سرنوشت رامین در پناه تو چه شد +عکس جدید

0

سرنوشت رامین در پناه تو چه شد ، سرنوشت رامین در سریال پناه تو چه شد ، رامین در پناه تو کیست ، بازیگر نقش رامین در سریال پناه تو کیست

رامین پرچمی بازیگر رامین در پناه تو

رامین پرچمی با ابراز تاثر و ناراحتی عمیق از درگذشت حمید لبخنده، این هنرمند فقید را تنها استاد زندگی‌اش می‌داند و می‌گوید: هیچ‌وقت شبیه حمید لبخنده را ندیدم. او مرد بزرگی برایم بود.

بازیگر سریال «در پناه تو» در گفت‌وگویی با ایسنا درباره‌ی خاطراتی که از حمید لبخنده به هنگام ساخت این سریال در خاطر دارد، یادآور شد: برای «در پناه تو» مدت طولانی ـ حدود دو سال ـ با آقای لبخنده کار کردیم. من شخصا به رابطه استاد شاگردی اعتقاد چندانی ندارم اما درباره آقای لبخنده‌ عزیز، استثناست. من به غیر از کار، روابط دوستانه و خانوادگی با ایشان داشتم و بعد از «در پناه تو» با هم در ارتباط بودیم. حتی زمانی که برایم مشکل پیش آمد و مدتی در زندان بودم، ایشان مدام پیگیر کارم بودند و تلاش بسیاری برایم کرد؛ در حالی که دیگران به این قضیه اهمیت ندادند. زمانی هم که بیرون آمدم، متأسفانه چند بار خواستم با ایشان قرار بگذارم و نشد، آخرین پیغام ایشان به من مربوط به همین سه ـ چهار روز اخیر بود که گفت: کسالتی دارم، رفع شد، حتماً بیا دفتر همدیگر را ببینیم! که متاسفانه منجر به این خبر تلخ شد. شبیه حمید لبخنده را هیچ‌وقت ندیدم.

رامین پرچمی در ادامه خاطراتش از سریال «در پناه تو» و همکاری با حمید لبخنده، اضافه کرد: در این مدت سه ماهی که از زندان بیرون آمدم، آقای لبخنده گویا جنوب کشور بودند و نمایش‌خوانی داشتند و متاسفانه نشد همدیگر را ببینیم. ایشان حتی از من دعوت کرد که به آموزشگاهش بروم و فن بیان، کار کنم. ایشان در کل خیلی حواسش به من بود و دوست خوبی برایم بود. من قبل از «در پناه تو» در چالوس زندگی می‌کردم. آن زمان خانواده‌ام و به ویژه پدرم دوست نداشتند که به تهران بیایم که من گفتم برای کاری قبول شدم و باید بروم. پدرم آن زمان با آقای لبخنده تماس گرفت و گفت: نقشی که برای پسرم در نظر گرفته‌اید، چقدر است، آنقدر می‌ارزد که به تهران بیاید؟ من خودم می‌گفتم حتی اگر یک سکانس هم باشد دوست دارم بازی کنم. آقای لبخنده با حوصله و اخلاق خیلی خوب برای پدرم توضیح داد و گفت: خیالتان راحت. بعد از «در پناه تو» پدرم هم با آقای لبخنده دوست شدند.

این بازیگر که به گفته‌ی خودش فعلا در تلویزیون ممنوع‌ الفعالیت است، خاطرنشان کرد: همچنان ممنوع‌الکارم و البته اهمیتی هم برایم ندارد؛ در تلویزیونی که حمید لبخنده سال‌هاست در آن کار نکرده، می‌خواهم صد سال، بازی نکنم!

پرچمی سپس در توصیف شخصیت حمید لبخنده خاطرنشان کرد: آقای لبخنده بسیار مرد مهربان و صبوری بود. ایشان استاد بزرگی برای من بود، اگر بگویم در زندگی‌ام یک استاد داشتم آن هم آقای لبخنده بود. من زمانی که با ایشان آشنا شدم، اوایل کار دانشجویی‌ام بود و تازه به تهران آمده بودم تا خودم را پیدا کنم. در این سال‌ها هرچه یاد گرفتم همه را مدیون آقای لبخنده هستم. ایشان پدرانه مرا راهنمایی کرد، تمام این حرف‌ها را بدون تعارف و بی اغراق می گویم.

او با ابراز تاسف عمیقش برای از دست دادن حمید لبخنده، گفت: ایشان (حمید لبخنده) مرد بزرگی بود و اکنون با رفتنش حسی که نسبت به رفتن پدر و مادرم داشتم، دوباره پیدا کردم. باورم نمی‌شود چنین آدمی به این سرعت از بین ما رفت و متاسفم برای صداوسیمایی که حمید لبخنده، مجموعه‌های موفقی چون «در پناه تو» و «در قلب من» را برایش ساخت ولی این همه سال بیکار بود، کارهایش تصویب نمی‌شد و رغبتی برای کار در تلویزیون نداشت.

بازیگر مجموعه های «روزگار جوانی»، «پس از باران»، «همسایه‌ها» و «زیر آسمان شهر ۳» سپس به سانسور بخش‌هایی از سریال «در پناه تو» اشاره و اظهار کرد: خوشحالم که حداقل آقای لبخنده، قسمت‌های سانسور شده این مجموعه را در اینترنت قرار داد که مردم ببینند چه برخوردی با ایشان شد. به نظرم کسانی هم که تاکنون ندیده‌اند، حتما به صفحه شخصی ایشان رجوع کنند و ببینند.

رامین پرچمی در پایان در پاسخ به اینکه اگر مشکل ممنوع‌الکاریتان در تلویزیون حل شود، خودتان دوست دارید کار کنید؟ گفت: به هر حال من یک بازیگرم و بازی کردن را دوست دارم، چرا کار نکنم؟ اما الان اولویت من بیشتر کار تئاتر است.

عاقبت رامین در سریال در پناه تو سریال در پناه تو رامین پرچمی بیوگرافی رامین پرچمی بازیگران سریال در پناه تو

تصویری از رامین پرچمی و لعیا زنگنه در اکران مردمی «بی صدا حلزون » در پردیس سینمایی کورش

قصه سریالِ «در پناه تو» به آنجا رسید که رامین پس از جدا شدن از مریم بیمار می شود. آن هم احتمالاً به خاطرِ ضربه روحی که از این جدائی به او وارد آمده بود. محمد به عنوانِ یک دوست و یک همرشته ای به عیادتِ رامین در بیمارستان می رود. در آن جا متوجه می شود که رامین مشتاقِ دیدار دوباره مریم است چرا که ممکن است روزهای آخرِ زندگی اش هم باشد. محمد که اوضاع را چنین می بیند و احتمالاً با سفارشِ عموی رامین که سرپرستی او را بر عهده داشت (رامین پدر خود را سالها پیش از دست داده بود)، تصمیم می گیرد که به نزدِ مریم برود و او را بر بالین رامین حاضر کند؛ شاید که این دیدار باعث بازیابی روحیه در هم شکسته رامین و بازگشتِ او به زندگی شود.

مدتی است که محمد دختر یتیم و حدوداً شش ساله ای به نام «گلناز» را که نزدِ سرایداری در ویلای شمال زندگی می کرد، به نزد خود و مادرش آورده است. محمد با همراهی گلناز به دنبالِ مریم می رود.

محمد برای آن که سکوتِ گلناز را بشکند، به او گفت: «امروز خیلی خوشگل شدی ها…!» و گلناز با لبخندِ شیرینی به محمد گفت: «خوشگل بودم…!».

در راهِ رفتن، گلناز که در رؤیای خود مریم را مادرش می پندارد، از محمد می پرسد: «مریم مامانمه…؟» و نگاهِ حسرت بار و پر آرزوی محمد را هنوز پس از سیزده سال به خوبی به یاد دارم که مدتی به جلوی خودرو و به راه نگاه کرد. لحظه هائی نگاهش به جاده خیره شده بود. سرانجام سرش را به سوی گلناز برگرداند و با لحنی آرزومند گفت: «اگه خدا بخواد…».

مریم را می یابد و سوار خودرو می کند تا به بیمارستان ببرد. به بیمارستان که می رسند، مریم برای عیادت از رامین پیاده می شود. دوباره محمد و گلناز دقیقه هائی با هم تنها می شوند.

پس از بازگشتِ مریم، محمد متوجه چشمانِ اشکبارِ او می شود؛ ظاهراً بیماری رامین خیلی وخیم است. وقتی راه می افتـند، در راه، حرف از گذشته ها به میان می آید. جائی هم محمد خودرو را نگه می دارد و پیاده می شود تا هوائی تازه کند و ناراحتی اش را فرو بنشاند. در اوجِ بحث و گفتگو، مریم با ناراحتی و عصبانیت به محمد گفت: «تو باید برای من و احساساتِ من ارزش قائل می شدی…». با پیش زمینه ای که صحبتهای این دو با هم داشت، به خوبی درک کردم که منظورِ مریم این بود که تو چرا زودتر از رامین برای خواستگاری از من پا پیش نگذاشتی تا من یک زن مطلقه و شکست خورده در زندگی خانوادگی نباشم؟

عموی رامین آنها را در یکی از خیابانهای نزدیک به بیمارستان می یابد و محمد کنار می کشد. عموی رامین با آنها و بیشتر با محمد صحبت می کند.

سرانجام، محمد و مریم با ازدواجی پر خاطره به هم رسیدند. در حالی که دوربین دور شدن عروس و داماد را ثبت می کرد، گوینده متنِ سریال گفت: سالها بعد، مریم بچه هائی برای محمد آورد (مریم از رامین باردار نمی شد)…

این نکته ای بود که بسیاری از بیننده ها را به شگفتی واداشته بود. آیا نازائی (کوتاه مدت) مریم که یکی از دلایلِ طلاقِ مریم هم بود، بهانه و سببی برای رسیدنش به محمد شد؟

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ