غرب گرایی و غرب زدگی از نگاه جلال آل احمد
غرب زدگی اثری نوشته جلال آل احمد است که در سال ۱۳۴۰ نگارش آن به پایان رسید و در مهرماه سال ۱۳۴۱ انتشار یافت.
خلاصه کتاب غرب زدگی
غرب زدگی آفتی است که ار غرب میآید و ما کشورهای جهان سومی و از پیشرفت وامانده را مانند طاعون گرفتار و بیمار میکند. آدم غربزده ریشه و بنیادی ندارد، نه شرقی مانده، نه غربی شده؛ هرهری مآب و چشم و گوش بسته از آداب و سنن و فرهنگ غرب تقلید میکند.
جلال در این باره میگوید: «غرب زدگی میگویم همچون وبازدگی. و اگر به مذاق خوشایند نیست، بگوییم همچون سرمازدگی یا گرمازدگی. اما نه، دست کم چیزی است در حدود سن زدگی».
و در جای دیگر: «آدم غرب زده هرهری مذهب است به هیچ چیز اعتقاد ندارد اما به هیچ چیز هم بیاعتقاد نیست. یک آدم التقاطی است و نان به نرخ روز خور است همه چیز برایش علیالسویه است. خودش باشد و خرش از پل بگذرد، دیگر بود و نبود پل هیچ است.»
جلال معتقد است: «آدم غرب زده شخصیت ندارد، چیزی است بی اصالت، خودش و خانه اش و حرف هایش، بوی هیچ چیزی را نمی دهد، ملغمه ای است از انفراد شخصیت و شخصیت خالی از خصیصه، چون تأمین ندارد، تقیه می کند و در عین حال که خوش تعارف است و خوش برخورد است، به مخاطب خود اطمینان ندارد…»
با خواندن این جملات جلال آل احمد ، ناخودآگاه یاد بازیگران و سلبریتی های روشنفکرنما می افتیم.
***
حمیدرضا کشاورز؛ مسئله ی نوع تعامل با غرب از جمله مسائلی است که دیرزمانی است که اندیشه ی روشن فکری ایران را به خود مشغول داشته است. یکی از برهه های زمانی که این دغدغه به شکلی بسیار پررنگ در اندیشه ی روشن فکران ایرانی پیدا شد، دهه های چهل و پنجاه شمسی است؛ آنجا که سخن از غرب زدگی به میان آمد. از آنجا که یکی از مهم ترین دغدغه های روشن فکران جوامع جهان سوم و کمتر توسعه یافته، یافتن راهکاری برای رویارویی با غرب زدگی در مواجهه ی با جهان مدرن و مدرنیته ی ناشی از روشنگری آن بوده است، این نوشتار بر آن است تا با تحلیل معنا و مفهوم غرب زدگی در اندیشه ی جلال آل احمد، به بررسی دلایل و عوامل پیدایش این مقوله در فرهنگ اجتماعی ایران بپردازد. به خصوص اینکه جلال آل احمد از جمله متفکرانی است که در دوره ی زمانی خود، بسیار تأثیرگذار بوده است؛ تا حدی که به باور برخی، حتی اندیشه ی شریعتی را از برخی زوایا می توان دنباله روی از تفکر و اندیشه ی آل احمد دانست.
۱. جلال آل احمد و مدرنیته
آل احمد به درک از دست رفتگی و ناتوانی فرهنگی میهنش در مقابل هجوم سهمگین فرهنگ بیگانه رسیده است و از این رو، ندای خیزش می دهد. بنابراین گویا مسئله تنها رد کردن تسلط غرب نیست. «در مقابل تکنیک، ما هنوز در عصر علی بابا و چهل دزد هستیم و ما مشغول تقلید آن فرمول جادویی هستیم برای گشایش در؛اما برای ما در پشت این در جواهری نهفته شده است. بهتر آن است که دست از این لجبازی و عبارت جادویی برداریم.»
جلال آل احمد می گوید: «باید به درک کارکرد اصلی که گشایش در را فرمان می دهد دست یافت.» همین جملات کافی اند برای اثبات این امر که آل احمد نمی خواهد دیگر مصرف کننده باشد، بلکه می خواهد سازنده باشد، اما چگونه؟ آل احمد می گوید: «حرف اساسی این مختصر در این است که ما نتوانسته ایم شخصیت اصلی خودمان را در قبال ماشین و هجوم جبری اش حفظ کنیم.»
در این سخنان یک روحیه ی جدلی و یک میل مقابله و بالاخره رقابت با غرب به چشم می خورد. در واقع جلال آل احمد اعتقاد دارد ما باید اساس را بگیریم و از آن خود کنیم. او عقیده دارد مسئله ی اصلی نفی تکنیک نیست، بلکه باید به درک درست پیچیدگی ماشین دست یابیم. بنابراین به نظر می رسد مسئله ی آل احمد آن است که چه کسی، چه چیزی را برای چه مقصودی به کار می برد. همین جاست که مقصود اصلی آل احمد بیان می شود. نخست آنکه وی عملاً دارد علم و تکنولوژی مدرن را از پایه و ریشه اش، که غرب باشد، جدا می کند. سپس آنکه وی، بی آنکه خود بداند چطور و بفهمد چگونه، تلاش می کند که این علم و تکنولوژی را به کار گیرد و آن را از آن خود کند و برای آن جهت و معنایی بیابد و نه هر جهت و معنایی، بلکه جهت و معنایی اینجایی، وطنی و ایرانی.[۱]
۲. جلال آل احمد و غرب زدگی
جلال آل احمد (۱۳۰۲ـ ۱۳۴۸) روشن فکری صمیمی، متعهد، عاصی و شورشی علیه هر گونه ظلم و جور، پرشور و فداکار و یکی از اثرگذارترین نویسندگان و روشن فکران ایرانی دهه ی ۱۳۴۰ شمسی به شمار می آید. زندگی وی را می توان در قالب دو دوره مورد بررسی قرار داد: نخست دوره ی جوانی، دوره ای است که از نظر سیاسی، به مارکسیسم و گروه های چپ همچون حزب توده گرایش داشته است و دوره ی دوم زندگی وی از هنگامی آغاز می شود که بعد از شکست سیاسی و سفر به مکه، با نوشتن سفرنامه اش، موسوم به «خسی در میقات»، نه فقط از افکار و اندیشه های گذشته اش فاصله می گیرد، بلکه آن ها را طرد و مردود اعلام می کند.
آل احمد را به اعتبار دوره ی دوم زندگی فکری و اجتماعی اش، می توان یکی از شخصیت هایی دانست که در گسترش گفتمان نقادانه به غرب و مدرنیته در جامعه ی ایران، بسیار دخیل و اثرگذار بوده است. با آل احمد و کتاب «غرب زدگی» وی، بر خلاف نسل اول روشن فکران ایرانی که در نخستین مواجهه های خود با دوران مدرن به شدت جذب ارزش های جدید حاصل از عصر و جهان بینی روشنگری شده بودند، گفتمان و نسل تازه ای از روشنفکران ایرانی پدید آمد که بر نقد غرب و مدرنیته و بر اصالت ها، هویت و سنت تاریخی خویش تأکید می کردند.[۲]
۲-۱. معنا و مفهوم غرب زدگی
بحث را از این پرسش آغاز می کنیم که اساساً شرق و غرب از نظر آل احمد به چه معناست؟ در پاسخ به این پرسش، وی صراحتاً اعلام می دارد: «شرق و غرب در نظر من دیگر دو مفهوم جغرافیایی نیست… بلکه دو مفهوم اقتصادی است. غرب یعنی ممالک سیر و شرق یعنی ممالک گرسنه. به جای غرب بگذاریم ممالک مترقی یا ممالک رشدکرده یا ممالک صنعتی… به جای شرق بگذاریم ممالک عقب مانده یا ممالک در حال رشد یا ممالک غیرصنعتی و یا مجموعه ی ممالکی که مصرف کننده ی مصنوعات غرب ساخته اند.»
آل احمد مشخصات ممالک غربی را چنین برمی شمارد: مزد گران، مرگ ومیر اندک، زند و زای کم، خدمات اجتماعی مرتب، کفاف مواد غذایی، درآمد سرانه ی بیش از سه هزار تومان در سال، آب و رنگی از دموکراسی با میراثی از انقلاب فرانسه. ایشان در مقابل، ممالک شرقی را نیز با این مشخصات توصیف می کند: مزد ارزان، مرگ ومیر فراوان، زند و زای زیاد، خدمات اجتماعی هیچ و یا به صورت ادایی، فقر غذایی، درآمد سالانه ی کمتر از پانصد تومان در سال، بی خبر از دموکراسی با میراثی از صدر اول استعمار.
با عنایت به موارد فوق، باید اذعان داشت که در اندیشه ی آل احمد، غرب زدگی معنا و مفهوم چندگانه ای می یابد. نخستین، بنیادی ترین و مهم ترین مفهوم غرب زدگی از نظر آل احمد، «وابستگی به ماشین» است. از نظر وی، ما تا خریدار ماشین هستیم، فروشنده نمی خواهد ما را از دست بدهد. لذا به اعتقاد آل احمد، غرب زدگی مشخصه ی دورانی از تاریخ ماست که هنوز به ماشین دست نیافته ایم و رمز سازمان آن و ساختمان آن را نمی دانیم. غرب زدگی مشخصه ی دورانی از تاریخ ماست که به مقدمات ماشین، یعنی با علوم جدید و «تکنولوژی» آشنا نشده ایم. غرب زدگی مشخصه ی دورانی از تاریخ ماست که به جبر بازار و اقتصاد و رفت وآمد نفت، ناچار از خریدن و مصرف کردن باشیم.
در اندیشه ی آل احمد، غرب زدگی معنا و مفهوم چندگانه ای می یابد. نخستین، بنیادی ترین و مهم ترین مفهوم غرب زدگی از نظر آل احمد، «وابستگی به ماشین» است. از نظر وی، ما تا خریدار ماشین هستیم، فروشنده نمی خواهد ما را از دست بدهد. لذا به اعتقاد آل احمد، غرب زدگی مشخصه ی دورانی از تاریخ ماست که هنوز به ماشین دست نیافته ایم و رمز سازمان آن و ساختمان آن را نمی دانیم.
در این سیاقِ بحثِ آل احمد از غرب زدگی، «غرب زده» به معنای «وابسته» است و نیز تعبیر «ماشین» را می توان مترادف با مفهوم و تعبیر تکنولوژی عنوان نمود. لذا بنیادی ترین وصف یک جامعه ی غرب زده، از نظر آل احمد، وابستگی تکنولوژیک به غرب است و همین وابستگی تکنولوژیک است که دومین وصف جامعه ی غرب زده، یعنی «دنباله روی سیاسی و اقتصادی از قدرت های سیاسی و اقتصادی غربی» را سبب می شود. چنان که آل احمد این را معنی آنچه دنباله روی در سیاست و اقتصاد می نامیم دانسته و آن را حد اعلای تظاهر به غرب زدگی عنوان می نماید.
نگاه جلال به غرب عموماً آسیب شناختی است و از منظر ورود غرب به ایران و آسیب هایی که ایران از غرب زدگی نصیبش شده است، به تحلیل این مسئله می پردازد. جلال عموماً غرب را در کتاب «غرب زدگی» از منظر اقتصادی معرفی می کند؛ یعنی «شامل همه ی ممالکی است که قادرند به کمک ماشین مواد خام را به صورت پیچیده تری درآوردند و همچون کالایی به بازار عرضه کنند.» با توجه به نوع نگرش آل احمد به جهان، وی دنیا را به دو دسته ی سازنده و مصرف کننده ی ماشین تقسیم می کند. می توان گفت دریچه ی نگاه آل احمد به غرب بیش از آنکه از مبادی هستی شناختی، معرفت شناختی و ارزش شناختی غرب باشد، از دریچه ی توجه به تبعات غرب است.
به تعبیر دیگر، آل احمد بیشتر متوجه مدرنیزاسیون است تا مدرنیته. از همین جاست که مفهوم غرب زدگی شکل می گیرد. غرب پیشرفته ی مدرن، سازنده ی ماشینی است و شرق عقب مانده ی سنتی مصرف کننده ی ماشین، اما ماشین تنها یک وسیله ی مصرف نیست، بلکه از خود اقتضائاتی دارد. حرف اصلی جلال این است که ما نتوانسته ایم شخصیت فرهنگی و تاریخی خودمان را در قبال ماشین و هجوم جبری اش حفظ کنیم. ما در مقابل غرب مضمحل شده ایم. جلال در تلاش برای حفظ هویت فرهنگی ایرانیان در مقابل هجوم ماشین است و نمی خواهد سنت های اجتماعی، قربانی ماشینیسم ناشی از مدرنیته ی غرب شوند.[۳]
۲-۲. ریشه های غرب زدگی
آل احمد در بررسی و جست وجوی ریشه های تاریخی غرب زدگی، به هجوم اقوام شمال شرقی و همچنین اسکندر از ولایات شمال غربی فلات ایران و نیز به حمله ی مسلمانان، که از صحراهای جنوب غربی به ایران یورش آوردند، اشاره می کند و معتقد است که دوران هجوم اسکندر و سیطره ی یونانی ها بر ایران، نخستین دوره ی ظهور تظاهر به غرب زدگی در میان ما ایرانیان است. آل احمد پس از این موضع، به ورود مستشاران نظامی و بازرگانان و ایلچیان و سیاحان در دوره ی صفوی نیز به عنوان دوره ای دیگر از تظاهر به غرب زدگی در ایران یاد می کند.
در نهایت آل احمد دخالت آمریکا در قضیه ی نفت جنوب و نیز در قضیه ی آذربایجان را زمینه ساز دنباله روی و پیروی از قدرت های سیاسی غربی در سیاست و اقتصاد، یعنی حد اعلای غرب زدگی، برمی شمارد. آل احمد در تحلیل و پاسخ این پرسش که چه شد ما غرب زده شدیم؟ فقدان مدنیت و شهرنشینی را عامل اصلی دانسته و بیان می دارد که یکی از عوامل عقب ماندگی ما در این است که ما در طول تاریخ خود کمتر شهرنشینی داشته ایم و شهرها نیز محل تاخت وتاز سلسله های بسیار می شدند و ویران می گشتند و در نتیجه تمدنی شکل نمی گرفت.
از دیگر عوامل عقب ماندگی ایرانیان در نظر جلال، نامناسب بودن شرایط اقلیمی است. ایران کشوری کویری است که آبادی در آن کم است، تمدن در کنار آب ها به وجود می آید. اختلافات مذهبی و برداشت های مبتذل از مذهب نیز از عوامل عقب ماندگی ایرانیان در نظر جلال است. از این ها گذشته، ایران کشوری است که در هیچ دوره ای از حملات خارجی در امان نبوده و تاخت وتاز مداوم، خصوصاً به دست مغولان، امنیت را که لازمه ی پیشرفت است از ایران سلب نموده است. او همچنین کشف راه های دریایی در مسیر غرب به شرق و در پی آن، کاهش اهمیت ایران نزد قدرت های بزرگ را نیز از زمره ی این عوامل می داند.
آل احمد ضمن ذکر دلایل و ریشه های غرب زدگی در ایران، به مظاهر پیشرفت غرب نیز اشاره کرده و پیشرفت های شکل گرفته در ممالک غرب را ناشی از رنسانس، ظهور انقلاب صنعتی، اختراع برق و کشف قطب نما، کشف نیروی بخار، جانشینی بورژوازی به جای فئودالیسم و همچنین اخذ فنون و معارف اسلامی در طی جنگ های صلیبی و به دست آوردن مواد خام ارزان از شرق و غارت آن ها و کشف هند و آمریکا می داند.
با عنایت به توضیحات فوق در خصوص اندیشه ی آل احمد در زمینه ی مواجهه با پدیده ی غرب زدگی، مهم ترین دلایل شکل گیری این پدیده را در اندیشه ی آل احمد چنین می توان برشمرد:
۱. تمایل تاریخی به غرب
۲. ناتوانی در ساخت ماشین و رعب از آن
۳. احساس حقارت و از دست دادن هویت فرهنگی
۴. تقلید از ظواهر غرب و غفلت از شناخت سیر تاریخی تمدن غرب
۵. عقب نشینی روحانیت در مقابل ماشین
۶. روشن فکران غرب زده
۷. حکومت های وابسته[۴]
۲-۳. راه های برون رفت از غرب زدگی
آل احمد در پی یافتن راه حلی برای درمان همه ی آن اموری است که وی از غرب زدگی مراد می کند. می توان چنین عنوان نمود که از نظر وی، بیماری غرب زدگی یک راه حل اساسی و بنیادین دارد و آن غلبه بر هراس از ماشینیسم غرب و ساختار آن است. از نظر آل احمد، شیوه ی حل مسئله ی غرب زدگی بسیار روشن است؛ ما باید بر رعب و هراس از ماشینیسم غرب غلبه نماییم.
در نهایت آل احمد دخالت آمریکا در قضیه ی نفت جنوب و نیز در قضیه ی آذربایجان را زمینه ساز دنباله روی و پیروی از قدرت های سیاسی غربی در سیاست و اقتصاد، یعنی حد اعلای غرب زدگی، برمی شمارد. آل احمد در تحلیل و پاسخ این پرسش که چه شد ما غرب زده شدیم؟ فقدان مدنیت و شهرنشینی را عامل اصلی می داند.
آل احمد به درستی بیان می دارد که ما در مواجهه ی با عالم تکنولوژیک و مدرن غرب، سه راه بیشتر نخواهیم داشت: نخست، نفی عالم مدرن و در خود فرورفتن؛ دوم، تسلیم تکنولوژی و ماشینیسم غرب شدن و راه سوم، که آل احمد چاره ای جز آن راه نمی شناسد، جان این دیو ماشین را در شیشه کردن است، آن را به اختیار خویش درآوردن است. باید ماشین را ساخت و داشت، اما در بندش نبایست ماند و گرفتارش نباید شد. چون ماشین وسیله است و هدف نیست. هدف، فقر را از بین بردن است و رفاه مادی و معنوی را در دسترس همه ی خلق گذاشتن. مگر ماشین چیزی به جز اسبی است دست آموز بشریت و به قصد خدمت او؟
لذا برای مسلط شدن بر ماشین باید آن را ساخت. البته آل احمد خود را مواجه با یک تعارض یا پارادوکس احساس می کرد؛ چرا که از یک سو برای غلبه بر غرب زدگی، یعنی وابستگی به غرب، نیازمند تکنولوژی و تولید ماشین هستیم؛ اما از سوی دیگر نیل به تکنولوژی و قدرت تولید ماشین، ما را با خطر تکنولوژی زدگی و ماشینیسم مواجه می کند. به سبب همین تعارض و پارادوکس است که آل احمد در ادامه ی بحث خویش از راه های برون شدن از غرب زدگی، چنین می نویسد: تازه وقتی ماشین را ساختیم، ماشین زده خواهیم شد. درست همچون غرب که فریادش از تکنولوژی و ماشین به هواست.
در نهایت آل احمد ویژگی انسان هایی را که دچار غرب زدگی شده اند و از آن رهایی نیافته اند چنین تعریف می کند: «آدم غرب زده شخصیت ندارد، چیزی است بی اصالت، خودش و خانه اش و حرف هایش، بوی هیچ چیزی را نمی دهد، ملغمه ای است از انفراد شخصیت و شخصیت خالی از خصیصه، چون تأمین ندارد، تقیه می کند و در عین حال که خوش تعارف است و خوش برخورد است، به مخاطب خود اطمینان ندارد و چون سوءظن بر روزگار ما مسلط است، هیچ وقت دلش را باز نمی کند. تنها مشخصه ی او که شاید دستگیر باشد و به چشم بیاید، ترس است و اگر در غرب شخصیت افراد فدای تخصص شده است، اینجا آدم غرب زده نه شخصیت دارد، نه تخصص، فقط ترس دارد. ترس از فردا، ترس از معزولی، ترس از بی نام ونشانی، ترس از کشف خالی بودن، بر وجودش سنگینی می کند.»[۵]
۳. ضرورت بازگشت به سنت
همان گونه که مطرح گردید، برای آل احمد مفهوم غرب زدگی متضمن بی ریشه شدن، از دست رفتن شخصیت فرهنگی و مستحیل شدن هویت بومی در دل هویت غربی نیز هست. برای همین، علاوه بر تأکید بر ضرورت نیل به قدرت تکنولوژیک و کسب توانایی برای ساختن ماشین، بازگشت به سنت ها و تکیه بر اصالت های تاریخی در عرصه ی فرهنگ را نیز به عنوان دومین راه حل خود برای درمان بیماری غرب زدگی پیشنهاد می کند. آل احمد احساس می کرد که باید با اجتماع، فرهنگ و سنت ارتباط داشت و از این رو، فرد غرب زده را بریده از سنت و فرهنگ خویش می دانست. علت این نوع نگاه را شاید بتوان در اهمیت سنت تاریخی در اندیشه ی ایشان ذکر نمود.
از این رو، درک آل احمد از سنت را باید درکی سیاسی دانست؛ یعنی سنت را به منزله ی منبعی برای مبارزه و مقاومت در برابر غرب سیاسی، یعنی استعمار و حکومت زمان خود می فهمید. نحوه ی رجوع آل احمد به سنت و نمونه هایی که برای نشان دادن اهمیت سنت می آورد، این امر را به خوبی اثبات می کند. آل احمد روحانیت را «آخرین سنگر دفاع در مقابل غرب زدگی» می دانست. لذا برخی از متون کتاب «غرب زدگی» نیز مؤید تلاش های آل احمد جهت کشیدن روحانیت به صحنه ی سیاسی و اجتماعی ایران است؛ روحانیتی که در فضای خفقان دوران سیاسی ایران، کمتر در جامعه اجازه ی ظهور داشته است.
از آنجا که آل احمد سنت را تکیه گاهی برای مقاومت سیاسی در برابر غرب زدگی می دانست، بر عناصری چون شهید و شهادت، که البته جایگاه ویژه ای نیز در فرهنگ دینی ایرانیان دارد، در سنت تکیه می کرد. آل احمد با انتقاد از سکوت برخی علما در برابر عمله ی ظلم و جور، تنها به خاطر اینکه حاکمان صفوی به تبلیغ تشیع می کوشیدند و این چنین به خدمت دربار صفوی درآمدند و جعل حدیث کردند، می نالد و معتقد است که ریشه ی غرب زدگی ما در همین جاست. لذا وی معتقد است ما درست از آن روز که امکان شهادت را رها کردیم و تنها به بزرگداشت شهیدان قناعت ورزیدیم، دربان گورستان ها از آب درآمدیم و اسیر غرب و غرب زدگی شدیم. با عنایت به مطالب فوق، می توان چنین برداشت نمود که جلال آل احمد بازگشت به سنت فرهنگی/اسلامی ایرانیان را در پرتو حمایت علمای اسلام و روحانیت مهم ترین رمز خروج از غرب زدگی می داند.[۶](*)
پی نوشت ها:
۱. جلال آل احمد، خسی در میقات، تهران: جامه دران، ۱۳۸۵.
۲. جلال آل احمد، غرب زدگی، تهران: فردوس، ۱۳۸۰.
۳. جلال آل احمد، پیشین، ۱۳۸۰.
۴. جلال آل احمد، پیشین، ۱۳۸۰.
۵. جلال آل احمد، در خدمت و خیانت روشن فکران، بی تا.
۶. مرتضی مطهری، استاد مطهری و روشن فکران، گردآوری اکبر رحمتی، قم صدرا، ۱۳۷۳.
*حمیدرضا کشاورز؛ کارشناس و پژوهشگر تاریخ معاصر