داستان تیله و شیرینی
دختر و پسر کوچکی با هم در حال بازی بودند ، پسر تعدادی تیله براق و خوشرنگ و دختر چند تایی شیرینی خوشمزه با خود داشت.
پسر به دختر گفت : من همه تیله هایم را به تو می دهم و تو هم در عوض همه شیرینی هایت را به من بده.
دختر بلافاصله قبول کرد، پسر بدون این که دختر متوجه شود، قشنگ ترین تیله را یواشکی زیر پایش پنهان کرد و مابقی تیله ها را به دخترک داد. ولی دختر روی قولش ماند و هرچه شیرینی داشت، به پسرک داد.
همان شب دختر مثل فرشته ها با آرامش خوابید؛ ولی پسر نمی توانست بخوابد؛ چون به این فکر می کرد همان طور که خودش بهترین تیله اش را به دختر نداده، حتماً دختر هم چند تا شیرینی قایم کرده و همه را به او نداده ! …!
نتیجه اخلاقی :
عذاب وجدان همیشه با کسی است که صادق نیست.
آرامش با کسی است که صادق است