غزاله علیزاده کیست / دلیل خودکشی غزاله علیزاده
غزاله علیزاده چند سال سن داشت ، غزاله علیزاده چکاره است ، غزاله علیزاده اهل کجاست
غزاله علیزاده کیست
غزاله علیزاده متولد ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ در مشهد است. مادر غزاله علیزاده ، منیرالسادات سیدی است که وی نیز خود شاعر و نویسنده بود.
تحصیلات
غزاله مدرسه را در دبیرستان علوم انسانی مهستی به پایان برد و در همین زمان به گیاهخواری روی آورد. او در کنکور رشته ادبیات فارسی در مشهد و کنکور حقوق و فلسفه در تهران پذیرفته شد و به خواست مادرش به رشته حقوق وارد شد.
علیزاده با مدرک کارشناسی علوم سیاسی از دانشگاه تهران برای تحصیل در رشتهٔ فلسفه و سینما در دانشگاه سوربن به فرانسه رفت. در واقع ابتدا برای دکترای حقوق به پاریس رفت ولی با زحمت زیاد رشتهاش را به فلسفه اشراق تغییر داد و قصد داشت پایاننامهاش را دربارهٔ مولوی بنویسد که با مرگ ناگهانی پدرش آن را نیمهکاره رها کرد.
ازدواج و همسر غزاله علیزاده
غزاله علیزاده در زمان تحصیل در دانشگاه با بیژن الهی ازدواج کرد و صاحب دختری به نام سلمی شد. چند سال بعد از او جدا شده و در سال ۱۳۶۲ با محمدرضا نظام شهیدی ازدواج کرد. غزاله علیزاده چند ماه قبل از مرگش در گفتگویی که با مجله ادبی گردون (شماره ۵۱–۲۱ مهر ۱۳۷۴) داشت در مورد خودش میگوید:
«دوازده، سیزده ساله بودم، دنیا را نمیشناختم. کی دنیا را میشناسد؟ این تودهٔ بیشکل مدام در حال تغییر را که دور خودش میپیچد و از یک تاریکی میرود به طرف دیگر. در این فاصله، ما بیش و کم رؤیا میبافیم، فکر میکنیم میشود سرشت انسان را عوض کرد آن مایهٔ حیرتانگیز از حیوانیت در خود و دیگران را. ما نسلی بودیم آرمانخواه. به رستگاری اعتقاد داشتیم. هیچ تاسفی ندارم. از نگاه خالی نوجوانان فارغ از کابوس و رؤیا، حیرت میکنم. تا این درجه وابستگی به مادیت، اگر هم نشانهٔ عقل معیشت باشد، باز حاکی از زوال است. ما واژههای مقدس داشتیم: آزادی، وطن، عدالت، فرهنگ، زیبایی و تجلی. تکان هر برگ بر شاخه، معنای نهفتهای داشت …»
دلیل خودکشی غزاله علیزاده
غزاله علیزاده که از بیماری سرطان رنج میبرد بعد از دو بار خودکشی ناموفق، سرانجام در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۷۵ در روستای جواهرده رامسر، خود را از درختی حلقآویز کرد. پیکر او را در امامزاده طاهر کرج به خاک سپردند.
او در یادداشت پیش از خودکشی خود چنین نوشت: «آقای دکتر براهنی و آقای گلشیری و کوشان عزیز! رسیدگی به نوشتههای ناتمام خودم را به شما عزیزان واگذار میکنم. ساعت یک و نیم است. خستهام. باید بروم. لطف کنید و نگذارید گم و گور شوند و در صورت امکان چاپشان کنید. نمیگویم بسوزانید. از هیچکس متنفر نیستم. برای دوستداشتن نوشتهام، نمیخواهم، تنها و خستهام برای همین میروم. دیگر حوصله ندارم. چقدر کلید در قفل بچرخانم و قدم بگذارم به خانهای تاریک. من غلام خانههای روشنم. از خانم دانشور عزیز خداحافظی میکنم. چقدر به همه و به من محبت کردهاست. چقدر به او احترام میگذارم. بانوی رمان، بانوی عطوفت و یک هنرمند راست و درست. با شفقت بسیار. خداحافظ دوستان عزیزم».
از راست، معتضدی، محمدرضا نظام شهیدی، غزاله علیزاده و نگار، سلمی الهی، سمانه دختر خوانده شان
غزاله علیزاده، بیژن الهی، یدالله رویایی و پرویز اسلامپور
قبر غزاله علیزاده
از سمت چپ : غزاله علیزاده، سلمی الهی ( فرزند غزاله علیزاده و بیژن الهی )، محمد محمدعلی، صمدی پژوهشگر مازندرانی، حمید فرحناک و محمدعلی سپانلو