ماجرای ازدواج مسعود کیمیایی و گوگوش +علت طلاق
ماجرای ازدواج مسعود کیمیایی و گوگوش و علت طلاق و جدایی
فهرست مطالب
هما سرشار با سابقهی دست به قلم بودن نکات جالبی را از زندگی و دوران ستارهوار گوگوش مطرح کرد و در این میان البته سهمِ بیشتری نصیبِ زندگیِ شخصیِ گوگوش شد که رابطهاش با پدر و مادر و زنِ پدرش واجدِ نکات جالب و البته تکان دهنده ای بود.
از آنجا که شبکه منوتو هرگز نخبهگرا نبوده و به اخبار زرد و حرفهای در گوشی و شایعات بیشتر از متن توجه دارد، عمدهی حرفهای مصاحبه حولِ زندگیِ شخصی و عاطفی و رابطههای گوگوش بود و در تدوینِ نهایی کمتر به جنبههای دیگرِ زندگیِ هنرمندی که عجیبترین ماجراها را از سر گذرانده پرداخته شد.
یکی از جنبههای عجیب و غریب و ترسناک زندگیِ گوگوش ٢١ سال سکوت و زندگی در ایران بود که خیلی کم و گذرا به آن پرداخته شد و اگر در این مدت با کیمیایی ازدواج نکرده بود، به آن چند سال هم پرداخته نمیشد!
نقش کیمیایی و هدایت فیلم و برادران شایسته در خروجِ گوگوش از ایران در لابلای حرفها شنیده شد و نکتهی جالب تنها خاطرهاش از کیمیایی ، منقل و تریاک بود!
وقتی قرار شد گوگوش از اشتباهات زندگیاش بگوید، دورهای که با مهرداد آسمانی کار کرده بود را دورانِ افول و سقوطش نام نهاد!
هرچند در آن دوره ترانههای ماندگاری مانند کیو کیو بنگ بنگ و چلهنشین و دلکوک و هفتهی سپید و سیاه را کار کرد که در خاطرهی دوستدارانش باقی مانده است.
به مسعود کیمیایی بیشتر پرداخته شد. چون نقشِ تعیین کنندهای در خروجِ گوگوش از ایران داشت و شروعِ کنسرتها و ادامهی آن با همراهی و مدیریتِ ایشان بوده و البته نقشِ منفیِ ماجرا هم دستِ آخر کیمیایی شد که به گفتهی گوگوش ، پولاد را بهانه کرد و مرا در غربت رها کرد و رفت!
البته تنها موردی از رابطههایش که با ذکرِ جزئیات بازگو کرد، چگونگی آغازِ رابطهاش با کیمیایی بود که اذعان کرد پس از مرگِ گیتی پاشایی بوده که البته با نقل قول احمد طالبی نژاد در کتاب «از شما چه پنهان» کمی متفاوت است!
گوگوش از کودکی بر صحنه بوده و دورانهای مختلفی را درک کرده و ماجراهای گوناگون و عجیبی را از سر گذرانده است. ولی انگار تا ابد این نوعِ رابطهها و ازدواج هایش است که سوژهی اصلی مصاحبه ها میشود. فرقی هم نمیکند علیرضا امیرقاسمی مصاحبه کننده باشد یا هما سرشار!
***
بعد از واکنش پولاد کیمیایی به صحبتهای جمعه شب فائقه آتشین (گوگوش) درباره چگونگی رابطه او با پدرش پیش از درگذشت گیتی پاشایی (مادرش) ، مسعود کیمیایی هم صحبتهای گوگوش را نشانهای از بیمعرفتی او دانست و به آن واکنش نشان داد.
جمعه شب فائقه آتشین (گوگوش) در مصاحبهای با هما سرشار، درباره چگونگی آشناییاش با گیتی پاشایی و شکلگیری رابطهاش با مسعود کیمیایی توضیحاتی داد. او گفت رابطه صمیمانهای با گیتی پاشایی نداشته و بعد از بازگشت گیتی از آلمان به خانهاش دعوت شده و حتی آدرس خانهاش را هم بلد نبوده. همان شب بعد از اینکه با گیتی گپ زده، مسعود کیمیایی به خانه آمده و خیلی صمیمیتر از همیشه با او رفتار کرده. نیمهشب گیتی از کیمیایی خواسته تا گوگوش را به خانهاش برساند.
کیمیایی در راه خانه از او پرسیده که آیا فیلمهای بعد از انقلابش را دیده است یا نه؟ گوگوش گفت که از فردای آن روز کیمیایی مدام به او سر میزده و برایش فیلم میبرده. این مسئله مصادف شده با سفر گیتی پاشایی به آلمان. گوگوش گفت که پاشایی موقع خداحافظی به او گفته مواظب مسعود باشد و همدیگر را تنها نگذارند. در ادامه هم توضیح داد که چند روز بعد از رفتن پاشایی، کیمیایی از او خواسته که همراهش به خانه فریبرز لاچینی برود و آن جا بعد از مدتها موفق شده است برود پشت میکروفن و بخواند. این تجربه آنقدر برایش خوشایند بوده که ارزش کیمیایی را پیش او بیشتر کرده و رابطهاش با او صمیمیتر شده. گوگوش گفت وقتی پاشایی به ایران برگشته حالش بسیار بد بوده و حتی کیمیایی ماشین او را برای اینکه بتواند اکسیژن و سایر وسایل درمانی پاشایی را به خانه ببرد قرض گرفته. چند روز بعد هم وصیتش را گفته و فوت کرده. همان روزی هم که از دنیا رفته، کیمیایی دست پولاد را گرفته و به خانه او برده. از آن به بعد باهم زندگی کردهاند.
علت جدایی مسعود کیمیایی و گوگوش
مسعود کیمیایی بعد از فوت همسر دومش که گیتی پاشایی نام داشت و به علت سرطان سینه فوت کرده بود با فائقه آتشین ازدواج کرد.
مسعود کیمیایی در سال ۱۳۷۶ با فائقه آتشین یا همون گوگوش، خوانندهی مشهور و سرشناس ایرانی ازدواج کرد. این زوج در سال ۱۳۸۲ از یک دیگر جدا شدند و گفته شده که اختلافات زیادی با هم داشتند ولی درباره این که چرا و به چه دلیل جدا شدن شایعه های زیادی در این زمینه هستش.
ازدواج گوگوش با همسران دوستانش!
در بین حرف های گوگوش، هما سرشار از او سوال پرسید:
«گوگوش! خیلی ها اون موقع می گفتن تو با همسران دوستانت ازدواج کردی و به نوعی شوهرای دوستات رو ازشون دزدیدی. آیا این واقعیت داره؟»
گوگوش در پاسخ گفت:
«اون چیزی که در افواه (ورد زبان ها) هست اون نبود. من زمانی که با بهروز دوست شدم، از پوری (نامزدش) جدا شده بود. من وقتی بهروز را در ایتالیا دیدم داشت می رفت پاریس. فکر میکنم با یه خانومی قرار داشت. مطمئن نیستم. من سر پوری با بهروز درگیری لفظی پیدا کردم. و باهاش قطع رابطه کرده بودم به طور کل. ولی وقتی جدا شدند به طور کل، پوری رو مدت ها ندیدم. بهروز رو هم اصلا نمیدیدم. ولی وقتی تو ایتالیا زندگی می کردم ، یک سال و خورده ای در رم زندگی می کردم، یک ایرانی دیدن، اون هم بهروز وثوقی برام مغتنم بود. توی رم، وقتی باهاش درد و دل کردم که محمود چه بلاهایی سرمون اورده، که چند تا شمه اش رو خودش زمانی که با پوری زندگی می کرد دیده بود، بهم گفت که هر وقت تهران اومدی مشکلی بود بهم بگو من هر کاری از دستم بر اومد برات انجام میدم. این یه پشت گرمی برای من شد. و از اون به بعد، پشت گرمی من بود.»
گوگوش در ادامه صحبت هایش گفت:
«من هرگز همچین قصدی نداشتم و خب حرف هایی که راجع به من زدند واقعا حقم نبود. هم پوری، هم گیتی ، هر دوتاشون دوستان صمیمی و نزدیک من بودند. من چرا باید باعث می شدم زندگی اون ها از هم بپاشه؟ و هرگز قصد این کار را هم نداشتم. اینها حرف هایی بود که اون موقع خیلی راجع به من میزدن. و خب منم این حرف ها به گوشم میرسید و خیلی ناراحت میشدم. ولی هیچ وقت راجع بهش صحبت نکردم. و الان بعد از سال ها میخوام بگم که من این کار رو نکردم. من باعث جدایی بهروز وثوقی و پوری بنایی و همین طور گیتی پاشایی و مسعود کیمیایی نشدم. اینها حرف ها و تهمت هایی بود که به من زده شده بود. همچنین من یه اعتقاداتی داشتم یه ایمانی داشتم. اعتقادات و ایمان منو حسابی شکستن. من ۲۱ سال سکوت کردم. زمانی که در کشورم بودم و در تهران زندگی می کردم و سال ها از موسیقی و خوانندگی دور بودم، خیلی عذاب می کشیدم. خیلی بهم سخت گذشت و حتی زمانی که اومدم امریکا ازم سوءاستفاده های زیادی شد.»
ازدواج گوگوش با مسعود کیمیایی
«گیتی پاشایی رو بعد از انقلاب دو بار دیدمش. یک بار منزل ناصر چشم آذر و یه بار هم تو پیست اسکی دیزین. و هر دو بار هم مسعود کیمیایی اون گوشه ها واستاده بود و یه سلام علیکی باهاش کردم. من مسعود رو سر فیلم گوزن ها دیدم که یه بار اومد خونه م ولی با من کاری نداشت. با فرامز قریبیان اومدن. سر دکوپاژی که کرده بود برای روز بعد که فیلمبرداری داشتن صحبت کردن. یه بار هم رفتم سر فیلمبرداری که خیلی برخورد تلخی با من شد. خیلی انگار برای اونایی که کله شون بوی قورمه سبزی میداد، براشون گوگوش جذام داشت، افت داشت.»
«این گذشت. من رفته بودم استودیوی هدایت فیلم. اونجا با گیتی تلفنی حرف زدم که مدت ها قبل رفته بود آلمان و پناهنده شده بود. اومده بود ایران. احوالپرسی کردم. گفت میخوام ببینمت همین امروز. منم از تنیس اومده بودم و گفتم نمیتونم الان با لباس تنیس و مانتو. گفت نه همین الان! رفتم خونه شون هر چی در زدم کسی در رو باز نکرد. گل رو به دربون دادم با یه یادداشت که نوشته بودم اومدم نبودی انشالله در فرصت دیگه همو می بینیم. و اومدم خونه. ساعت هشت و نه شب بود که دربون گفت یه خانومی اومده میگه من گیتی پاشایی ام. چطور منو نمیشناسین؟ خلاصه اومد بالا و به من گفت پاشو بریم خونه ما. منو با ماشین خودش برد خونه ش. هیچ کس هم خونه نبود. از آلبوم و اوضاع و احوالش گفت برام. ساعت نزدیک به ۱۲ شب مسعود اومد. تا اون موقع خیلی با من صمیمی نبود اما اون شب با روی باز با من سلام علیک کرد. ساعت یک شب بود که خواستم برم خونه م . گیتی گفت مسعود تو رو میبره. وقتی رسوند دم خونه ، مسعود گفت فیلم های بعد انقلابم رو ندیدی؟ گفتم نه. گفت من برات میارم یک سری فیلم هم برات میارم ببینی.»
«از اون بعد هر وقت از دم خونه ما رد شد، برام فیلم اورد. تا چند وقت بعدش، که گیتی داشت میرفت دوباره آلمان. مریض بود سینه اش رو عمل کرده بود شیمی درمانی کرده بود ولی آروم گرفته بود. موقع رفتن و خداحافظی به من گفت مواظب مسعود باش تنها نذارین همو. و این روزها تنهایی خوب نیست. چند روز بعد ، مسعود اوم منو برد تولد فریبرز لاچینی. و من بعد از سال ها رفتم پشت میکروفون و ممنون کیمیایی شدم روحیه داده شد به من. ازون به بعد مسعود فیلم میاورد میومد میر فت. و دوست شده بودیم با هم. بعد خبردار شدم گیتی داره برمیگرده. حالش خیلی بد بود. و مسعود با ماشین من کپسول اکسپژن میبرد و میاورد و چند روز بعد هم وصیت کرد و فوت کرد. همون روز مسعود دست پولاد رو گرفت اورد خونه من . و همین شد که پولاد موند خونه من. پدر و پسر اومدن پیش من. و بعد هم ازدواج کردیم. تمام این اتفاقات بعد از مرگ گیتی بود.
مسعود کیمیایی، کارگردان مشهور سینما بعد از فوت همسرش ، گیتی پاشایی، در سال ۱۳۷۶ با گوگوش ازدواج کرد. این زوج در سال ۱۳۸۲ از یکدیگر جدا شدند.
گوگوش در این مصاحبه اعتراف کرد برای سالیانی در ایران قبل و بعد از ازدواج با مسعود کیمیایی به تریاک معتاد بوده است!
حقیقتا برای خانم فائقه آتشین که تابه این حد از بابت اینکه چه در دوران قبل از انقلاب ، وچه پس از انقلاب ، مورد اذیت وآزار مردان بسیاری قرارگرفته ، ودراین رهگذر با تعریف از سر گذشت خودشان آتش برجان سایر مردان خواننده این سرگذشت انداخته اند ، وتبعات این آتش وشرر، دامنه اش اززببیزانس قدیم وسپس به قسطنطنیه وتبعات آن به بهشت زهرای ایران کشیده شده ، این اتفاقات نشان از آن دارند که عده ای برای نزدیک شدن به خانمی از نژادعشق آتشین ، بی آنکه خود متوجه باشند ، از نام آوران تاریخ شدند.منتهی بنده هنوز متوجه نشده ام منقل وافور متعلق به چه کسی بوده ؟ عاشق ممکن است دیوانه باشه ، اما پای منقل نشین نمی شود .