سعید حنایی کیست +عکس همسرش

2

سعید حنایی معروف به عنکبوت کیست

سعید حنایی ( قاتل عنکبوتی ): سعید حنایی قاتل سریالی شهر مشهد، مدعی بود که با نیت خیر چنین قتل‌هایی را مرتکب شده است.  سعید حنایی از سال ۷۹ تا ۸۰، ۱۶ فقره قتل انجام داد. شکارهای این قاتل، زنان خیابانی ای بودند که به عقیده وی باعث گسترش فساد و بی بندوباری در شهر مقدس مشهد می‌شدند.  طبق اظهارات وی در دادگاه، انگیزه او از انجام این قتل‌های سریالی و ایجاد رعب و وحشت در میان زنان مشهد، انتقام از یک راننده تاکسی ای بود که روزی مزاحم همسرش شده بود و تمام مردانی که ایجاد مزاحمت می‌کنند. او در ادامه اعترافاتش در دادگاه گفت، وقتی نتوانستم با مردان مقابله کنم و از سوی آنها مورد ضرب و شتم قرار گرفتم تصمیم گرفتم از زنان خیابانی و فاسد انتقام بگیرم.

سعید حنایی فرزند علی اصغر ،(۳۹ ساله در سال ۱۳۸۰)، پیمانکار ساختمان ، دارای ۵ کلاس سواد بود.

سعید حنایی چگونه دستگیر شد زندگینامه سعید حنایی خانواده سعید حنایی

او با ادعای اینکه یک فرد مذهبی است، افزود هدفش تنها پاکسازی شهر مشهد از وجود افراد فاسد بوده واین کار را به عنوان یک وظیفه دینی و شرعی، با رضایت کامل انجام داده است. تمامی قربانیان این قاتل زنجیره‌ای زنان سابقه داری بودند که به ادعای این مرد موجب به فساد کشیده شدن جوانان می‌شدند. سعید حنایی مقتولان را بعد از خفه کردن با روسری یا دست درون چادر سیاهی می‌پیچید و در نقاط مختلف شهر رها می‌کرد. او از تجاوز چیزی نگفته و این عمل را بسیار زشت و غیر انسانی خواند و گفت من نه تنها مرتکب چنین گناه بزرگی نشدم بلکه آن راب سیار وقیحانه می‌دانم و به این دلیل این افراد را کشتم.

سعید حنایی هرگز بابت جنایتی که مرتکب شده بود پشیمان نبود و حتی در یکی از جلسات دادگاه گفت اگر دستگیر نشده بودم باز هم این کار را ادامه می‌دادم تا تعداد مقتولان به ۱۵۰ نفر برسد.

او در ۲۸ فروردین سال ۸۱ در محوطه زندان مرکزی مشهد به دار مجازات آویخته شد.

قتل‌ها (زنانی که توسط سعید حنانی کشته شده اند)

او توسط قاضی غلامرضا منصوری در جلسات متعدد دادرسی محاکمه و در پروندهٔ وی ۱۱ قتل ثبت شده بود که وی پس از دستگیری خودش به ۵ مورد دیگر اعتراف کرد. وی طی مرداد ۷۹ تا مرداد ۸۰ به ۱۶ فقره قتل دست زد که به قرار زیر است:

  1. ۷ مرداد ۱۳۷۹، افسانه کریم‌پور زنی ۳۰ ساله که دختری ۹ ساله نیز داشت، ناپدید شد.
  2. ۱۰ مرداد ۷۹، زنی به نام لیلا آشفته در حالی که خفه شده بود، در زیر بوته‌زارهای گوجه فرنگی در حوالی جاده خین‌عرب مشهد پیدا شد.
  3. ۱۱ مرداد ۷۹، در محله سجادشهر مشهد، جسد زنی به نام فریبا رحیم‌پور در یک گونی زرد رنگ کشف شد. او هم خفه شده بود.
  4. ۳ دی ۷۹، کمی بالاتر از شرکت ایران خودرو مشهد، چادری مشکی که جسد زنی در آن پیچیده شده بود، کشف گردید. این زن معصومه نام داشت.
  5. ۱۶ بهمن ۷۹، باز هم در روبه‌روی ایران خودرو، جسد زنی پیچیده در چادر کشف شد. نام این زن، سارا رحمانی ۲۷ ساله بود.
  6. ۲۹ بهمن ۷۹، جسد زنی ۴۵ ساله به نام اعظم عبدی، در حالی که خفه شده بود در حوالی جاده خین‌عرب کشف شد.
  7. ۱۹ اسفند ۷۹، جسد زن ۵۰ ساله‌ای به نام سکینه کیهان‌زاده در شمال شرقی مشهد کشف شد. جسد این زن نیز در چادری سیاه پیچیده شده بود.
  8. ۲۳ اسفند ۷۹، جسد زن دیگری به نام خدیجه کامل قصری که با روسری خفه شده بود، در روستای دوست‌آباد حوالی مشهد کشف شد.
  9. ۱۲ فروردین ۱۳۸۰، در حاشیه جاده قوچان – مشهد، در جوار میدان شهید فهمیده و جاده خین‌عرب، جنازه زنی پیچیده در چادر مشکی کشف شد. این زن مرضیه سعادتیان ۳۵ ساله بود
  10. ۱۴ فروردین ۸۰، جسد مریم، ۳۵ ساله در حالی که خفه شده و در چادری پیچیده شده بود در درگز کشف گردید.
  11. ۱۵ فروردین ۸۰، جسد طوبی جشن‌آبادی، ۳۵ ساله، در چادری پیچیده شده بود، کشف شد.
  12. ۲۴ فروردین ۸۰، عذرا حاجی‌زاده ۳۱ ساله خفه شده بود. جسد در خیابان خیام شمالی مشهد کشف شد.
  13. ۳ تیر ۸۰، جسد مریم بیگی ۲۸ ساله در بلوار شهید موسوی مشهد و اجساد شیوا و زهرا نیز در نقاطی در همان نزدیکی کشف شد. هر سه آن‌ها خفه شده بودند.
  14. ۱۱ تیر ۸۰، جسد لیلا، ۲۰ ساله که خفه شده بود در مشهد پیدا شد.
  15. ۲۴ تیر ۸۰، جسد محبوبه الهی ۱۸ ساله در جاده قدیم قوچان کشف شد.
  16. مرداد ۸۰، زهرا صدخسروی ۳۳ ساله آخرین قربانی بود که رسانه‌ها قاتل این زنان را «قاتل عنکبوتی» نامیدند.

انگیزه قاتل

حنایی خود را شخصی مذهبی معرفی کرده و دارای سابقه رزمندگی در دوران جنگ بود. به گواهی سکنه محل وی فردی آرام و بدور از حاشیه بوده‌است. همسر وی توسط یک راننده مسافرکش مورد تعرض قرار گرفت به همین دلیل او کارگران جنسی را مسئول این اتفاق دانست. همه قربانیان حنایی، کارگران جنسی بودند. وی به گفته خودش می‌خواست جامعه را از فساد و فحشا پاک کند. حنایی در پاسخ به خبرنگاری که دربارهٔ فرجام پرونده‌اش از وی سؤال کرد پاسخ داد: «من فقط یک نفر هستم. در استخر ماهی‌ها با کم شدن یکی اتفاقی نمی‌افتد. مهم آن است که آب مسموم نشود.»

حنایی ابتدا با مردان درگیر می‌شد، ولی پس از چند مورد درگیری زمانی که دیده بود توان مقابله جسمانی با آن‌ها را ندارد به سراغ زنان رفته بود. وی در دادگاه در سوال قاضی منصوری که از تجاوز به زن‌ها سوال کرده بود چنین گفت: «یکی از مهمترین دلایلی که همه شما باید باور کنید که من همه این‌ها را راست می‌گویم این است که شما بدانید من هیچوقت با زنان خیابانی رابطه نداشته‌ام و از آن هم بسیار بدم می‌آمد. برای اثبات آن مستندات کافی دارم. اولا همه کسانی که با من نشست و برخاست داشتند، می‌دانند که من فردی مذهبی بودم. دوما در ماه مبارک رمضان تمام روزه هایم را کامل می‌گرفتم و نمازهایم را هم می‌خواندم همه این را دیده بودند. سوما در شب‌های سوگواری‌ها در مهمانی‌ها شرکت نمی‌کردم مثل شب بیست و یکم در خانه‌مان هیات آورده بودم چهارما هیچوقت من لب به مشروب نزدم.»

همسر سعید حنایی پس از دستگیری شوهرش به خبرنگاران چنین می‌گفت: «سعید علاقه زیادی به حفظ حجاب داشت، مثلاً اگر مقداری چادر از صورتم کنار می‌رفت، می‌گفت روبگیر، نمازخوان و روزه گیر هم بود. زنی که خود خواسته به منزل مردی می‌رود که نمی‌شناسدش، سزایش جز مرگ چیزی دیگری نیست. سعید انسان نکشته، فساد را از بین برده است. یک نفر با یک قتل این قدر خجل و سرافکنده است؛ ولی سعید با ۱۶ قتل این طور نیست. شوهرم نمی‌دانسته کارش غیرقانونی است. من هیچ وقت رفتار بدی از او ندیدم. الان هم هیچ ترسی ندارم که کسی را کشته است. فقط به فکر آزادی‌اش هستم.»

حنایی در دادگاه ریشه اقدامات خود را در تعرض یک راننده به همسرش دانست. همسر سعید حنایی در گفت‌وگویی که پس از دستگیری او با روزنامه ایران داشت درباره این ماجرا گفت:

حدود دو سال پیش (سال ۱۳۷۸) بود. از خانه خارج شدم و به مدرسه پسرم رفتم. وقتی کارم در مدرسه تمام شد، پسرم رفته بود و من تنها سوار یک دستگاه خودروی پیکان قهوه‌ای‌ رنگ شدم. بعد راننده با کمال گستاخی شروع به صحبت با من کرد. حوالی میدان بار، من خواستم پیاده شوم که راننده گفت: آدرس خانه‌ات را بده تا تو را جلوی خانه‌ات پیاده کنم. وقتی با اصرارهای من، خودرو را متوقف کرد، راننده حرف‌های ناجوری زد. با عصبانیت در را بازکردم و یک صدتومانی داخل خودرو پرت کردم.

همسر حنایی درباره روحیه خاص او گفت: از ابتدای زندگی، به جامعه بدبین بود. غیرتی خشک نبود. می‌گفت هرجا می‌روی، برو، اما جایی باشد که به صاحبش اطمینان داشته باشی. اعتقاد نداشت که نبایستی زن بیرون برود.

او درباره دلیل همسرش برای انجام چنین اقداماتی گفت: احساس من این است که او به‌خاطر بیماری‌اش دست به این کارها زده‌است، او خیلی دل‌رحم بود. حتی دست روی بچه‌هایش بلند نکرده بود.

قتل‌های پی‌درپی حنایی موجب شهرت قاتل زنان خیابانی مشهد شد و کار را به جایی رساند که برخی برای کسب شهرت خود را قاتل معرفی می‌کردند.

تنها یک نمونه کسی بود که خودش را «صیاد سیمرغ» معرفی کرده بود و بازداشت شد. اما وقتی تحت بازجویی قرار گرفت معلوم شد صرفا برای رسیدن به شهرت چنین ادعایی را مطرح کرده و چیزی از قتل‌ها نمی‌داند.

سعید حنایی وقتی شناسایی شد که یکی از قربانیان از دستش گریخت. . «مژگان»، که سابقه مواد فروشی داشت، یک هفته بعد از فرار از دست سعید حنایی در «طرح ویژه پلیس» دستگیر شد و وقتی تحت بازجویی قرار گرفت ماجرای شب فرار را برای ماموران تعریف کرد و باعث گیر افتادن قتل زنجیره‌ای مشهد شد.

مژگان می‌گوید که حنایی او را در خیابان دید و از او خواست به منزلش برود. بعد که وارد منزل شد با شال دنبال خفه کردن مژگان بود، اما با تقلای مژگان و کمی خوش شانسی او موفق به فرار می‌شود. با همین نشانه‌ها حنایی چند هفته بعد دستگیر شد و پلیس متوجه می‌شود که پیش از این نیز یک بار او را به او عنوان مظنون فراخوانده، اما حنایی با تیزهوشی ظن پلیس را از روی خود برداشته است.

نحوه دستگیری

مژگان، آخرین هدف حنایی بود که توانست از دست او بگریزد. پس از گذشت یک‌هفته مژگان در طرح ویژه پلیس دستگیر شد و در بازجویی به ماجرای سوء قصد به جانش اقرار کرد و با آدرسی که مأموران از وی گرفتند، موفق به دستگیری سعید حنایی شدند، سردار مؤمنی در پاسخ به این سؤال که آیا یک اتفاق ویژه سبب لو رفتن قاتل شد یا اینکه دقیقاً برنامه‌ریزی شده موفق به دستگیری شدید گفت: دقیقاً برنامه‌ریزی کرده بودیم. ایشان سر همه صحنه‌های قتل خود، حاضر می‌شد حتی در برخی از مواقع به جا به جایی جنازه‌ها کمک می‌کرد. یک بار نیز دستگیر شده بود اما با رد گم کردن توانست از دست پلیس خلاص شود؛ ولی نهایتاً با طراحی که صورت گرفت و تمام نیروهای انتظامی منطقه را برای دستگیری بسیج کردیم دستگیر شد.

عنوان های اتهامی

نماینده مدعی‌العموم با اشاره به «شواهد موجود، از جمله اقرار صریح، روشن و مکرر متهم، بازسازی صحنه‌های قتل توسط وی و انطباق با شواهد موجود، کشف اجساد مقتولین، اظهارات خانم مژگان حیدری که از دست متهم فرار کرده بود و معاینات پزشکی قانونی»، اتهامات وی را «سرقت، جعل کارت بسیج و جعل کارت امر به معروف و نهی از منکر و ارتکاب ۱۳ مورد زنای محصنه» عنوان کرد و از ریاست دادگاه خواستار اشد مجازات برای متهم شد. وی با اشاره به گفته‌های حنایی در جلسه دوم دادگاه که انگیزه خود را خیرخواهانه بیان کرده بود، گفت: «اگر انگیزهٔ خیرخواهانه‌ای در کار بوده‌است، پس چرا در ۱۳ مورد از ۱۶ مورد قتلش دست به تجاوز زده است.»

اعدام

سعید کارگری ساده بود که همراه همسر و فرزندانش (پسر و دخترش) در خانه‌ای در منطقه فقیرنشین مشهد زندگی می‌کرد.

یک روز وقتی همسر سعید به مدرسه پسرش رفته بود تا درباره اوضاع تحصیلی او پرس‌وجو کند ، واقعه‌ای رخ داد که شوهرش را به جنایتکاری مخوف تبدیل کرد. آن شب وقتی سعید از محل کارش که کارگاهی ساختمانی بود به منزل بازگشت متوجه خراشی روی صورت همسرش شد.

چی شده؟

زن ماجرا را تعریف کرد؛ موقع بازگشت به خانه سوار خودرویی شخصی شده بود و راننده با این تصور ‌‌که مسافرش زنی خیابانی است پیشنهادی غیراخلاقی داده بود. زن برآشفته شده و در درگیری با راننده صورتش زخم برداشته بود.

سعید از سال‌ها قبل مشکل روانی داشت، زیرنظر پزشک بود و دارو مصرف می‌کرد. یکبار به خاطر درگیری در محل کار و شکستن شیشه اخراج شده بود و رفتارهای پرخاشگرایانه‌اش به عادتی دیرینه تبدیل شده بود.

سعید بعد از ساعت‌ها اندیشیدن به واقعه‌ای که برای همسرش رخ داده بود به این نتیجه رسید که دلیل اصلی، فساد در جامعه این زنان خیابانی هستند که فساد را رواج می‌دهند.

آن زمان بسیاری از زنان خیابانی که از طبقه محروم جامعه بودند در جاده “خین عرب” در مسیر رانندگان کامیون می‌ایستادند. سعید این محل را به خوبی می‌شناخت. او روز هفتم مرداد سال ۷۹ هنگامی که همسر و فرزندانش خانه نبودند سوار بر موتور به “خین عرب” رفت، زنی ۳۰ ساله به نام “افسانه” را با خود به خانه برد و با روسری خفه و سپس جسدش را در جاده رها کرد.

او سه روز بعد دومین زن را به همین شیوه به قتل رساند. مقتول “لیلا” نام داشت و جنازه او در بوته‌زارهای گوجه فرنگی در حوالی جاده خین‌عرب مشهد پیدا شد.

یک روز بعد سومین زن به نام “فریبا ” در تارهای قاتل عنکبوتی گرفتار و جنازه او در حالی‌که در گونی زرد رنگ گذاشته شده بود در محله سجادشهر مشهد کشف شد.

کارآگاهان بعد از قتل سوم خطر حضور قاتلی سریالی را احساس کردند اما بعد از کشف جنازه فریبا قتل‌ها متوقف شد و این پرونده نیز مسکوت ماند تا این‌که ساعت ۹ صبح جمعه دوم دیماه سال ۷۹ جسد یک زن خیابانی دیگر در بزرگراه صدمتری روبروی میدان پارسپاد در حوالی جاده خین عرب کشف شد.

این جسد که به پزشکی قانونی انتقال یافته بود، تحت کالبد شکافی قرار گرفت و مشخص شد جسد متعلق به زن ۳۰ ساله ای است که او نیز با انسداد مجرای تنفس با فشار روسری دور گردن و گلو از پای درآمده است.

این زن نیز مانند مقتولان مرداد ماه زنی خیابانی بود که دو فقره سابقه حمل مواد مخدر و یک فقره اعتیاد در پرونده‌اش وجود داشت.

آیا قتل این زن که معصومه نام داشت با کشته شدن سه زن دیگر در ارتباط بود؟ پلیس قبل از آن‌که بتواند جواب قاطعی برای این سوال پیدا کند خود را در برابر پیکر بی‌جان زنی دیگر دید. ساعت ۲۲ و۳۰ دقیقه روز دوشنبه ۱۷ بهمن ماه سال ۷۹ در بزرگراه صدمتری روبروی میدان پارسپاد جسد دیگری کشف شد که بعد از تحقیقات پزشکی و پلیسی مشخص شد، قربانی ۲۷ ساله «سارا» نام دارد که سه سابقه منکراتی، مواد مخدر، قاچاق، و اعتیاد در پرونده کیفری‌اش است و او نیز بدون هرگونه آزار جنسی به علت انسداد مجرای تنفس از ناحیه گلوو گردن با روسری به قتل رسیده است.

حالا دیگر شکی باقی نمانده بود که آدم‌کش دیوانه دوباره دست به کار شده است و حریصانه می‌کوشد تا بر تعداد قربانیان خود بیفزاید. قربانی بعدی زنی ۴۵ ساله به نام اعظم بود که جسدش ساعت ۸ صبح یکشنبه ۲۳ بهمن ماه سال ۷۹ جسدش در منطقه مسکونی بلوار مجد واقع در مرکز شهر کشف شد.

پس از آن تعداد قربانیان مرتب افزایش پیدا می‌کرد تا این‌که بالاخره در ساعت ۲۳ و ۵۰ دقیقه ۱۵ فروردین ماه سال ۸۰ جسد یک زن خیابانی دیگر به نام «طوبی» کشف شد.

این قربانی که ۳۵ ساله است دارای یک فقره سابقه فروش مواد مخدر بود که با انسداد مجاری تنفسی در ناحیه گلو با فشار روسری با روش مشابهی به قتل رسیده بود.

طوبی آخرین مقتول این پرونده بود و سعید حنایی بعد از آن دستگیر شد.

تشابهات زیادی در پرونده قتل ۱۱ زن وجود داشت. نحوه مرگ آنها، سرگذشت‌شان، سوابق کیفری‌شان و ادله دیگر نشان می‌داد تمام قتل‌ها توسط یک نفر انجام شده است. تمام توان پلیس به این معطوف شده بود که این فرد را شناسایی کند تا این‌که بالاخره فردی با ماموران تماس گرفت و گفت قتل‌ها کار او است.

این مرد خودش را به نام صیاد سیمرغ معرفی کرد. او بازداشت شد اما وقتی تحت بازجویی قرار گرفت معلوم شد صرفا برای رسیدن به شهرت چنین ادعایی را مطرح کرده و چیزی از قتل‌ها نمی‌داند. به این ترتیب راز پرونده همچنان ناگشوده باقی ماند تا این‌که قاتل سریالی بار دیگر دست به کار شد اما این آخرین طعمه موفق شد از دست او فرار کند.

مژگان یک هفته بعد از فرار از دست قاتل سریالی در طرح ویژه پلیس دستگیر شد و وقتی تحت بازجویی قرار گرفت ماجرای شب وحشت را برای ماموران تعریف کرد.

او چنین گفت: یک روز عصر حوالی میدان شهید فهمیده منتظر راننده کامیون‌ها بودم تا به آنها موادمخدر بفروشم. خسته و گرسنه بودم.
مردی با موتور جلوی پایم توقف کرد و از من خواست همراهش به خانه‌اش بروم. اول نمی‌خواستم قبول کنم اما در نهایت سوار موتور شدم. آن مرد ساکت بود و در طول راه حرفی نزد. فقط وقتی به نزدیکی خانه‌اش رسیدیم از من خواست با چادر صورتم را بپوشانم تا کسی متوجه نشود من زنی غریبه هستم و اگر همسایه‌ها ما را دیدند خیال کنند من از اقوام او هستم. وقتی وارد خانه شدیم او درها را قفل کرد اول ترسیدم و فکر کردم می‌خواهد بلایی سرم بیاورد ولی وقتی دیدم هیچ وسیله‌ای دستش نیست خیالم راحت شد.

وی ادامه داد: داشتم روسری‌ام را درمی‌اوردم که آن مرد از پشت سر به من حمله کرد و شال گردنی را دور گلویم انداخت. آن را با تمام زورش فشار می‌داد. من با ناخن‌هایم او را چنگ زدم و بعد با مشت محکم به شکمش کوبیدم. بعد خواستم فرار کنم ولی در قفل بود به همین دلیل شیشه داخل ساختمان را شکستم. مرد خیلی ترسیده بود. التماس می‌کرد و می‌گفت آرام باشم تا اجازه بدهد بروم. می‌دانستم باز هم نقشه‌ای در سر دارد. به اتاق عقبی دویدم و با صدای بلند گفتم اگر در را باز نکند شیشه‌های اتاقی که به کوچه مشرف بود را می‌شکنم. بالاخره او در را باز کرد و من پا به فرار گذاشتم. آنقدر ترسیده بودم که کفش هایم را جا گذاشتم.

بر اساس مستندات به دست آمده سعید حنایی در فاصله مرداد ماه سال ۷۹ تا ۱۵ فروردین ماه سال ۸۰ در مشهد ۱۶ زن را سوار موتور یا ماشین خود کرده و به قتل رسانده ‌بود.

البته پلیس تا زمان دستگیری متهم از ۱۱ قتل مطلع شده بود و قاتل سریالی ماجرای ۵ قتل دیگر را خودش برای کارآگاهان تعریف کرد. سعید حنایی نه تنها خودش از قتل‌هایی که مرتکب شده‌ بود پشیمان نشد بلکه از سوی عده‌ای از اطرافیانش نیز مورد حمایت شدید قرار گرفت.

او در نهایت ۲۸ فروردین ماه سال ۸۱ در محوطه زندان مشهد به دار آویخته شد. او وصیت کرده‌ بود اعضای بدنش به نیازمندان بخشیده شود البته اجرای چنین وصیتی ممکن نبود.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

نظرات شما ( 2 )
  1. لادن می گوید

    از کار ایشون تایید نمی کنم‌ اما الان متاسفانه گندو‌کثافت مشهد برداشته طوری که تو خاورمیانه به داشتن … های خوب معروف شده

    1. امین می گوید

      گندو کثافت متاسفانه بخاطر مشکلات معیشتی و فقرزیاده هرجامعه ای که فقر زیاد بشه همینجورمیشه مسلما الان فقر از اوندوره بیشتره فسادم بیشتره