباید طلاق دو فرد تحصیلکرده را به‌عنوان قبح  پیوند عاطفی مانعی برای ازدواج قلمداد کند بلکه باید همواره قبل از رشد تحصیلی و شغلی و انسانی، اصلی‌ترین معیارهای ارزیابی زن و مرد را بیشتر از سایر محورها در نظر بگیرد.

ناهید پروری / ایران

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ