بیوگرافی رضا نیکخواه ،مهمان برنامه دورهمی +عکس
رضا نیکخواه شب پنجشنبه ۲۹ مرداد ۹۶ ساعت ۲۰ ، مهمان برنامه دورهمى مهران مدیری در شبکه نسیم بود.
او با نقشی که در سریال «نوروز ۷۷» داشت به مردم معرفی شد. سالها در بوشهر زندگی میکرد، اما چون شرایط کاری هنری در آنجا رضایت بخش نبود، به تهران آمد و حالا بیش از ۲۰ سال است که دارد در زمینه بازیگری فعالیت میکند. غلامرضا نیکخواه علوم سیاسی خوانده و برعکس این رشته که فضای کاملا جدی دارد، روحیه او کاملا طنز است. نیکخواه را در ایام نوروز با سریال «راه دررو» و نقش عموی خانواده دیدیم حضورش در این مجموعه باعث شد سراغش برویم و از چند و چون کار از او بپرسیم. ناگفته نماند که شروع دوباره فعالیتهای این هنرمند با بازی در سریال مرد هزارچهره بود.
رضا نیکخواه مهمان دورهمی
رضا نیکخواه با حضور در برنامه «دورهمی» ضمن مرور خاطرات دوران بازیگریاش با مهران مدیری، درباره ویژگیهای فردی خود توضیح داد.
او در ابتدای برنامه قبل از هرچیز اجازه خواست تا به سفارش همسرش از مادرزن خود تشکر و قدردانی کند.
این بازیگر سپس درباره تحصیلات خود گفت: «من در رشته علوم سیاسی تحصیل کردم و نتوانستم در رشتههای دیگری که مورد علاقهام بود قبول شوم. سپس کارگردانی سینما را هم پس از سالها خواندم.»
نیکخواه درباره سن و سال خود نیز بیان کرد:
«من متولد اول فروردین ۱۳۲۷ هستم و از بدشانسی تولدم با عید نوروز همزمان شده و هیچکس تولد من را یادش نیست که تبریک بگوید. همسرم هم یک هدیه را هر سال به من میدهد.»
او در ادامه تعریفی از مهران مدیری کرد و در پاسخ به شوخیهای مدیری با خنده گفت: «البته اول دعواهایمان را بکنیم بعد به سراغ تعریف کردن از هم برویم. ما قبل از برنامه باهم هماهنگ کردیم تا ملاحظه یکدیگر را بکنیم.»
خاطرهای از همکاری با نیکخواه
سپس مهران مدیری خاطرهای از همکاریاش با رضا نیکخواه در سریال «قهوه تلخ» را برای حضار تعریف کرد:
«یک روز سر صحنه من باید تماسی میگرفتم و موبایل همراهم نبود به رضا گفتم تلفنت را بده تا من تماس بگیرم، یک چیزی از جیبش درآورد و به من داد که اسمش را نمیدانستم و هیچی نبود، یعنی نه دکمههایش معلوم بود، نه صفحهاش مشخص بود.
در همین حال که من فکر کردم رضا دارد با من شوخی می کند تلفنش زنگ خورد و او میدانم چه چیزی را زد و صحبت کرد. آخر هم با آن یک عکس گرفتیم که هرچه گشت در گوشی نبود.»
نیکخواه درباره نقشهایی که در سینما و تلویزیون بازی کرده است، گفت: «کار جدی سینمایی با آقای مهرجویی در «طهران تهران» داشتم، امروز اکثر کارهای سینمایی که پیشنهاد می کنند یا مدتش کم است یا نقش های خوب و قابل قبولی نیستند. بهترین کاراکتری که بازی کردم نقش نوروزی در «جنگ ۷۷» بود که خیلی آن نقش را دوست دارم و مردم هم ارتباط خوبی با آن برقرار کردند.»
در بخش دیگر این گفت و گو نیکخواه درباره تفاوت رفتاری که در جلو و پشت دوربین دارد توضیح داد: «وقتی جلوی دوربین می روم به کل یک آدم دیگری می شوم و اصلا خودم نیستم، اما پشت دوربین یک انسان خشک، غیرشوخ و گاهی غیرقابل تحمل هستم.»
مقدار اولین دستمزدی که گرفته است
این بازیگر درباره مقدار اولین دستمزدی که گرفته است، گفت: «قبل از «جنگ ۷۷» ۱۴ هزار تومان و برای «جنگ ۷۷» ۲۰ هزار تومان گرفتم.
البته من تنها بازیگری نمی کردم بلکه سالها کارشناس گمرک بودم و پس از ۲۱ سال کار خودم را بازخرید کردم، الان هم به شکل آزاد در حوزه فعالیتهای اقتصادی مشاوره میدهم.»
او همچنین مرگ را بزرگترین ترس خود را در زندگی دانست و افزود: «اول میخواهم از عارف یادی کنم، خدا به خانوادهاش صبر بدهد. من از خوابیدن در قبر بسیار بدم میآید و میترسم.»
در پایان نیکخواه یک دستمال گردن که برای نقش نوروزی در «جنگ ۷۷» برایش فرستاده بودند را به موزه «دورهمی» اهدا کرد که مدیری هم در واکنش به این هدیه گفت: «خوبه هدیه ای به موزه ما داد که خودش نخریده، خیلی خسیس است و یک بار سر یکی از کارها یک توپ پارچه گرفت و گفت برای همه تان پیژامه درست خریدم، فردایش دیدم که از آن پارچه برای خود یک پیراهن دوخته و آن پیراهن همین است که الان به تن دارد.»
****
مصاحبهمان را با این سوال آغاز میکنیم که چه دلایلی باعث شد به فعالیت در حوزه طنز علاقهمند شوید؟
من در ابتدا کارم را با بازی در آثار جدی آغاز کردم. مانند برنامهای که در سال ۶۷ به اتفاق اسماعیل پوررضا آن را ساختیم که یک کار مناسبتی برای مخاطب کودک و نوجوان بود. تا این که در سال ۷۱ با معینی یاسینی کاری انجام دادیم که آن هم مناسبتی بود و با علی عمرانی و مهران مدیری در آنجا آشنا شدم تا این که قرار شد آقای خسروی و داریوش کاردان یک برنامه مناسبتی برای ایام نوروز بسازند که فکر میکنم برنامه نوروز ۷۲ بود.
علی عمرانی از من برای بازی در این کار دعوت کرد و مهران مدیری هم از طریق داریوش کاردان دعوت شد. من تا آن روز کار طنز نکرده بودم و هیچ طنازیای هم در خودم نمیدیدم، اما وقتی چند قسمت از کار را ضبط کردیم متوجه شدم که شخصیت من جلوی دوربین و پشت دوربین خیلی با هم متفاوت است. به هر حال نوروز ۷۲ در زمان خودش خیلی گل کرد و جالب است همان سال محمود شهریاری هم برنامهای داشت که در آن برنامه با نوروز ۷۲ شوخی میکرد و ما هم با او شوخی میکردیم که این مساله با استقبال خوبی از طرف مخاطبان روبهرو شد و دیگر از همان زمان جذب کارهای طنز شدم و هر وقت هم که یک کار جدی میکردم ناخودآگاه یکجورهایی طنز میشد.
پس در آن سالها به یکباره به کشفی تازه درباره خودتان رسیدید؟
بله شاید. اما اگر شرایط برایم مهیا نمیشد شاید هرگز به این سمت نمیآمدم و هنوز هم در کارهای جدی بازی میکردم.
حالا پس از این همه سال بازی در کارهای طنز، آیا این مساله برایتان عادت شده یا آن را دوست دارید؟
هنوز هم برایم لذتبخش است و به نظرم یکی از آرزوهای هر کسی این میتواند باشد که وقتی دیگران او را میبینند با لبخند با او برخورد کنند.
عکسالعملهای مردم که با خنده هم همراه است، همیشه انرژی مضاعفی به من بخشیده است و همین مساله اشتیاقم را برای ادامه این راه صد چندان میکند.
آقای نیکخواه یک زمانی خیلی کمکار شدید، چرا؟
کمی دچار مشکل بودم. آن هم به لحاظ مالی. چون حقوق ما در ابتدا زیاد نبود مثلا برای ۲ ماه کار در نوروز ۷۲، تنها ۲۰ هزار تومان گرفتیم و برای این که بتوانم از عهده مخارج زندگی بربیایم مجبور شدم به کار اولم برگردم، یعنی بازرگانی. مدتی به این کار مشغول بودم تا بالاخره خرج و دخلم به هم نزدیک شد و دیگر مشکل زیادی به لحاظ مالی نداشتم و بعد دوباره مشغول به کار شدم.
خب از این مساله نگران نبودید که در شروع دوباره موفق به جذب مخاطب نشوید؟
خب چرا، ولی زندگی با آدم شوخی ندارد. من باید جوابگوی خانوادهام میبودم، البته عشق به بازیگری در من همیشه وجود داشته و در این مدت هم بیاطلاع از اوضاع نبودم.
با چه کاری دوباره فعالیتتان را آغاز کردید؟
با سریال مرد هزار چهره. در این سریال نقش کوتاهی داشتم، اما خوشبختانه حرکت و آغاز خوبی برایم بود.
خب برویم سراغ مجموعه راه دررو. از حضورتان در این کار بگویید.
من و مهران مهام همیشه مترصد این بودیم که باهم کار کنیم، اما هیچ وقت این فرصت پیش نمیآمد تا این که این بار و به اصرار مهام بازی در این سریال را پذیرفتم، چون شبکه ۳ سیما هم حق زیادی گردن من دارد. البته بازی در این کار برایم کمی دشوار بود، چون همزمان سر کار دیگری هم بودم و بعضی اوقات هماهنگی بین ۲ کار مشکل بود، اما خوشبختانه با همیاری دوستان از عهده هر دو کار برآمدم.
از ابتدا هم برای نقش عمو دعوت به این کار شده بودید؟
خیر. در ابتدا قرار بود نقش ناصر را بازی کنم، اما خودم قبول نکردم. چون با توجه به شرایطی که داشتم این کار عملی نبود. بنابراین خواستم نقش کوتاهتری به من بسپارند و نقش عمو را هم دوست داشتم و از بازی در این نقش لذت بردم.
وقتی قرارداد این کار را بستید چند قسمت از فیلمنامه را در اختیار شما گذاشتند؟
۳ قسمت از فیلمنامه را به من دادند و قسمت چهارم به بعد را وقتی در اختیارمان گذاشتند که تصویربرداری سریال شروع شده بود.
آیا توانستید تنها در ۳ قسمت با شخصیت عمو ارتباط برقرار کنید؟
بله. چون این نقش خیلی دور از ذهن و دور از دسترس نبود و از این نظر سریع او را پیدا کردم.
با بازیگر نقش مقابلتان یعنی خانم گلچین چطور هماهنگ شدید؟
نیکخواه: نباید فراموش کنیم که اساسا کار طنز حرکت روی لبه تیغ است. از طرف دیگر مخاطب ما، مخاطب گستردهای است و نمیشود نظر همه را جلب کرد و پاسخگوی تمام سلایق بود
خیلی راحت. چون ما پیش از این سابقه همکاری با یکدیگر داشتیم و ایشان هم خیلی باتجربه هستند و از طرفی میدانستیم مخاطب دقیقا از ما چه میخواهد و چون عمو خیلی قصه پیچیدهای نداشت، هر دو ما براحتی میتوانستیم نقشهایمان را اجرا کنیم.
فکر میکنم حداقل شما دیگر به سریع کار کردن و روتین بودن کار عادت دارید. آن هم با توجه به سابقه کاریتان در آثار طنز شبانه؟
بله همین طور است. خیلی از بازیگران بودن در این شرایط را دوست ندارند و نمیتوانند خودشان را تطبیق بدهند، اما به قول شما من دیگر به این مساله عادت کردهام. البته بازی در این شرایط کار بسیار دشواری است. گاهی ما حتی دیالوگها را تک به تک حفظ نمیکنیم و تنها مفهوم آن را میگیریم چون باید آن قسمت به آنتن برسد.
البته این موضوع یک نتیجه مثبت هم دارد و آن این است که به بداههپردازی مسلط میشوید.
بله. البته من همیشه سعی کردهام به متن وفادار باشم، اما به هر حال بداههگویی جزء لاینفک کار ماست. بعضی اوقات به خاطر فشار کار و تند بودن سکانسها دیالوگها در ذهن آدم نمیمانند و تو مجبور میشوی از خودت چیزهایی بگویی. البته این مساله یک حسن دیگر هم دارد و آن این است که بازیگر به خلاقیت بیشتر و بهتری دست پیدا میکند و به آن واقعی در لحظه میرسد.
به نظر خودتان نقش عمو در نهایت آن چیزی شد که میخواستید؟
در مورد این مساله درست نمیتوانم قضاوت کنم. چون ما واقعا وقت کمی در اختیار داشتیم، اما به نظرم مردم توانستند با شخصیت عمو در این کار ارتباط برقرار کنند و او را باور کنند. این موضوع را از روی عکسالعمل مردم متوجه شدم.
آقای نیکخواه چرا در کارهای طنزتان بیشتر درگیر تیپ، تکیهکلام یا حرکت خاص میشوید؟
چون اینها اساس کار طنز هستند و همیشه هم جواب دادهاند.
اما من فکر میکنم این مساله بیشتر شما را محدود میکند تا این که بخواهد برایتان راهگشا باشد.
بله. چون گاهی تیپها و تکیهکلامها شبیه به هم میشوند و خیلی دستمان از این نظر باز نیست، اما نمیشود خیلی هم ساده با این گونه نقشها مواجه شد.
من یک انتقاد از نقش عمو در سریال راه دررو دارم و آن این است که دیالوگهایش بر مبنای سن و سالش نبود. مثلا میگفت چاک دهنت را ببند سوز نیاد. به هر حال قبول این نوع حرف از زدن از آدمی مثل او سخت نبود؟
بله شاید، اما زیاد هم نمیشود آدمها را شسته رفته و اتو کرده نشان داد چون شعاری میشوند و دیگر جذاب هم نیستند.
یعنی باید کاری کرد تا مخاطب را وادار به خنده کنیم؟
خیر، اما نباید فراموش کنیم که اساسا کار طنز حرکت روی لبه تیغ است. از طرفی دیگر مخاطب ما، مخاطب گستردهای است و نمیشود نظر همه را جلب کرد و پاسخگوی تمام سلایق بود.
در مورد نقش عمو خودتان چه کردید. در واقع دوست داشتید او را چگونه نشان دهید؟
من کاری که در مورد این نقش انجام دادم این بود که او را آوردم به سنین پایینتر و همانطور که دیدید عمو در دوران جوانیاش باقیمانده بود و از این نظر خیلی قابل پیشبینی نبود و فکر میکنم همین مساله هم موقعیت طنز بیشتری را ایجاد کرده بود.
سعید آقاخانی به عنوان کارگردان چطور دیدید؟
ما قبلا با هم کار کرده بودیم البته هر دو به عنوان بازیگر، اما این بار او در مقام کارگردان در این کار حضور داشت. به هر حال سعید آقاخانی آدم با استعدادی است و آینده روشنی دارد. ضمن این که خیلی خوب هم توانست با توجه به وقتی که در اختیار داشتیم این کار را جمع و جور کند.
کار جدیای که انجام دادید و از آن لذت بردید؟
فیلم سینمایی طهران تهران به کارگردانی داریوش مهرجویی. این فیلم را خیلی دوست دارم. باور کنید در این فیلم یک جاهایی از دست در میرفت و لحظات طنزی را ایجاد میکرد.
نمیخواهید این مسیر را جدیتر دنبال کنید؟
خیر. چون حالا مردم هم من را با کارهای طنز میشناسند و خودم هم احساس میکنم در طنازی پیشرفت بهتری دارم.
راستی هنوز هم شما را نوروزی صدا میزنند. چرا؟
چون این تیپ در بین مردم بسیار جا افتاده بود و خودم هم آن را خیلی دوست داشتم و دیگر اسم نوروزی روی من ماند. جالب است بداند این تیپ را از روی یکی از دوستانم گرفتم. او بسیار آدم شیرینی است و نزدیکان بسیار دوست دارند که وقتشان را با او بگذرانند. من هم فکر کردم که نوروزی شبیه به این دوستم باشد و خوشحالم که این اتفاق افتاد.