گفتگوی خودمونی با یاسر یزدانی شاعر و ترانه سرا

0

من یاسر یزدانی هستم. البته نام شناسنامه ایم سید یاسر یزدانی. زاده یازدهم اسفند ماه سال ۱۳۶۰ و متولد گرگان. پدر و مادرم هر دو فرهنگی بودند. نوشتن را از کودکی آغاز کردم و شروع کار حرفه ای از سال ۱۳۸۴. تحصیلاتم در رشته مهندسی ITیا همان فناوری اطلاعات می باشد ؛ و سه دفتر ترانه با عنوان های “دیگه نه من ، نه تو” ؛ “بنویس بانو” و “چند خطی ها” منتشر کرده ام. همچنین با هنرمندان عرصه موسیقی در زمینه ترانه سرایی همکاری های بسیاری داشته ایم.

ترانه سراهای معروف بیوگرافی یاسر یزدانی

 

چندتا خواهر و برادر هستید؟

من تنها یک خواهر کوچکتر از خودم دارم.

در کدوم مدرسه‌ها درس خوندید؟

دوران دبستان در مدرسه رازی و پدرام خوندم، دوره‌ راهنمایی را در مدرسه اندیشه و دوره دبیرستان را در دبیرستان های فجر دانش و علامه حلی به پایان رساندم.

یه خاطره جالب از دوران مدرسه بگید:

آن دوران همه اش سرشار از خاطره های خوب و موندنی ؛ هر مقطعی برام پُر از خاطره های موندگار. اما پررنگ ترین و تاثیرگذارترین آنها بر می گرده به سال ۷۵ سال اول دبیرستان که می تونم بگم تا حدود بسیار زیادی تاثیر شگرفی حتی بر کار شعر و شاعری بنده هم گذاشت…

جالبه ؛ بیشتر توضیح میدین؟

بله اما پیش از گفتن باید عرض کنم خوانندگان گرانقدر این مطلب ابتدا باید با شرایط نوجوانان و جوانان دهه شصتی در دهه هفتاد و مصائب آن دوران آشنا باشند و یک مطالعه ای حول و حوش آن دوران به ویژه مسائل فرهنگی و سخت گیری هایی که در آن زمان برای هم‌نسلان ما وجود داشت؛ داشته باشند و سپس ماجرا را از زاویه دید یک انسان عاشق به تماشا بنشینند. البته این را برای عزیزانی گفتم که همسن و سال من نیستند.

سال ۷۵ و ماجرای خیابان گاندی یا بهتر بگم داستان “سمیه و شاهرخ” که حتما داستانش را می دانید.

این ماجرا درست زمانی اتفاق افتاد که هر دو سمت داستان یعنی هم سمیه و هم شاهرخ همسن و سال ما بودند و ماجرا در کل کشور مثل بمب ترکید و تیتر تمام روزنامه های آن سال ها شد. توی پرانتز باید عرض کنم چیزی که از دوران راهنمایی و دبیرستان به یاد دارم و خاطره تلخم از دوران مدرسه است؛ گیر دادن همیشگی معلم های تربیتی و ناظم ها به مدل مو و لباس پوشیدن مون بود. چیزی که آنقدر زیاد بود که به یک‌جور مقاومت و لجبازی از سمت ما تبدیل شده بود. و همیشه موهای بلند و ژل زده و شلوار تنگ در آن سال ها به نماد رَپی بودن و مایه تاسف اطرافیان بودن در جامعه بدل شده بود!!! زمانی که همه چیز قایِمَکی و از روی‌ ترس بود. عشق های قایمکی؛ قرارهای قایمکی؛ تلفن ها و نامه های قایمکی و… مواردی که شاید درک آن برای نسل جدید تا حدود زیادی میسر نباشد. حتی اگر با آن سر و شکل اعتقادات قلبی به خیلی از مسائل داشتی با آن طرز برخوردهای منفی در آن سن نوجوانی ممکن بود شُمایِ نوجوان دستخوش تغییرات زیادی شوی.

برگردیم به ماجرای “شاهرخ و سمیه” و تاثیر آن بر روحیات و شعرهای بنده. پس از آن حادثه و پیگیری آن از نشریات مختلف و مطالبی که از آن دو منتشر می شد شخصیت شاهرخ به شدت مرا تحت تاثیر قرار داد، کسی که تا ناکجاها به بیراهه های عاشقی سَرَک کشید و تا پای جان به پای عشق اش ایستاد و از دور برای طناب دار بوسه فرستاد… علیرغم میل باطنی برای همراهی در این حادثه. و جملاتی از قبیل اینکه “بگذارید دو ساعت قبل از اجرای حکم با سمیه عقد کنم تا به عنوان همسر شرعی او قصاص شوم” از زبان او و سال های تحمل محبس به خاطر معشوق و… همه و همه در آن سال های پرماجرا و پرتلاطم پرشور نوجوانی و جوانی شعله های آن را بیشتر در وجودم زبانه می کشید و این عاشقانه ها شاعرانگی های بیشتری را برایم رقم می زد.

  • ذکر این نکته به جاست که بگویم، هیچ عقل سلیمی از ماجرای پیش آمده و عامل یا عاملان دخیل در آن جانبداری نخواهد کرد و بنده هم خود را تافته ی جدا بافته نمی دانم. و اینکه آنچه می دانیم شاید همه ماجرا نباشد…

بگذریم تنها خواستم از دومین شخصیت تاثیر گذار زندگی ام که در دوران مدرسه و مقطع دبیرستان با او آشنا شدم کمی گفته باشم.

چه ماجرا و خاطره عجیب و جالبی!!! چی شد که شاعر شدید؟

ترانه سراهای معروف بیوگرافی یاسر یزدانی

خب…از اول خیلی به شعر علاقه داشتم . شاید علتش همین بوده که خودم هم به نوشتنش رو آوردم. در دوران نوجوانی خیلی شعر و ترانه می‌خوندم. بعدها کم کم سعی کردم که خودم هم بنویسم و اینجوری شد که کار به این جا کشید.

چی شد که به ترانه رو آوردید؟

شاید عمده ترین دلیل آن زبان محاوره ای و صمیمی بودن و ارتباط گرفتنِ سان تَر با مخاطب عام بود و همینطور بیان احساسات در قالب ترانه.

برای اولین بار چند سالگی عاشق شدید؟

بماند ؛ اما برای ماجرای عشق “شاهرخ و سمیه” خیلی اندوه و آه و حسرت کشیدم ؛ شاید به خاطر اینکه داستان نرسیدن های شان برایم بسیار ملموس و آشنا بود…

اول عاشق شدید بعد شاعر یا اول شاعر بعد عاشق؟

نخست عاشق شدم؛ سپس یک شاعرِ عاشق

این شعرها را برای شخص خاصی می گفتین؟

بسیاری از شعرهام داستان واقعی زندگی خودم و ماجرای کسانی ست که روی من اثرگذار بوده اند. حتی اگر کاری سفارشی نوشته ام باز هم نمی شود رد پای تجربه هایی که در زندگی از سر گذراندم در آن نَیافت!

اگر ترانه‌سرا نمی‌شدید چه شغلی را انتخاب می‌کردید؟

نمی‌دونم! شاید نقاش می شدم. در هر حال کاری که در زمینه هنری بود رو انجام می دادم.

اگر زمان به عقب برمی گشت آیا باز هم کار ترانه‌سرایی رو پیش می‌گرفتید؟

بله؛ چرا که نه. کاری ست که به آن عشق می ورزم و از انجام آن لذت می برم. آفرینش یک اثر که با زمزمه مردم کوچه و بازار به گوش خالق اثر برسد لذتی دارد وصف ناشدنی.

الان بجز این، شغل دیگری هم دارید؟

در زمینه رشته تحصیلی خودم هم گاهی فعالیت می کنم.

وقتی اولین کار اجرا شده را شنیدید چه حسی داشتید؟

همیشه تجربه ی اولین ها به ویژه که دلخواه تو باشد عالی ست؛ من هم با تمام وجود از این تجربه ی شیرین لذت بردم.

ترانه سراهای معروف بیوگرافی یاسر یزدانی

دوست دارید با چه خواننده‌هایی کار کنید؟

با هر خواننده‌ای که علاقه مند به همکاری با بنده باشه کار می‌کنم.

در مورد ترانه “بویس بانو” بگید. چی شد که این ترانه را گفتید؟

این ترانه هم همانند بیشتر آثارم برگرفته از زندگی خودم است و بی تردید برای منظوری خاص نوشته شده است (با خنده)

 

قطعه ای از ترانه “بنویس بانو”

بنویس بانو بنویس از ترانه شدن

از دو دور افتاده که اسیر زمانه شدن

بنویس شیرینم تو را به جان فرهادی

که نیشتَر شود قلمَت بر این زخم کهن

 

همه‌ این کارها هم دوست دارم. هر کدوم رو به نوعی دیگه. ولی از بین این ها ترانه سرایی برام از همه جدی تر است زیرا تمام بخش های دیگر را در دلش دارد.

با چه سازهایی آشنا هستید؟

سه تار، گیتار، ویولن، سازدهنی و تمبک یا تنبک

به چه نوع سبک موسیقی علاقه دارید؟

برایم تفاوتی نمی کند؛ هر کار ماندگاری که در هر سبکی ساخته شود را دوست می دارم.

ترانه سراهای معروف بیوگرافی یاسر یزدانی

آیا خواننده‌ای خواسته ترانه‌ شما را اجرا کنه و شما به اون شخص ترانه ندید؟

خیر

شاید شما از کسی خوشتون نیاد، بهش ترانه می‌دید؟

بله کار حرفه ای ربطی به احساس درونی من نسبت به افراد ندارد.

نظرتون در مورد مرگ چیه؟
آن هم بخشی از زندگی تمام موجودات زنده در این جهان هستی است. و مهم این ست که چه اثری پس از خودمون روی این کره خاکی به جای بگذاریم. نیک یا بد.

چه رنگی رو دوست دارید؟
آبی آسمانی.

چه غذایی را دوست دارید؟
قرمه سبزی و کوبیده

ترانه سراهای معروف بیوگرافی یاسر یزدانی

راستی گفتید شاهرخِ ماجرای “سمیه و شاهرخ” دومین؛ خواستم از اولین فرد تاثیرگذار زندگی شما بپرسم.

 

بی تردید پدرم. سید رسول یزدانی مردی که هم پدر بود؛ هم مربی و هم آموزگارم. کسی که بی اندازه به مطالعه و خواندن کتاب عشق می ورزید و کتاب خانه بسیار بزرگی داشت و شما می توانستید در هر زمینه ای که بخواهید در آنجا کتاب پیدا کنید. و مهم تر آنکه هیچوقت کتاب ها را مادام‌العمر برای خودش نگه‌ نمی داشت و گونی گونی کتاب به کتابخانه های شهرمان اهدا می کرد و سپس جای خالی آنها را با کتاب های تازه پُر می کرد. او کسی بود که نخستین عضو کتابخانه پارک‌شهر گرگان در سال های دور قبل از انقلاب بود. همچنین از مربیان بوکس و کشتی بود و پس از اجازه به کار رشته ی بوکس پس از انقلاب نخستین مربی گرگان در این رشته بود. همچنین معاون اداره فرهنگ و ارشاد و مسئول انجمن اولیاء و مربیان گرگان نیز بود. شخصیتی چند بُعدی که در تمامی زمینه ها حرفی برای گفتن داشت؛ و مهم تر از همه ی اینها مردی اخلاق مدار و مردم دار بود. روحش او و روح تمامی درگذشتگان شاد.

با تشکر از شما آقای یاسر یزدانی عزیز. در پایان اگر حرفی دارید بفرمایید.

سپاس از شما و روزنامه خوب تان که این فرصت را در اختیار من قرار دادید تا بتوانم با مخاطبان گرامی و فرهیخته تان همراه شوم. در پایان به مناسبت فصل بهار و آغاز سال نو ترانه “فصل سبز” را تقدیم شما و خوانندگان نازنین تان می کنم:

تو بهترین بهونه یی
برای پیوندِ دِلا
خوش بو ترین گُل واژه یی
تویِ تمومِ واژه ها

تو انتهایِ حسرت و
تلخیِِ هَرچی ماتمی
شروعِ نابِ زندگی
واسه تمومِ عالمی

به شوقِ دیدَنِت چِشام
روزه یِ بیداری گرفت
خوابُ خجالت زده کرد
ای فصلِِ سبزِ پُر شِگِفت

باغم نمی سازی بهار
با شادی دمسازی بهار
قشنگیایِ دنیارو
تویی که می سازی بهار

با شبِ چارشنبه سوری
بازَم به پیشوازِت میام
زردیمُ می سپُرَم به باد
سُرخیمُ از خدا می خوام!

رَختِ چروکِ کهنه رو
از تَنِ ذِهنَم می کَنَم
تا سفره یِ هفت سینتُ
بِچینی رو خاکِ تَنَم

اُمیدو آرزومه که
یه سال رویایی باشه
خدا رویِ زندگیمون
بارونِ رَحمَت بِپاشه

با غم نِمی سازی بهار
با شادی دَمسازی بهار
قشنگیایِ دنیارو
تویی که می سازی بهار

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ