جواد نوروزبیگی از جنجال رقص و دیسکو در سلام بمبئی می گوید
سراغ او رفتیم تا نظرش را در این باره جویا شویم اما اوحرفهای دیگری هم داشت؛ حرفهایی که به بهانه آخرین ساخته او، صراحت بیشتری پیدا کرد تا شاید کمی صادقانهتر پرده از مناسبات دولتمردان و سینماگران در حوزه نظارت و ممیزی بردارد. آن چه در پی میآید بخش اول از گفتوگویی دوقسمتی است که به «سلام بمبئی» و حواشی آن میپردازد. بخش دوم این گفتوگوی چالشی در نزدیکی ایام جشنواره منتشر خواهد شد که مرور کارنامه نوروزبیگی است با حرفهای ناگفتهای درباره اقتصاد و سیاست در سینما…
شما در سینمای سرگرمیساز، هم آثاری از گونه کمدی مثل مارمولک و طبقهحساس را در کارنامه دارید و هم اثری مثل سلامبمبئی. چرا سمت این جنس سینما رفتید؟
نظر خودتان؟
مگر در فیلم مسلمان شدن زن، صراحتاً نشان داده میشود؟
اما اینها که نمایش مسلمان شدن آدم نیست!
مگر معنای بوسیدن قرآن، تشرف به دین اسلام است؟ میتواند ادای احترام به تقدس کتاب باشد.
در آن نما هم، چیزی مبنی بر مسلمان بودن قبرستان دیده نمیشود.
یعنی شما صِرف کارمشترک را مثبت میدانید فارغ از این که محتوا به نفع کدام طرف باشد؟
یعنی شرایط جامعه ما چه فرقی دارد که ردهبندی سنی در سینمای ما وجود ندارد؟
اصل ارتباط شاید بد نباشد اما به شرط این که لااقل تبعات سوئی برای فرهنگ ایرانی نداشته باشد…
چه دیپلماتیک! پس شاید به همین خاطر باشد که پس از ۳۷ سال برای اولین بار است که صحنه رقص…
بله. منظور صحنه رقص در فضایی مثل دیسکوست که اساساً برای این هدف طراحی شده و شخصیتها به قصد تماشای رقص و موسیقی، در آن نشستهاند. این، از اول در فیلمنامه بود؟ این را دیدهبودند و پروانهساخت دادند؟
پس وجود رقص، جزو شروط آنها بود؟
بالاخره شما موافق بودید که سکانس دیسکو در فیلمنامه باشد یا به خاطر سینمای هند مجبور شدید بگذارید؟
&nnbsp; غیر از رقص چه توقعاتی داشتند؟
بالاخره این فیلم برای ما هم ساخته شده…
باز هم در پردیس کوروش، برای یک تعدادی از سینماگران از جمله آقایان افخمی، آلادپوش، تبریزی، مجیدی و خانم درخشنده و برخی دیگر نمایش دادیم که همگی بالاتفاق موافق بودند. خصوصاً نظر آقای مجیدی هم به واسطه تأکید آقای ایلبیگی و هم از جهت شخصی، برایم خیلی مهم بود و با وجود گرفتن پروانه، اگر ایشان میگفتند نه، کنار میگذاشتم که نهایتاً ایشان هم گفتند شما به هدف خودتان رسیدهاید و این، یک فیلم تجاری است، فقط بهتر است کمی جمعترش کنید. باز هم نگران بودم و فیلم را به آقای جنتی وزیر وقت ارشاد نشان دادم و ایشان هم گفتند فقط زمانش را کمتر کنید. من خودم در یک پارادوکسی بودم چون بالاخره بعد از سالها اولین بار بود…
خب فکر میکنید چرا قبلاً نبوده؟ چه اصراری داشتید؟
ولی هنجارهای سینمای ما شکسته شد…
حالا با این همه امتیازدادن، ظاهراً فروش هم افت کرده است.
فکر میکنید جنس مخاطب عام تلویزیون واکنش منفی به مبانی فرهنگی و اخلاقی این فیلم نداشته باشد؟
در مجموع فکر میکنید چقدر این نوع سینما، که بدون حضور جواد نوروزبیگی هم به لطف وجود تهیهکنندگانی مثل آقایان فرحبخش و شایسته و امثالهم سرپا ایستاده، به شما نیاز دارد؟ چنین سینمایی در مأموریت فرهنگی شما میگنجد و آیا اساساً به چنین چیزی قائلید؟
این فیلمها، سبکی بودند که در اهداف این نهادها بگنجد؟
سرمایه سلامبمبئی از کدام نهادها تأمین شد؟ سرمایهگذاران اشخاص بودند یا بانکها یا…
خب سرمایهها از کجا تأمین میشود؟
خودتان در این زمینه با کدام بانک، تلاشی در این جهت کردید؟
فقط تبلیغات میخواستند یا در سود هم شریک میشدند؟
بانکها، توقعی هم در حوزه مضمون و محتوا دارند؟
خب سؤالات ما تمام…
بفرمایید!
اگر کسی غیر از شما تهیهکننده این فیلم بود میتوانست مجوز آن سکانس دیسکو را بگیرد؟
پس چرا تا بهحال اتفاق نیفتاده بود؟
اگر جای آقای ایلبیگی، مسوول نظارت ارشاد بودید به سلام بمبئی مجوز میدادید؟
برگردیم به درددلتان…
شاید یک رأی داشته است؟
شاید این توقع را از شما ندارند…
این تصور طبیعی است که شاید برای هر کسی ایجاد میشود. یعنی بالاخره فکر میکنند که شما سابقه پاسداری دارید، به نگاه رسمی نزدیکید و شاید آنقدری که از شما حرف را میپذیرند از دیگران نمیپذیرند…
الان این چیزها نیست؟ کنایههای اروتیک نیست؟ خرس، مرزهای دفاعمقدس را رد نمیکند؟
اعضای ستاد آزادگان آمدند اینجا و فیلم را دیدند و احساس کردم شاید ناراحتی ایجاد شود و گفتم اصلاً پول را بریز دور! اینها شعار نیست و من خودم این را میفهمم و خرس را هم نهایتاً پس گرفتم. من تنها خواستهام این است که بچههای حزباللهی مطبوعات مثل شماها این مسائل را ورود ندهند. بیایند ما را کتک بزنند، فیلم را زمین بزنند، گوشمان را بکشند اما این مسائل را این طور ورود ندهند. من به اهداف پاسداریام پایبندم اما مسائل شخصی را باید جدا کرد.
خب اگر این بچهها به شما بگویند که برخی فیلمهایتان با آن اهداف سنخیت ندارد، باز هم ناراحت میشوید؟
یعنی همان آدمها که تأییدتان کردند، پاسخ دعوتنامهها را ندادند…