بازیگر نقش حمید در سریال پنجمین خورشید +عکس
بیوگرافی کامیار محبی بازیگر نقش حمید (برادر ناتنی هما) در سریال پنجمین خورشید
از چه زمانی وارد بازیگری شدی؟
علاقه به بازیگری و هنر از بچگی در من بود و خوشبختانه از طرف خانوادهام جدی گرفته شدم. از همان دوران کودکی پای ثابت نمایشهای موزیکال مهد کودک و مدرسه شدم. حالا همه آرشیوی از این برنامهها دارم.
در دبستان روی موسیقی «کار و اندیشه»، کاری تک پرسوناژ (یک شخصیتی) کار کردم، در مورد آموزش مسایل بهداشتی به بچه ها بود که در کانون حر هم اجرا شد. در آن سال جایزه اول بازیگری را در سن ۸ سالگی گرفتم.
خب این که دلیل نمیشود، خیلی ها در مدرسه از این کارها کردهاند؟
بله، اما من خیلی جدی و پیگیر بودم و این روند را تا ۱۴ سالگی ادامه دادم.
و بعد در ۱۴ سالگی ات چه اتفاقی افتاد؟
دوره راهنمایی بودم که به مدرسه عالی بازیگری رفتم. موسسه آزاد بود. آنجا یک دوره ۶ ماهه را گذراندم.
و بعد از آن؟
سال ۷۹ اولین هنرستان بازیگری سوره پسران افتتاح شد و من توانستم با تلاش مادرم در آنجا ثبت نام کنم. در آن هنرستان دوره ای ۲ ساله و فوق العاده را گذراندم.
مهمترین اتفاقی که در هنرستان سوره برایت افتاده چه بود؟
داشتم درس میخواندم و دانش آموز بودم، اما دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه سوره به من میگفتند بیا در پایاننامههای ما بازی کن.
جای دیگری غیر از هنرستان سوره نبود؟
هنرستان کمال الملک هم بود ولی قبولم نکردند.
چرا؟
آزمون ورودی داشت. ریاضی و فیزیک و شیمی از من امتحان گرفتند که هیچ کدامشان ربطی به بازیگری نداشتند.
سوره چه جور جایی بود و سیستم آموزشیاش چطور بود؟
سه روز اول هفته دروس عمومی بود و سه روز آخر هفته دروس تخصصی مثل «بدن، بیان، حرکت، تنفس، تاریخ تئاتر و …» مدرسانی مثل ایرج افشاری، سعید عزیزی و علی پور نوروز در آنجا تدریس می کردند ولی حیف که پابرجا نماند. ۲-۳ سال پیش منحل شد.
بعد از هنرستان چه کردی؟
بعد از آن از دانشگاه علمی – کاربردی در رشته فیلم سازی فارغ التحصیل شدم. در حین تحصیل در دانشگاه علاوه بر تئاتر سال ۸۱ در یک سریال به نام «خبرنگار» هم بازی کردم. با وقفه ۶ ساله در سال ۸۷ از شبکه دو پخش شد.
قبول داری کم پیدا هستی؟
چرا اتفاقاً راضی بودم. پنجمین خورشید برای من ۲ وجه داشت. اول اینکه تماشاگر پذیرفت من دیوانهام و این خاستگاه یک بازیگر است که مخاطباناش او و نقشش را بپذیرند، دوم اینکه واقعاً این طور جا افتاد که من یک آدم عقب افتاده هستم! بعد از آن سریال حتی در تئاتر هم این اتفاق افتاد و فعالیتهای تئاتریام را تحت تأثیر قرار داد. همه میگفتند آفرین! چقدر قشنگ و زیرپوستی بازی کردی، ولی فقط حرف بود و حرف و بعد همه فراموش کردند که چه گفتهاند. کسی نپرسید که کامیار محبی که چند سال تئاتر کار کرده، از پایه شروع کرده، اصولی بازی میکند و …. کجاست!
قبول داری نقشت زیاد قابل دفاع نبود؟
نه، قبول ندارم. چون بازخورد شخصیت حمید را در بین مردم می دیدم. خیلی ها در خیابان و اتوبوس و مترو از همان موقع پخش به من می گفتند “اصلا باورمان نمی شود دیوانه نیستی!” مخاطب نقش من را باور کرده بود!
انتظارش را نداشتی چنین عاقبتی داشته باشد؟
راستش نه، از دو روی سکه روی بد آن نصیب من شد.
اصلاً چطور شد در این سریال بازی کردی؟
قبل از پنجمین خورشید در سریالی مناسبتی به نام طفلان مسلم کار کردم و نقش کوتاهی هم در سریال مأمور بدرقه به کارگردانی آقای سعید سلطانی داشتم. بعد از آن از طرف آقای افخمی برای حضور در سریال پنجمین خورشید دعوت شدم.
اما بعد از آن کار دیگری انجام ندادی؟
چرا به تئاتر برگشتم، ۲-۳ کار تئاتر انجام دادم. البته ۲ هفته بعد از پنجمین خورشید نقش شخصیت زندانی در قهوه تلخ به من پیشنهاد شد که قبول نکردم.
دوست نداری حضور پر رنگتری در تلویزیون داشته باشی؟
چرا، ولی خیلی چیزها دست من نیست.
این خیلی چیزها یعنی چه؟
عوامل مختلفی هستند، از افراد نابلد و بی صلاحیت تا مسائل پشت پرده و …
یعنی می خواهی از این حرف های کلیشه ای بزنی و توجیه کنی که ما از پایه خراب هستیم و …
خیر، من به قول خودت این توجیهها را قبول ندارم. از پایه خراب نیستم. زمانی تئاتر ارج و قربی داشت: یعنی همین طور – دوبله ما در جهان اول بود، ولی الان چهارم است. از شکوه تئاتر خبری نیست. سینما تبدیل به سینمای سوپرمارکتی و تخم مرغی شده. درد ما سهل انگاری و کپی برداری است. کسانی که حالا هستند راه را برای آنهایی که میخواهند درست کار کنند، تنگ کرده اند، چون این کاره نیستند.
این حرف من نیست و خیلی ها مثل من مستعد هستند، توانایی دارند ولی استعدادشان هرز می رود. تهیه کننده ای که کار اصلی اش بار فروشی در میدان تره بار است و با رابطه تهیه کننده شد، مسلما چیزی از فیلم سازی و تولید نمی داند. از این مسایل زیاد است.
اینهایی که گفتی فراتر از رابطه است، تا حالا سعی کردی از آن سر در بیاوری؟
بله، سعی کردم، ولی نمیگذارند. خیلی پیچیده است.
غیر از تئاتر فعالیت های دیگری هم داشتی؟
بله. در رادیو حدود ۶۰ نمایش رادیویی کار کردم، بیشتر درجه ی B. کار دوبله هم داشتم، کارتونی برای شبکه ۲بود.
بابت این همه کار تئاتر، چقدر پول گرفتی؟
در همه این سال ها که کار نمایش کردم و ۴ کار تلویزیونی هم داشتم دریافتی ام زیر ۶ میلیون تومان بوده.
اولین حقوقی که گرفتی چقدر بود؟
۲۰ هزار تومان برای یک تئاتر کودکان که سال ۱۳۸۲در دماوند کار کردم.
کم نبود؟
چرا آن هم برای چند روز اجرا.
وضع دستمزدها چطور است؟
خوب نیست. یعنی اصلا خوب نیست. تئاتر در حال حاضر درآمد زیادی ندارد و نمی تواند کمکی به خرج و مخارج زندگی افراد کند. بازیگران تئاتر کار دوم و سوم دارند تا بتوانند امرار معاش کنند. کسی را می شناسم که صبح کار نمایش می کند و عصر به بعد در آژانس مشغول است. مدتی در کافه ای کار می کردم، چون از نظر مالی در مضیقه بودم.
پس با این حساب پولی خرج کلاس های بازیگری نکردی؟
من هنر نمایش را تجربی و به تدریج یاد گرفتم، از این پول های کلان نداشتم بدهم موسسات بازیگری تا خودم را به جایی بچسبانم.
گویا در سریال تبریز در مه هم حضور داری؟
بله، نقشی کوتاه در قسمتی از این سریال دارم.
چرا اینقدر دوست داری جلوی دوربین باشی؟
چون کارم را دوست دارم و این حرفه لازمه اش دیده شدن و جلوی دوربین بودن است.
به هر قیمتی؟
نه. من به خاطر همین اعتقادم، در کارهای تجاری کم ارزش بازی نکردم.
مثل اینکه تله فیلمی ناتمام هم داری؟
بله، بعد از سریال مأمور بدرقه، بازی در نمایشی به نام «درنای شب» به کارگردانی رضا عربی به من پیشنهاد شد. وسط تمرین این نمایش بازی در تله فیلمی؛ به نام سربازهای اعدام به کارگردانی پرویز شیخ طادی پیشنهاد شد. در این تله فیلم نقش اول را داشتم و به خاطر این کار مجبور شدم طوری برنامه ریزی کنم که به کار نمایش لطمه نخورد. البته در آن نمایش هم نقش اصلی را داشتم. ۳۰ روزی سر فیلم برداری بودم که یک دفعه بدون دلیل متوقف شد. به خاطر این کار یک گروه تئاتر را تحت فشار قرار داده بودم. در واقع از این رانده و از اینجا مانده شدم. اتفاق خیلی بدی برایم بود.
متولی این تله فیلم که بود؟
شبکه ۴ سیما و جز کارهای الف و فاخر بود.
عاقبت تله فیلم چه شد؟
بعداً متوجه شدم که فیلم برداری انجام شده و به من هم اعلام نکردند. بازیگرها همه عوض شدند و میرطاهر مظلومی جایگزین من شد.
بعد از این تله فیلم ناتمام بود که سر کار پنجمین خورشید رفتی؟
بله.
خب با این تفاسیر، از کارهایی که کردی راضی هستی؟
بله، راضی ام، چون واقعاً کار کردم. در هر کاری که بازی کردم دوست داشتم خود واقعی ام را نشان بدهم.
به شهرت هم فکر می کنی؟ شهرت می تواند جزیی از شخصیت جوانی امروزی باشد؟
بله، فکر می کنم. اتفاقا شهرت را دوست دارم، چون شهرت احساس مسوولیت آدم را بالا می برد. این حس مسوولیت پذیری توان کاری فرد را ارتقاء می دهد.
از بین رسانه ها اولویت های کاری ات کدام است؟
۱- تئاتر ۲- سینما ۳- رادیو ۴- تلویزیون
دلیلش را می گویی؟
تئاتر که همیشه انتخاب اولم است. در تئاتر به طور کامل در جریان تولید هستم. در رادیو هم کار ضعیف تولید نمی شود. سینما هم که جای خودش را دارد.
و تلویزیون؟
از تلویزیون دل خوشی ندارم و کمتر به آن فکر می کنم.
اولویت هایت تغییر ناپذیر هستند؟
نه، اگر شرایط مساعد فراهم شود و فضای کار مهیا باشد همه شان برایم اولویت اول می شوند.
از کارهای شاخصت چند تا نام ببر؟
نمایش “پس غروب” به کارگردانی” حسین پرستار” سال ۸۴ ، “اتاق شماره ۶” به کارگردانی “جعفر والی” سال ۸۶ ، “کلبه عموتم” به کارگردانی “بهروز غریب پور” که با نسیم ادبی و محمد ساربان همبازی بودم و سال گذشته کار شد. “سمفونی عاشورا” به کارگردانی “ایرج افشاری” سال ۸۴ .
در رادیو هم ۲ کار مذهبی با بابک تقی خانی به نام های «مباهله» و «نفرین شده حیث» کار کردم که مربوط به صدر اسلام می شد. مجموعه های چند قسمتی ای هم با ایوب آقاخانی و برادران عمرانی اجرا کرده ام. کار دوبله ی کارتون به اسم “جی فورس” با مدیریت دوبلاژ “هومن خیاط” (انجمن گویندگان جوان) که ۲ ماه پیش از شبکه ۲ سیما پخش شد.
بلندپرواز هستی؟
نه فکر نمی کنم، قبول دارم که ایده آلیست هستم و چون امکان بلند پروازی ندارم سعی می کنم معقول باشم.
تفریحاتت؟
بیشتر طبیعت گردی می کنم، فرصت کنم ۵ -۴ روزه می روم و در اولین فرصت بر می گردم، ضمناً گل کاری هم می کنم.
اهل جشن و مهمانی هستی؟
خیلی دوست ندارم مهمانی بروم؛ چون معذب می شوم و دست و پایم را می بندد. در کل راحت نیستم.
خصلت های بد هم داری؟
زود عصبانی می شوم و جوش می آورم، ولی کینه ای نیستم. خیلی زود از کسی که از دستم ناراحت شده عذرخواهی می کنم.
اهل نوشتن هستی؟
دل نوشته های زیادی دارم که خاص خودم است و قابل چاپ نیست. رمانی نیمه تمام دارم که اگر خدا بخواهد سال آینده چاپش می کنم.
اهل فیلم و کتاب هم هستی؟
اهل هر دو هستم. حوزه فیلم و رمان مخصوصاً رئالیست ها. از کارگردان ها “کیشلوفسکی”،” تارانتینو” و “استنلی کوبریک” مورد علاقه ام هستند.
ماشین داری؟
از ماشین سواری خوشم نمی آید، نه پولش را دارم، نه وقتش و نه علاقه اش را!
تکیه کلامت؟
بیشتر می گویم عزیز دل! …