خلاصه چرا گورخرها زخم معده نمی گیرند
خلاصه چرا گورخرها زخم معده نمی گیرند
فرضیهی کتاب چرا گورخرها زخم معده نمیگیرند (Why Zebras Don’t Get Ulcers) نوشتهی رابرت ام. ساپولسکی (Robert M. Sapolsky) بر این اصل استوار است که استرس در حیوانات مقطعی است؛ به این معنی که آنها فقط بهموقع احساس خطر دچار استرس شده و برای بقا فرار میکنند. سپس استرس از بین میرود؛ بنابراین حیوانی مثل گورخر پس از فرار از دست شیر دچار مشکلات گوارشی، سرطان، دیابت و یا بیماری دیگر نمیشوند!
استرس و نگرانی دقیقاً همان فرایندی را در بدن ما ایجاد میکند که یک حیوان بهموقع احساس خطر تجربه میکند، اما پاسخ ما به این استرس با فرار یا نجات یافتن انجام نمیشود. در ابتدا باید بدانیم که استرس چیست و چگونه در هر انسان روی میدهد؛ هنگام رویارویی با هر مشکلی، بدن به ما فرمان میدهد که جوابی قطعی و سریع برای مشکل موردنظر بیابیم. حال اگر خطر حملهی یک شیر گرسنه باشد جواب مشخص است: فرار میکنیم؛ اما اگر مشکل پرداخت اقساط وام باشد، یافتن راهحل سریع غیرممکن میشود. در این شرایط استرس و پاسخهای بدنمان نیز تا مدتی طولانی در بدن ما میمانند و باعث بروز بیماری میشوند.
رابرت ام. ساپولسکی در کتاب چرا گورخرها زخم معده نمیگیرند بر اثرات هورمونهایی که براثر اضطراب و استرس ترشح میشود تمرکز میکند و اثرات طولانیمدت آنها را آشکار میسازد. قطعاً در زندگی امروز ما به شکلی فراگیر نگرانی و اضطراب را تجربه میکنیم. از حوادث ناگوار که تا مدتها در خاطرمان میماند گرفته، تا مشکلات معیشتی و موج اخبار نگرانکنندهی پیرامونمان. قطعاً از بین بردن منشأ استرس کاری نشدنی است؛ تنها راه چاره پیش رو کنترل خود و حفظ آرامش هنگام پاسخ دادن به این نگرانیهاست. این کتاب بهطور مفصل شمارا در این راه یاری میکند و از راه مواجه با استرس را نشان میدهد.
در کتاب چرا گورخرها زخم معده نمیگیرند، نویسنده در سه بخش به بررسی تفاوت ما با حیوانات میپردازد. فصل نخست تأثیر فیزیکی استرس را بیان میکند. در بخش دوم بهمرور تأثیرات روانی و سیستم عصبی بدن میپردازد و در بخش آخر درمان و کنترل استرس را مشخص میکند. این کتاب با ترجمهی محمدعلی امام هادی توسط نشر نوین منتشر شده است.
در بخشی از کتاب چرا گورخرها زخم معده نمیگیرند میخوانیم
ساعت دو نیمهشب است و شما در رختخواب خود دراز کشیدهاید. روز بعد، کاری بسیار مهم و چالشبرانگیز دارید؛ مثلاً یک جلسۀ مهم، یک ارائه یا یک امتحان. بااینکه باید استراحت شبانۀ مناسبی داشته باشید، همچنان کاملاً بیدارید. راهبردهای مختلفی را برای آرام کردن خود امتحان میکنید؛ بهآرامی چند نفس عمیق میکشید و مناظر آرام کوهستانی را تصور میکنید. اما همچنان به این فکر میکنید که اگر سریعاً به خواب نروید، حرفهتان از دست خواهد رفت. بنابراین، همچنان در رختخواب خود دراز میکشید و اضطرابتان هر ثانیه بیشتر میشود.
اگر این کار را به طور مداوم انجام دهید، حدود ساعت دو و نیم، زمانیکه واقعاً بدنتان در حال شل شدن است، یک زنجیرۀ فکری کاملاً جدید و مزاحم به سرتان نفوذ میکند. ناگهان، در میان تمام نگرانیهای دیگرتان، به درد نامشخصی که در پهلوی خود دارید، احساس خستگی اخیر و آن سردرد مکرر فکر میکنید. با خود میگویید نکند بیمارم، آن هم یک بیماری کشنده! آه، چرا زودتر علائمش را نفهمیدم، چرا توجهی نکردم، چرا پیش دکتر نرفتم؟
من همیشه در آن مواقع، ساعت دو و نیم صبح، تومور مغزی دارم. شما هم میتوانید هر علامت نامشخص و قابلتصوری را به تومور مغزی نسبت دهید و وحشت خود را اینگونه توجیه کنید. شاید هم همین کار را انجام میدهید. شاید هم دراز میکشید و فکر میکنید که به سرطان یا زخم معده مبتلا هستید یا سکتۀ قلبی کردهاید. اما بااینکه شما را نمیشناسم، میتوانم با اطمینان بگویم که وقتی دراز میکشید، با خود فکر نمیکنید «من قطعاً جذام دارم». درست حدس زدم؟ بعید به نظر میرسد که در مورد ابتلا به اسهال خونی وسواس فکری داشته باشید. همچنین تعداد کمی از افراد فکر میکنند که بدنشان پر از انگلهای رودهای یا انگلهای کبدی است!
البته که اینطور نیست. شبهای ما پر از نگرانی در مورد مخملک، مالاریا یا طاعون خیارکی نیست. وبا در جوامع ما شایع نیست. کوری رودخانهای، تب آب سیاه و پای فیلی از بیماریهای رایج کشورهای جهان سوم هستند. تعداد کمی از خوانندگان زن این کتاب هنگام زایمان جان خود را از دست میدهند و حتی تعداد کمتری از آنها ممکن است به سوءتغذیه دچار باشند. به لطف پیشرفتهای انقلابی در پزشکی و بهداشت عمومی، الگوهای بیماری ما تغییر کردهاند و دیگر نگرانی در مورد بیماریهای عفونی (البته به جز ایدز یا سل) یا بیماریهای ناشی از تغذیه و بهداشت نامناسب شبها ما را بیدار نگه نمیدارد.