زینب موسوی ازدواج کرد و شوهردار شد / همسر زینب موسوی کیست

0

زینب موسوی ازدواج کرد و شوهردار شد / همسر زینب موسوی کیست

زینب موسوی، (امپراتور کوزکو) کمدین پرحاشیه با یک ایرانی مقیم آلمان ازدواج کرد

بیوگرافی و زندگینامه زینب موسوی

زینب موسوی متولد سال ۶۸ در قم و فارغ التحصیل رشته کامپیوتر در مقطع کارشناسی است و با حضور در مسابقه خنداننده شو برنامه خندوانه در سال ۹۶ به چهره‌ای شناخته شده بدل شد.

استنداپ‌های زینب موسوی از حاشیه سازترین اجرا‌های مسابقه خنداننده شو بود. او اشاره‌ای به ماجرای جنجالی شیث رضایی و محمد نصرتی داشت، با اسم سوشا مکانی به شوخی پرداخت و برجام را نیز دستمایه‌ی طنز خود قرار داد.

البته فعالیت موسوی در قالب کمدین به پیش از حضورش در برنامه خندوانه بازمی گشت، اما مسابقه خنداننده شو به او شهرت بخشید.

زینب موسوی صفحه‌ای در اینستاگرام داشت که در آن در قالب شخصیتی خیالی به نام امپراطور کوزکو ویدئو‌های طنز کوتاهی درباره‌ی موضوعات مختلف تولید می‌کرد.

امپراطور کوزکو یک زن چادری سالمند قمی بود که با زبانی گزنده و بی پروا با موضوعات اجتماعی و سیاسی شوخی می‌کرد.

همسر زینب موسوی سیده زینب موسوی خندوانه

من تو یه شرکت داغونی برنامه نویس وب بودم. حالمم خیلی بد بود. کار بد حقوق بود همکارای بد زندگی افتضاح.

اون وقتا بهترین لحظات وقتایی بود که با بچه‌های سایت طرفداری کل کل می‌کردیم. اونجا یه پسری بود که نمی‌شناختمش تازه اضافه شده بود. با هم یکی از بچه‌ها رو دست انداختیم و بعدش شماره اشو بهم داد. با خودم گفتم چه پسر قشنگیه. چقدر باحاله. بعدا صمیمی‌تر شدیم. وقتی قرار شد امپراطور کوزکو رو بسازم داشتم باهاش حرف می‌زدم. فروردین ۹۵ بود هنوز آخرای فروردین بود و هر روز من تو تلگرام می‌گذشت با پسری که تازه رفته بود آلمان و خیلی قشنگ بود؛ و به همه میگفتم مدل پسرونه منه با این تفاوت که طرفدار بایرن مونیخه.

اولین کلیپو که ساختم واسش فرستادم گفت خیلی بامزه است خیلی کارت میگره فالوعرت میشه یه میلیون فالوعرت بشه یه میلیون خودم میام می‌گیرمت.

شد اولین فالوعرم بزرگترین طرفدارم و حامی همیشگی کارم.

۳ سال گذشت من اومدم تهران دیگه طرفداری نرفتم اونم نرفت. زندگیمون از هم خیلی دور شد، ولی همیشه وقتی گربه میدیدم هر وقت بایرن مونیخ می‌دیدم هر وقت برکینگ بد می‌دیدم یاد یه پسر قشنگی میوفتادم که خیلی باحال بود.

خرداد ۹۸ بود زندگی هنوز انقدر تلخ نشده بود. گفت بیخیال این همه فاصله من دوستت دارم و نمی‌دونست که من خیلی وقته دوستش دارم…

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ