صادق صفایی کیست؟ علت فوت او چیست؟

0

صادق صفایی درگذشت علت بیماری و مرگ او چیست

صادق صفایی متولد سال ۱۳۴۰ در شهر طبس بود. او در طول دوران حرفه‌ای خود علاوه بر تدریس در مراکز مختلف آموزشی، در آثار گوناگون نمایشی نیز ایفای نقش کرد.

او در نمایش‌هایی چون «پریشان در باد» به کارگردانی فرشاد فرشته حکمت، «دایره گچی قفقازی» به کارگردانی حمید سمندریان، «مرغ دریایی» به کارگردانی هما روستا و … به عنوان بازیگر حضور داشته است و همچنین نمایش های همچون «مرگ»، «پلیکان سبز»، «در جامعه مردگان» و «همچون انتظار الکترا» را در مقام کارگردان در تئاتر مولوی به روی صحنه برده است.

صفایی در تعداد قابل توجهی از فیلم‌هایی سینمایی از جمله «از کرخه تا راین»، «آژانس شیشه ای»، «من و زیبا»، «سفر سرخ»، «خوابگاه دختران» و … نیز ایفای نقش کرده است و برای فیلم «از کرخه تا راین» موفق به کسب سیمرغ بازیگر مرد مکمل از جشنواره فیلم فجر شده بود.

پیکر صادق صفایی در مشهد و در جوار مزار پدر و مادرش به خاک سپرده شد.

خواهران و برادران این هنرمند که شامگاه جمعه پنجم شهریورماه از دنیا رفت، با اعلام این‌که مراسم خاکسپاری برادرشان روز (هفتم شهریورماه) در بهشت جوادالائمه و در کنار آرامگاه ابدی پدر و مادرشان برگزار خواهد شد.

صادق صفایی، هنرمند تئاتر و سینما و مدرس دانشگاه شامگاه جمعه ۵ شهریورماه بر اثر ایست قلبی درگذشت.

علت مرگ بازیگران بیوگرافی صادق صفایی ایست قلبی اسامی بازیگران فوت شده ایرانی

اصغر همت همچنین در سوگ دوست دیرین خود در صفحه شخصی‌اش نوشته است:

صادق جان، کهنه‌دوست و رفیق، همپای دوران سختی‌های مزید کرونایی، می‌گفتم چندین ماه، نزدیک یک سال است که تنها ملجاء و مفرم چشم به آخر شب‌هاست که در کنارت قدم بزنم، از این در و آن در بگیم. مسیر و جای جای پارک پرواز برایمان خاطره شد، چه لذتی می‌بردی آن هنگام که نسیم، بوی عطر شکوفه‌ها و اقاقیا و پیچ امین‌الدوله رو به مشاممان می‌رساند و تو انگار مست می‌شدی، برای رعایت درد زانو و دوری از پستی و بلندی‌های پارک پرواز، مکان را به سطح مسطح پشت آپارتمانت منتقل کردیم – هرچند تو پارک پرواز را ترک نکردی تا زمانی که پرواز کردی- و آن‌جا بود که شانس همراهمان و دوست و همشهری عزیزم شاهرخ تندروصالح همپایمان شد.

دوستی شفیق، شایسته، پرشور و حرارت در بحث ها به ویژه در حوزه ادبیات، پژوهش و نقد و شعر، وقتی تو آخرین نمایشنامه‌ات ”ربات ورباته” رو به میان آوردی، چه بحث‌ها که نکردیم، و تو صبورانه و متواضعانه – آن‌طور که در مرامت بود – شنیدی و شب فردا با نتیجه‌گیری‌های تازه می‌آمدی، افسوس می‌خورم چرا حداقل بخشی از حرف‌هایمان را در حین پیاده‌روی ضبط نکردم، افسوس می‌خورم چرا آن هنگام که از کسالتت گفتی اصرار افزون نکردیم که به پزشک مراجعه کنی و مثل خودت کوتاهی کردیم، هرچند با اظهار این‌که این روزها مطب‌ها و بیمارستان‌ها جای امنی نیست ما را قانع کردی، در احوالپرسی‌های روزانه و دیدارهای شبانه می‌گفتی که بهتری، وقتی از دلشوره‌ام از دیرکردت در دو شب قبل گفتم، اطمینان دادی که خوبی و درگیر پاسخ به تلفن بودی.

دیشب هم که نیامدی گفتیم حتمأ کاری برایت پیش آمده، اما طبق معمول نه پیامی گذاشتی و نه پاسخگوی تلفن بودی، شاید علت اصلی بی‌توجهی‌مان، حال نامساعد شاهرخ عزیز بود که پس از تزریق واکسن کرونا حال مساعدی نداشت و زودتر به خانه رفت – امان از این کرونای مزید – شب آخر به من گفتی می‌خواهی یک ترم مرخصی بگیری و استراحت مطلق بکنی وقتی گفتم تو این شرایط مشغول باشی بهتره، گفتی می‌خوام برم سفر! گفتم چه خوب! از رفتار و برخورد بعضی از شاگردان سفیهت خیلی ناراحت بودی، همان‌ها که قدر تو را ندانستند، دیشب وقتی به آپارتمانت آمدم، یادداشت تقاضای مرخصی رو روی میز دیدم و از آن عکس گرفتم. آخرین دست‌نوشته‌ات! عجب مرخصی گرفتی!!! صادق جان موافقت شد، برو، برو سفرت به‌خیر. تویی که بی‌آزار بودی، تویی که این‌همه محجوب و مهجور بودی و حالا می‌بینم محبوب هم بودی، تویی که سمبل بی‌توقعی، متانت و ادب بودی، تویی که تواضعت مثال‌زدنی بود، تویی که مظلوم واقعی بودی….

چه غریبانه سفر آغاز کردی! تنها! مثل همیشه! برو سفرت به‌خیر. بازی‌های اندک اما درخشانت در تئاتر و سینما و تلویزیون، نوشته‌های از دل برآمده‌ات – اصلا فکر نمی کردم در این زمینه هم دستی داری تا چندسال پیش که برنده جایزه اول نمایشنامه‌نویسی خانه تئاتر شدی در بین خیل نمایشنامه‌نویسان مدعی و عکس‌های ماندگارت که به سنگ‌ها جان دادی! همه برایمان به یادگار خواهد ماند به عنوان سوغاتی‌های قبل از سفر! سوغاتی‌های سفر بماند برای دیدار. آرامش ابدی مبارک باد.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ