اشعار سوزناک شهادت حضرت علی اصغر (ع) + پیامک و اس ام اس

0

برای شهید شش‌ ماهه‌ی کربلا علیه‌السلام

 شعر کوچولو

مانند مردان از کسی پروا نمی‌کرد

از تشنگی لَه می‌زد و لب وا نمی‌کرد

می‌خواست تا حیثیّتِ باران نریزد

دیگر برای آب، دست و پا نمی‌زد

هر جا که چشمش رفت دنبالِ عمویش

تصویر صحرا آب می‌شد روبه‌رویش

می‌شد بفهمی سخت دلخُور بود از آب

اصلاً نمی‌دانی، دلش پُر بود از آب

می‌خواست از گهواره برخیزد، نمی‌شد

«خود را به هر راه و دری می‌زد» نمی‌شد

می‌خواست برخیزد زِره بر تن بپوشد

چون چشمه‌ای از سینه‌یِ صحرا بجوشد

حیدر ببین، حیدر ببین، شش ماهه شیری

زهرای پیغمبر ببین، شش ماهه شیری

حرفی نمی‌زد با کسی بعد از عمویش

انگار می‌خشکید دنیا در گلویش

زُل زد به چشمان پدر، با چشم آبی

نی ناله می‌زد در هوایِ بی‌ربابی

تنها امیدش داد و بیداد است و شور است

ماهیِ معصومی که از دریا به دور است

پَرپَر زد و پَرپَر شد و پروا نمی‌کرد

حتّی به روی گریه هم لب وا نمی‌کرد

«… شوری به پا می‌شد به صحرا‌های و هَی بود

تا ساعتی دیگر سرِ طفلی به نی بود»

نوحه حضرت علی اصغر مداحی حضرت علی اصغر شهادت حضرت علی اصغر شعر حضرت علی اصغر پیامک حضرت علی اصغر اس ام اس حضرت علی اصغر

حضرت علیاصغر(ع)

 آمد حسین، «اصغرخود» را به کف گرفت

تیری گلویِ پاک خدا را هدف گرفت

ابلیس را ببین که چه فرق از علی شکافت

صیاد را ببین که چه دُر از صدف گرفت

از عرش،‌ جبرییل امین، هَی‌کُنان رسید

در خاک و خون نشست و ربابش به دف گرفت

زینب به ضجّه شادی خود را بروز داد

قنداق ماه پاره به شوق و شعف گرفت

وقت غنیمت است، ‌ببینید؛ آسمان

یک مشت زر سرخ زکانِ شرف گرفت

کس این چنین ستم سرِ آل عبا نکرد

 یک تیر «پنج آل خدا» را نشانه کرد

بند سوم: حضرت علیاکبر(ع)

 اکبر به پا نشد..که میدان روانه شد

 اللهُ اکبر از … که قیامت به پا نشد

هفت آسمان به هیبت حیدر رجوع کرد

گویی عقاب، از سرِ هفت آشیانه شد

هم تشنه تیغ می‌زد و هم تشنه می‌شکست

حاجت نبود کز سر و دستش روا نشد

آوردِ گرگ بادیه با شیر فاطمه است

 «عمرو» حریف هیمنه‌ی مرتضا نشد

زینب بلند آیه‌الکرسی و حِرز خواند

 شاهی چنین به تخت گهِ کربلا نشد

 گویی علی میانه‌ی شکر حلول کرد

 زینب به شوق گشت و هوای ِ بتول کرد

نوحه حضرت علی اصغر مداحی حضرت علی اصغر شهادت حضرت علی اصغر شعر حضرت علی اصغر پیامک حضرت علی اصغر اس ام اس حضرت علی اصغر

طفل نخورده آب کمی در حرم بخواب

لالا گلم ، عزیز دلم ، اصغرم بخواب

شرمنده ام که شیر ندارم …به سینه ام

ناخن مکش تو خاک مکن بر سرم بخواب

آرام که نمی شوی ای میوه ی دلم

خیمه به خیمه هرچه تو را می برم ، بخواب

نزدیک به سه روز و سه شب می شود علی

پلکم به هم نیامده مادر ، برم بخواب

لالا گلم ، ببین که شبیه تو تشنه ام

آتش مزن به جان من ای مادرم ، بخواب

من خواب دیده ام که سرت روی نیزه بود

خواب و خیال بود نشد باورم ، بخواب

ای علی اصغر چشم خود وا کن    حالت مادر را تماشا کن

من به داغ تو سوزم وسازم       خیز ودرد ما را مداوا کن

………………..

ای گل عطشان ، از چه پژمردی     ازلب پیکان ، آب خون خوردی

رفتی و با خود صبر من بردی        خیزو درد مارا مداوا کن

……………..

چون تو سربازی ، کس ندید ، اصغر     گشتم از داغت  ناامید ، اصغر

کودک شش ماهه شهید ، اصغر            با نگاهت در خیمه غوغاکن

……………………..

دشت و صحرا از خون تو گلگون         اهل عرش ازاین داغ تومحزون

همچو حلق تو قلب من پر خون         یک نظر بر من دیده ات وا کن

…………………….

خوش به حالت ای طفل سربازم         کرده ای با خون بس سر افرازم

من به داغ تو سوزم وسازم             سینه ام رابا خود ، مصفا کن

…………………….

من به قربان  کام بی شیرت        داده دشمن  آب ، از لب تیرت

گو چه بود آیا جرم وتقصیرت ؟       با شهادت ، تو خصم ، رسوا کن

………………….

طفل عطشان و شیر خوار من           نزد حق گشتی افتخار من

ای گل سرخ  لاله زار من            سر فرازی در بین گلها کن

……………………..

اصغرم امشب بی تو دلگیرم          بی رخ ماهت از جهان ، سیرم

کن دعا امشب بعد تو میرم          مادرت آزاد ، تو ز غمها کن

……………………

کس ندید هرگز کودکی عطشان         آب نوشد از ناوک پیکان

       یا دهد روی دست بابا جان           خنده ا ی از نو تو به بابا کن

از دیدن لبهای ترک خورده ی اصغر جگرم سوخت

رخساره ی زرد گل نورسته ی پرپر جگرم سوخت

آوای عطشناکی شش ماهه شنیدن نتوانم

از ناله ی آن کودک و بی شیری مادر جگرم سوخت

من ساقی دربار حسین ، هستم و آبی به کفم نیست

از آه رقیّه در دردانه ی حیدر جگرم سوخت

با دیدن آشفتگی تشنه لبان حرم یار

از بانگ عطشهای سکینه گل مضطر جگرم سوخت

طفلان حرم را چو بدیدم پی مشک تهی خویش

وللّه که از این صحنه ی جانسوز غم آور جگرم سوخت

این درد گران را نتوان چاره نمود جز به نمی اشک

از قصّه ی شرمندگی ساقی و ساغر جگرم سوخت

عمّو و لب خشک و عطشناکی گلهای برادر

از خشکیّ گلخانه ی زهرای مطهّر جگرم سوخت

من گوش به فرمان حسینم که سراپا همه عشقست

آری ، آری ، شرمندگی از روی برادر جگرم سوخت

با مهر حسین مادر من داده مرا شیره ی جانش

زین رو ز لب آن مه خشکیده ی حنجر جگرم سوخت

از دامن مادر به سرم عشق حسین بوده همیشه

از اشک حسین بر تن صدپاره ی اکبر جگرم سوخت

مُردم به خدا این همه با چشم تر خویش بدیدم

برحال حسین پادشه بی کس و یاورجگرم سوخت

پیمانه ی جانم شده لبریز مِی درد و مصیبت

ازاین همه داغی که به جانم زده آذر جگرم سوخت

بغضی به گلو دارم از این شرح جگر سوز غریبی

چون سروری از مصرع اول هم از آخر جگرم سوخت

  اس ام اس ، پیامک شهادت حضرت علی اصغر (ع)

کربلا آتش به جان آسمان ها می زند
کودک بی شیر را بر دست بابا می زند
شیرخواره آمده میدان تیر حرمله
طعنه بر حرف حسین و مشک سقا می زند

.

ناگهان در کشاکش محشر
بانگ آمد که ایهاالانسان
چشم های غریب کور شوند
می‌رسد مادر زمین و زمان

.

.

چشم‌ها حیرتی مضاعف داشت
آخرین لحظه های دیگر بود
اضطراب از نگاه‌ها می‌ریخت
روز ترس آفرین محشر بود

.

بوی عطری به عرش می‌پیچد
عطر گل‌های ناب و پر احساس
می وزد بر کرانۀ محشر
بوی یک چادری پر از گل یاس

.

کوچه‌ها تیره دشت‌ها خون شد
آب‌ها رنگ بی نهایت شد
آسمان و زمین به هم پیچید
ناگهان موسم قیامت شد

.

دو بال کوچکش نزد پری در آسمان تو
پرندۀ شکسته پر به سوی خانه می برم
نگاه گاهواره اش کند به گریه التماس
ولی کبوتر حرم از آشیانه می برم
به پشت خیمه کنده ام سرای جاودانه اش
مبارک است جایاوبه لب ترانه می برم

.

با شکوه تمام می‌آید
کاروانی که سبز پوشیدند
می‌شود از نگاهشان فهمید
جامی از درد و داغ نوشیدند

.

کودک از روی دست‌های عمو
گفت من غنچه‌ام ولی پرپر
پدرم آفتاب نیزه نشین
مادرم می‌زند صدا: علی اصغر

.

آن روز که روز حشر کبراست
قنداقه تـو به دست زهراست
مادر به ولادت تو نازد
بابا به شهادت تو نازد
اسلام به خون حنجر تو
عترت به سعادت تو نازد

.

شهید شیرخواره ام گرسنه بود و تشنه لب
نه آبِ دیده کام او نه طعم دانه می برم
به روی لب تبسمش لبان بی تکلمش
نشان دهد ز رفتنش که عاشقانه می برم

.

کاش این قبر تو گم باشد و پیدا نشود
اگرم شد سر نبش قبر بلوا نشود
از تو گهواره ای مانده ببرندش غارت
ولی ای کاش سر راس تو دعوا نشود

.

غنچه اگر خم شده ست و تاب ندارد
از سر شاخه نچین، گلاب ندارد
ماهی من لب به روی لب زند اما
قدرت آنکه بگوید آب ندارد

.

تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچ کس حدس نمی زد که چنین سر برسد
پدرش چیز زیادی که نمی خواست فرات
یک دو قطره ضرری داشت به علی اصغر برسد

.

دین شما چیست؟ از کدام قماشید؟
آب به بچه دهی، ثواب ندارد؟!
تیر سه شعبه برای کشتن شیر است
نازکی این گلو که تاب ندارد

.

آرام که نمی شوی ای میوه دلم
خیمه به خیمه هرچه تو را می برم، بخواب
نزدیک به سه روز و سه شب می شود علی
پلکم به هم نیامده مادر، برم بخواب

.

حداقل کم کنید هلهله ها را
کشتن شش ماهه که هوار ندارد۱
کاش کسی هم به نیزه دار بگوید
نیزه از این طفل انتظار ندارد

.

کسی چون من گل پرپر نبیند
گلـوی پـاره اصغـر نبینـد
بدست خویش کندم قبر او را
که این قنداقه را مادر نبیند

.

ز اشکم خون به قلب سنگ کردم
نفس را در گلویم تنگ کردم
گرفتم دست خود زیر گلویت
ز خونت صورتم را رنگ کردم

.

چگونه جان به در برد ز دیدن تو مادرت
شهید شیر خواره ام از این میانه می برم
در این دیار بی کسی شکسته شد درخت و گل
به خدمت خدای خود کنون جوانه می برم

.

غنچۀ دیگری به ناز شکفت
مثل یک ژاله بود چشم ترش
کیست این کودکی که می‌بینم
مثل پروانه سوخته است پرش؟

.

غنچۀ شش ماهه ای که بار ندارد
چیدنش آن قدَر افتخار ندارد
زود خزان شد گلی که در همه عمرش
تجربۀ دیدن بهار ندارد

.

دریای نخورده آب، اصغر !
خجلت زده‌ات رباب، اصغر !
از تیر سه شعبه آب خوردی
سیراب شدی، بخواب اصغر!
کشتنـد ز داغ تو، مرا هم
گشتیم شهید هر دو با هم

.

شهید شیر خواره ام به روی شانه می برم
گرفته شعلۀ غمش به دل زبانه می برم
گهی به روی سینه ام گهی به روی دست خود
شهید کوچک خدا چه عاشقانه می برم

.

الا گلم، ببین که شبیه تو تشنه ام
آتش مزن به جان من ای مادرم، بخواب
من خواب دیده ام که سرت روی نیزه بود
خواب و خیال بود نشد باورم، بخواب

غنچه اگر خم شده ست و تاب ندارد / از سر شاخه نچین، گلاب ندارد
ماهی من لب به روی لب زند اما / قدرت آنکه بگوید آب ندارد

*

*

علی جان ای گل سرخ و سپیدم / ببین مادر ز داغ تو خمیدم
نمی گردد هنوز هم باور من / که من رأس تو را بر نیزه دیدم

*

*

شکسته پشت غم از بار غصه های رباب / از آن زمان که شنیده است ماجرای رباب
به سوز سینه گهواره داغ غم زده است / شرار زخم دل خون لای لای رباب

*

*

اولین روز است که بی گهواره می گردی علی / یک شبه مادر برای خود شدی مردی علی
آخرین باری که بستم بند این قنداق را / بر دلم افتاد که دیگر برنمی گردی علی

*

*

در کرب و بلا ظلم و ستم حکمِ روا شد / خون بر دل زهرا و علی شیر خدا شد
تیر سه سر و پر شده از زهر شرر بار / آن قسمت حلقوم علی اصغر ما شد

*

*

به دست دشمن بد کینه من/ شکسته ای خدا آیینه من
ببین خون گلویت ای علی جان / همه پاشیده روی سینه من

*

*

اس ام اس در مورد شهادت حضرت علی اصغر

*

*

می خواستم بزرگ شوی محشری شوی / تا چند سال بعد علی اکبری شوی
می خواستم که قد بکشی مثل دیگران / شاید عصای پیری یک مادری شوی

*

*

تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد / هیچ کس حدس نمی زد که چنین سر برسد
پدرش چیز زیادی که نمی خواست فرات / یک دو قطره ضرری داشت به اصغر برسد

*

*

شاید که تیر سینه من را هدف گرفت / از چه گلوی تو به سه شعبه سپر شده؟
این ساقه لطیف که با بوسه می شکست / حالا دو نیم از لب تیز تبر شده

*

*

تو تشنه می روی و زمان سفر شده / یا روزهای تیره تر از شب سحر شده
گرم بیان خواهش خشک لبت شدم / دیدم لبت ز خون گلوی تو تر شده

*

*

گوش تا گوش گلو را با سه شعبه می درد / می کند شرمنده بابا را پسر را می زند
خون مظلومی اصغر می رود بالا و عرش / بر سر و صورت شبیه سینه زن ها می زند

*

*

لالا گلم، ببین که شبیه تو تشنه ام / آتش مزن به جان من ای مادرم، بخواب
من خواب دیده ام که سرت روی نیزه بود / خواب و خیال بود نشد باورم، بخواب

*

*

حالا ارباب مانده و شش ماه خاطره / حالا ارباب مانده و یک عمر آرزو

*

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ