سیدجواد یحیوی (مجری) از جدایی همسرش می گوید/ بهاره رهنما ،وسط دعوای جواد یحیوی و همسرش + فیلم

0

گفتگو با جواد یحیوی و پسرش مسیحا

در تمام این سال‌ها آنقدر مجری روی آنتن برنامه‌های زنده و غیرزنده تلویزیون آمده و رفته‌اند که اگر بخواهیم می‌توانیم کتابی تحت عنوان فرهنگ‌نامه مجریان تلویزیونی تالیف کنیم اما اینکه در انتها سهم هر یک از این نام‌ها چند خط از این فرهنگ‌نامه را بگیرد، مهم‌ترین موضوع در تالیف چنین مجموعه‌ای است. بی‌شک در تمام این نام‌ها فقط عده انگشت‌شماری هستند که توضیح درباره‌شان فراتر از چند خط است و چه بسا در حد چند صفحه از این کتاب را با افتخار به خود اختصاص می‌دهند و باز هم بی‌شک جواد یحیوی یکی از پنج نفر اصلی ماجرا خواهد بود.

همسر مجریان همسر سید جواد یحیوی طلاق مجری بیوگرافی سید جواد یحیوی بیوگرافی بهاره رهنما

او حتما چیزهای بسیاری در چنته دارد که ستون‌های قوام‌یافته شهرت و ماندگاری‌اش را رقم زده‌اند. وقتی قرار شد با پسرش مسیحا برای مصاحبه و عکاسی ما را همراهی کند، کمی دلهره داشتیم از این جهت که جواد یحیوی خودش سال‌ها و بارها در برنامه‌های مختلف گفت‌وگومحور به خوبی در مقام پرسشگری قرار داشته و این می‌توانست کار ما را سخت کند اما آنقدر خوب در بده‌بستان‌های ما شریک شد که می‌توانیم بگوییم او از آن دسته آدم‌هایی است که به پارتنر مقابلش جسارت و اعتمادبه‌نفس کافی می‌دهد. ما هم از این گوی و میدان استفاده کردیم و هرچه می‌خواستیم پرسیدیم و او هم همه صداقتش را روی دایره ریخت. آنچه می‌خوانید شاید کامل‌ترین اما واقعا بی‌پرده‌ترین مصاحبه جواد یحیوی و پسرش در این‌ سال‌هاست که هر دو نفرشان درکی کاملا درست از گفته‌های‌شان داشتند تا جایی‌که در پیاده کردن این گفت‌وگو نیازی به ادیت و تصحیح حرف‌های‌شان ندیدیم.

آقای یحیوی چند سال دارید؟

جواد: من ۴۰ سال دارم.

مسیحا چند سال دارد؟

جواد: مسیحا تقریبا ۱۱ سال دارد. من و مسیحا ۳۰ سال با هم اختلاف سنی داریم. من سوم تیرماه به دنیا آمدم و مسیحا سی‌ام خرداد. تولد ۳۰ سالگی من، مسیحا به دنیا آمده بود.

دو جشن تولد با فاصله کم. جشن تولدهای‌تان را با هم می‌گیرید؟

جواد: خیلی اهل تولدبازی نیستم ولی اگر پیش بیاید که جشن بگیریم، بله تولد مشترک می‌گیریم.

آقای یحیوی! از آنجایی که مسیحا را به تنهایی بزرگ می‌کنید، تا به حال شده به خاطر اینکه مسیحا کمبودی را احساس نکند، بخواهید مسائلی را فدا کنید و یک پدر دوبل باشید؟

جواد: بگذارید همین‌جا موضوعی را روشن کنم که ممکن است ذهن خیلی از مردم را درگیر خود کرده باشد؛ اول اینکه من در تربیت مسیحا تنها نبودم. هیچ‌کدام از ما در این جهان تنها نیستیم. مسیحا منابع متعددی برای آموزش و رشد داشته؛ خانواده، دوستان، مدرسه، کوچه، خیابان و. . . حتی اگر بخواهیم خانوادگی به این موضوع نگاه کنیم، مسیحا از نعمت مادر داشتن محروم نبوده است. من و همسرم با هم به توافق رسیدیم که زندگی مشترک‌مان زندگی ایده‌آلی که می‌خواستیم نبوده و اشتباهاتی در زندگی داشتیم و از همدیگر جدا شدیم.

همسر مجریان همسر سید جواد یحیوی طلاق مجری بیوگرافی سید جواد یحیوی بیوگرافی بهاره رهنماجواد یحیوی و پسرش 

مسیحا با شما مانده است؟

جواد: مسیحا با من زندگی می‌کند؛ یعنی از همان اول بنای ما بر این بوده است که سرپرستی مسیحا بر عهده من باشد ولی پیش آمده مسیحا یک سال نزد  مادرش زندگی کند و به من سر بزند. مسیحا نزد من زندگی می‌کند ولی هر زمان که بخواهد مادرش را می‌بیند. موجودی به اسم مادر، وجودی است تکرارناپذیر. آغوش مادر در ۶، ۷سالگی چیزی نیست که بتوانی جایگزینی برای آن در نظر بگیری پس این حق مسیحاست که از او دریغ نشود.

هرچند شده که گاهی من و مادر مسیحا شیوه‌های تربیتی همدیگر را دوست نداشتیم اما برای مسیحا مادرش بهترین مادر دنیاست؛ یعنی تنها مادر دنیاست. ربط مادر مسیحا به مسیحا انکارناپذیر است به همین خاطر مسیحا همیشه این شانس را داشته و دارد که هر زمان و هر مدت که می‌خواهد نزد مادرش باشد. مادر مسیحا اهل مطالعه، اهل ذوق، فکر، فعالیت‌های اجتماعی و. . . است و در زندگی مسیحا و شکل‌گیری شخصیت او نقش به سزایی داشته است بنابراین در این ماجرا به هیچ عنوان من تنها نبوده‌ام.

نسبت به مسیحا احساس دین هم می‌کنید؟

جواد: من و مادر مسیحا که او را به این جهان دعوت کردیم براساس نابلدی‌ها، شرایط، ناآگاهی‌ها، خودخواهی‌ها و ضعف‌های‌مان و تمام مسائلی که زندگی یک انسان را تحت تاثیر قرار می‌دهد، موقعیتی را برای او ایجاد کرده‌ایم که مسیحا از شکل بدیهی و نرمال زندگی خارج شده است. برای مسیحا به عنوان یک پسربچه این خیلی لذت‌بخش‌تر است که وقتی از مدرسه به خانه بازمی‌گردد پدر و مادرش را سر یک میز کنار هم ببیند که ما این حق را از مسیحا دریغ و او را از این کنار هم بودن محروم کردیم. به همین دلیل من خودم را نسبت به مسیحا بدهکار می‌دانم. مقصر به معنای واقعی کلمه که من شرایطی را ایجاد کردم که مسیحا موقعیتی که باید از آن برخوردار باشد را ندارد  بنابراین همه تلاش، عزم و ظرفیتم را به خدمت می‌گیرم تا این کوتاهی که در حق او روا داشتم را هرطور دیگری که می‌شود، جبران کنم.

هرچند مسیحا مثلا یک آیتم را ندارد ولی برایش شرایطی را ایجاد می‌کنم که شاید بقیه حسرت داشتن آن را بخورند. من وارد هیچ تعهد جدید و مسوولیت جدیدی در زندگی‌ام نشده‌ام به این خاطر که یک مسوولیت و تعهد جدی در زندگی من به اسم مسیحا وجود دارد که نسبت به آن قصور کرده‌ام. ما با توجه به شرایط زندگی‌مان یکسری حق مسلم او را در زندگی سلب کرده‌ایم پس مشخص است که من همه تلاشم را می‌کنم تا عزیزترین آدم زندگی‌ام همیشه خوشحال و موفق باشد تا تجربه‌های بهتر و بیشتری از زندگی داشته باشد. اگر اسم این کار مرا بگذاریم دوبله‌سوبله کار کردن، بله من این کار را کرده‌ام؛ هرچند که من اینگونه به این موضوع نگاه نمی‌کنم.

نمی‌شد آن زمان به خاطر مسیحا ازخود‌گذشتگی نشان دهید؟

جواد: حدس می‌زدم این را بپرسید ولی به نظرم اسم آن ازخودگذشتگی نبود بلکه اسمش یک اشتباه بود؛ این صحبتی که دارم تنها حرف من نیست و این توافقی بود که با مادر مسیحا داشتیم.

اگر فرزند من در خانه‌ای بزرگ می‌شد که روابط معیوب و ناقص پدر و مادرش را به عنوان یک الگوی رفتاری بین زن و شوهر می‌دید، کاملا زندگی او را با یک الگوی غلط همراه کرده بودیم. اگر فردا در زندگی شخصی خود با همسرش به گونه‌ای رفتار می‌کرد که از رفتار ما الگوبرداری کرده بود، پس این یک اشتباه بزرگ بود که صورت ازخودگذشتگی را به خود گرفته بود و مدام این فکر وجود داشت که من فقط به خاطر بچه در این زندگی هستم و فداکاری کردم. به نظر خودم این بزرگ‌ترین ظلمی بود که می‌توانستم در حق مسیحا بکنم ولی امروز در یک شرایط واقعی‌تر با هم قرار گرفته‌ایم که می‌توانیم در مورد همه موضوعات با هم صحبت کنیم حتی در مورد روابط من و مادرش هم با یکدیگر صحبت می‌کنیم.

چقدر در مورد موضوع جدایی‌تان با مسیحا صحبت می‌کنید. منظورم این است که چقدر این موضوع را بسط می‌دهید؟

جواد: از وقتی که مسیحا نشان داد قدرت فکر، درک و تحلیل کردن را دارد با هم توافق کردیم مسیحا هر سوالی در مورد هر موضوعی داشته باشد می‌تواند بپرسد.

این خیلی سخت می‌شود چون ممکن است سوالی از شما بپرسد که جوابش منجر به یک قضاوت از طرف مسیحا شود؟

جواد: به نظر من پیشگیری از این ماجرا راه‌حل‌هایی دارد؛ اولا باید سوالاتی که ذهنش را درگیر کرده است بپرسد ولی اینکه همین امروز به جواب همه سوالاتش می‌رسد یا خیر را نمی‌داند. سعی می‌کنیم تا جایی که ممکن است به جواب سوالاتش برسد؛ جواب برخی از سوالاتش به او می‌گویم اجازه بده تا در آینده خودت تجربه‌ای شبیه به این موضوع را داشته باشی آن موقع با هم در مورد تجربه‌های‌مان صحبت می‌کنیم.

پس متناسب با ظرفیت‌های مسیحا راجع‌به موضوعات صحبت می‌کنیم. گاهی پاسخ برخی سوالات ضمن اینکه مطرح می‌شود به بعد هم موکول می‌شود یا حتی پاسخ داده نمی‌شود. گاهی مسیحا راجع‌به موضوعی از من سوال می‌پرسد و هیچ منعی هم در پاسخ من وجود ندارد و پاسخش را می‌دهم اما در انتها به او متذکر می‌شوم که مسیحا این روایت من است و ده‌ها روایت دیگر هم وجود دارد. مسیحا باید تمرین کند که یاد بگیرد روایت‌های مختلف را بشنود و آن روزی که عقلش کامل‌تر می‌شود، تجربه‌هایش بیشتر می‌شود و درکش از فضای اطراف و اطرافیانش بیشتر می‌شود، این روایت‌های مختلف را کنار هم بگذارد و به یک جمع‌بندی برسد و حالا روایت خود را از ماجرا بگوید.

در این روایت‌ها که به صورت موازی رخ داده است، شده به جایی برسید و بگویید چه اشتباهی رخ داده، برداشت من چه بوده و برداشت همسر من از موضوع چه بوده و حالا بعد از این همه مدت مشخص شده که اصل ماجرا چیز دیگری بوده است؟

جواد: نه. مشخصا اگر در مورد موضوعی صحبت می‌کنیم که بین من و همسر سابقم بوده، تا به حال پیش نیامده که با وجود مسیحا وجه دیگری از قصه را متوجه شویم. روزی که ما تصمیم گرفتیم به زندگی مشترک‌مان ادامه ندهیم، هیچ حرف ناگفته‌ای باقی نگذاشته بودیم. در مورد همه مسائل با هم صحبت کردیم ولی این را که بعدها مسیحا با شنیدن این موضوعات چه قضاوتی می‌کند، موکول می‌کنیم به شناخت بیشتر، درک بیشتر، آگاهی بیشتر و تجربه بیشتر خودش برای اینکه به جمع‌بندی مناسب‌تری برسد. گاهی اوقات انسان موفق نمی‌شود این مراحل را تکمیل کند و قضاوت می‌کند.

همسر مجریان همسر سید جواد یحیوی طلاق مجری بیوگرافی سید جواد یحیوی بیوگرافی بهاره رهنما

تفریحات دو نفره شما چیست؟

جواد: تفریحات دونفره زیادی داریم. به سوارکاری علاقه دارد و خیلی سوارکاری می‌رویم. هنوز آنچنان به کنترل دوچرخه وارد نشده است به همین خاطر هرازچندگاهی بعدازظهرها در کوچه با دوچرخه‌اش کلنجار می‌رویم تا یاد بگیرد.

سفر هم می‌روید؟

جواد: سفرهای دونفره زیادی رفتیم. یک سال عید به مدت ۱۰ روز فقط کویر گردی رفتیم. یک سال با تور از کلاردشت تا متل‌قو را رفتیم. با تور جنگل‌نوردی‌های زیادی رفتیم که مثلا سه یا چهار شب در راه چادر زدیم. مجموعه تفریحات متنوعی را با هم داریم؛ فیلم دیدن، بازی کامپیوتری، بازی‌های فکری و… .

زمانی که مشغول کار هستید، چطور؟

جواد: گاهی اوقات پیش می‌آید که من تمرین تئاتر دارم و مسیحا به جای اینکه تنهایی در خانه بماند با من سر صحنه می‌آید یا مثلا گاهی مسیحا به کلاس گیتار که می‌رود من هم همراهی‌اش می‌کنم و به تجربیات و آگاهی‌های خودم اضافه می‌کنم بنابراین در خیلی از تجربیات شخصی هم نیز شریک هستیم.

همه اینها به نوعی برای ما تفریح است. آن روزی که مسیحا به سر تمرین تئاتر من می‌آید وقتی شب به خانه می‌رویم تمام حرکات مرا موقع تمرین در ذهنش ضبط می‌کند و شروع می‌کند به ادای اجرای مرا درآوردن، با همان حرکات دست و با همان لحن و این می‌شود یک تفریح و یک حس خوب است. اگر اینگونه که داریم در مورد این موضوع صحبت کنیم بخواهیم به زندگی نگاه کنیم همه‌اش تفریح می‌شود. کارمان تفریح است، قهر و آشتی‌های‌مان تفریح است و. . . من هم مانند هر پدر دیگری زمانی که در مورد موضوعی گوشزد می‌کنم و توجهی نمی‌بینم، فرزندم را تنبیه می‌کنم و این باعث رنجش و دل چرکینی بین ما نمی‌شود.

به دوری شما از اجرای تلویزیونی هم می‌توان به چشم یک تفریح نگاه کرد؟

جواد: بله، این دوری هم برای خودش یک تجربه و به نوعی تفریح بود. من حدود سال ۷۴ وارد رادیو و تلویزیون شدم؛ یعنی در این ۱۹ سالی که از شروع کار من با رادیو و تلویزیون می‌گذرد، حدود هفت سال و نیم کار کردم و باقی سال‌ها نتوانستم کار کنم.

این اتفاق در سن جوانی خیلی می‌توانست توی ذوق‌تان بخورد!؟

جواد: وقتی در آن سن و سال وارد یک فضای حرفه‌ای می‌شوی و اجرا داری و متعاقب آن شهرت و محبوبیت می‌آید و عکست را در نشریات می‌بینی، فکر می‌کنی که دیگر این مسیر همیشگی زندگی است. بعد ممکن است آنچنان به این حرفه وابسته شوی که احساس کنی اگر روزی از تو گرفته شود می‌میری، چون هیچ کار دیگری به غیر از این کار بلد نیستی. دوران سربازی را  که می‌گذراندم همزمان انجمن سینماگران جوان دوره فیلمسازی می‌دیدم که به سمت تلویزیون کشیده شدم.

این وسط یک راهزنی‌هایی هم رخ داد یعنی اگر تلویزیون دل مرا نمی‌برد و این کار جذابیت‌های خود را به من نشان نمی‌داد، من مسیر فیلمسازی خودم را طی می‌کردم و امروز یک فیلمساز خیلی خوب بودم. تمام این سال‌ها تلویزیون با جذابیت‌هایش مرا از دغدغه اصلی‌ام دور کرد هرچند که من خیلی چیزها از این مسیری که طی کردم به دست آوردم و به نوعی هرچه که در زندگی دارم از آن مسیر به دست آوردم ولی در نهایت من فیلمساز نشدم.

دل‌تان برای فیلمسازی تنگ شده؟

جواد: بله. خیلی تنگ شده. در این سال‌ها که در تلویزیون مشغول نبودم به صورت جدی به این مقوله پرداختم و حتی تا مراحل پیش تولید یک کار هم پیش رفتم ولی متاسفانه به سرانجام نرسید. هرچند دلیل این اتفاق نیفتادن هم به خاطر همان جریان زندگی من است؛ اینکه تو در یک برهه در یک موضعی ایستادگی می‌کنی که فکر می‌کنی درست است اما این تفکر برای تو تبعاتی همراه دارد.

حس کردید در معرض نزول انواع بلایا هستید؟

جواد: مثل این بود که در گوشه رینگ افتاده‌ای و مجموعه فضای زندگی شخصی، خانوادگی، اجتماعی و. . . تو تهدید می‌شود. با تمام این تفاسیر هنوز که هنوز است مردم تو را در خیابان می‌شناسند و به تو ابراز علاقه می‌کنند، با تو عکس می گیرند، تو را با اسم کوچک صدا می زنند با اینکه بیش از هفت سال است که جلوی دوربین نیستی.

پشیمان نشدید؟

جواد: نه .چون از طرفی متوجه شدم که همه زندگی من تلویزیون نیست، من با نبود تلویزیون تجربه‌های دیگری در زندگی به دست آوردم. می‌ترسم بی‌انصافی به نظر برسد یا اینکه بگویند حالا که دستش نمی‌رسد می‌گوید پیف‌پیف بو می‌دهد ولی حقیقتش این است که درخشان‌ترین سال‌های زندگی من این هفت سال بوده است. در این هفت سال من بهتر و راحت‌تر زندگی کردم و با خودم دچار تناقض نبودم. من در این هفت سال شش دانگ زندگی کردم،  و برخورد با مردم را بدون هیچ‌گونه  نگرانی تجربه کردم.

جواد یحیوی ۴۰ساله نسبت به جواد یحیوی ۳۰ساله احساس می‌کند که دغدغه‌هایی دارد که شاید آن زمان نبوده است. شاید نگاه الان شما با توجه به نگاه ۱۰سال پیش شما کاملا متفاوت باشد؟

جواد: قطعا اینگونه است. انسان مدام تکمیل می‌شود. همین که آدم نگاهش به اطرافش دقیق‌تر می‌شود در نتیجه افکارش نیز کامل‌تر و دقیق‌تر می‌شود.

اگر با نگاه امروزتان به ۳۰سالگی بازمی‌گشتید، باز هم بچه‌دار می‌شدید؟

جواد: بله. با وجود اینکه برای من تجربه زندگی مشترک با همسرم تجربه درخشانی نبوده اما اولا یک دنیا از آن کشف و شهودهایی که می‌گویم از همین تجربه‌ها به دست آمده و چقدر مرا بزرگ‌تر کرده است. حتی اگر این تجربه برای من و همسر سابقم اسباب زحمت هم بوده، حالا اگر حاصل آن زحمت چه معنوی، روانی و ذهنی و چه آن بلوغی که حاصل می‌شود و رشدی که صورت می‌گیرد را محسوس و ملموس ندانیم و بگوییم اصلا وجود ندارند اما دستاورد زندگی مشترک من با همسر سابقم یک دستاورد کاملا محسوس و ملموس برای من داشته که صبح با هم بیدار می‌شویم، با هم فکر می‌کنیم، با هم تجربه می‌کنیم، با هم به سفر می‌رویم، با هم می‌خندیم، با هم گریه می‌کنیم و. . . و همین یک آیتم به تمام آن زحمات می‌ارزد و اگر من دوباره در موقعیتی قرار بگیرم و به من بگویند که ۱۰ سال پرماجرایی خواهی داشت و مسیحا هم در آن وجود دارد، من بدون هیچ شکی قبول می‌کنم.

تا به حال احساس نکردید که مسیحا جلوی برخی از خواسته‌های شما را گرفته است؟

جواد: مسیحا جلوی هیچ چیز مرا نگرفته است. هیچ کاری در زندگی من وجود ندارد که بخواهم انجامش بدهم و مسیحا مانع آن باشد.

مسیحا! هیچ موقع به این فکر کردی که کاش پدر من این آدم نبود. منظورم این است که آیا پدر تا به حال کاری کرده که تو بخواهی بگویی که کاش پدرم با ویژگی‌های دیگر و مشخصات دیگری بود؟

مسیحا: نه ولی من به شکل دیگری به این موضوع فکر می‌کنم؛ مثلا گاهی شده با خودم فکر کنم اگر پدرم شخص دیگری بود چه اتفاقی می‌افتاد. آن موقع با خودم فکر می‌کنم چه کاری می‌توانم انجام بدهم که آن اتفاقاتی که ممکن است با پدر دیگری به من خوش بگذرد با پدر خودم هم به من خوش بگذرد. هر موقع به این موضوع فکر کردم همیشه موفق بودم و بهترین نتیجه را گرفتم.

با جواد یحیوی به عنوان یک پدر به تو خوش می‌گذرد؟

مسیحا: بله. جواد یحیوی با پدرهای دیگر ممکن است متفاوت باشد- هر چند من پسر بقیه پدرها که نبوده‌ام- شاید پدر ضعیف‌تری باشد یا از طرفی پدری قوی‌تر و مهربان‌تر ولی همیشه با پدرم به من خیلی خوش می‌گذرد. تمام ویژگی‌هایی که پدرم دارد را دوست دارم.

مشهور بودن پدرت را هم دوست داری؟

مسیحا: خوشحالم از این موضوع که پدرم محبوب است و مردم با او با احترام برخورد می‌کنند. مشهور بودن پدرم را از این بابت دوست ندارم که در مدرسه با اعلام اینکه پسر او هستم، بخواهم پز بدهم.

آقای یحیوی شما کارهای متفاوتی را تجربه کرده‌اید؛ اجرا، بازی، کار گل‌و‌گیاه و… . می‌خواهم بدانم کار دیگری بوده که شما سراغ آن رفته باشید؟

جواد: کارهایی انجام دادم که نمی‌دانم می‌شود اسم آن را تجربه حرفه‌ای گذاشت یا مثلا در استانداردهای حرفه‌ای به آن پرداخته‌ام یا نه در حد یک کار فان و فوق برنامه بوده است.

این‌طوری هم نبوده که فقط به خاطر سرگرمی سراغ آن رفته باشید؟

جواد: نه. وقتی برای کاری وقت و انرژی می‌گذارم پس در حد یک سرگرمی نیست. همیشه کشاورزی را دوست داشتم و دوره‌ای را با یک دوست که در این کار حرفه‌ای بود به این کار مشغول شدم. ۵۰ هکتار زمین در نظرآباد اجاره کردیم. کاشت گندم و جو و… داشتیم، آب از کشاورزان اجاره می‌کردیم و کارهای دیگر.

چرا فکر کردید که باید این کار را انجام دهید؟

جواد: برای اینکه اصل کار را دوست داشتم و یک ارتباط ذهنی و روانی به کار کشت داشتم ضمن اینکه در کنارش هم یک منطق مالی در کنار منطق حرفه‌ای بر آن حاکم بود. البته تجربه همکاری من با آن دوست تجربه موفقی نبود و آن سال، اصلا سال کشت موفقی نداشتیم. شاید اگر رابطه ما ادامه پیدا می‌کرد، می‌توانستیم سال دیگر با تجربیاتی که کسب کرده بودیم موفق‌تر عمل کنیم.

تجربه کشاورزی بد بود یا تجربه شراکت؟

جواد: تجربه شراکت و من هم چون بلد نبودم نتوانستم به تنهایی آن مسیر را ادامه دهم. این اتفاق در مورد گلخانه هم رخ داد. با دوستی که در این کار حرفه‌ای بود و این گلخانه را تاسیس کرده بود، مشغول به کار شدم. در این کار واقعا تخصصی رفتار می‌کرد، جزو معدود آدم‌هایی بود که درختچه بن‌سای را به خوبی می‌شناخت و با فلسفه و تکنیک نگهداری آن به خوبی آشنا بود و من در این مدت یک سال از او آموزش می‌گرفتم. آنچنان این موضوع برای من جذاب بود که بازار کار گل‌و‌گیاه برایم جذابیتی نداشت. این تجربه نیز به دلایل متعددی موفق نشد. البته موفق نبودن این کار مربوط به مدیریت و مالک گلخانه بود که به ناگاه اجاره گلخانه را چندین برابر افزایش داد و متاسفانه ما نتوانستیم کار کنیم.

نکته مثبتش آموخته‌های من و مسیحا از آن گلخانه بود. الان مسیحا در مورد کاکتوس اطلاعات خیلی خوبی داد و کار کشت و قلمه و تکثیر کاکتوس، نخل مرداب و. . . را به خوبی بلد است به نوعی می‌توانم بگویم آنجا برای خودش بیزنسی راه انداخته بود. متاسفانه نشد آن را ادامه بدهیم. دوره‌ای با یک دوست دیگر یک آگهی‌نامه تبلیغاتی راه‌اندازی کردیم و تا پنج شماره هم به چاپ رسید ولی متاسفانه متوقف شد. تجربه‌های پراکنده متفاوتی داشتم ولی هیچ‌کدام به سرانجام نرسید ولی از تمام این تجربیات آموخته‌هایی دارم که این ارزشمندترین بخش ماجراست.


وقتی بهاره رهنما وسط دعوای جواد یحیوی و همسرش گیر می کند.
همسر مجریان همسر سید جواد یحیوی طلاق مجری بیوگرافی سید جواد یحیوی بیوگرافی بهاره رهنما
در یک برنامه زنده تلویزونی اگر بین دعوای دومجری برنامه که اتفاقا زن و شوهر هم هستند گیر کنید چه خواهید کرد؟

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ