طلاق نوعروس ۶ ماه پس از ازدواج! / نیوشا در روز هزار بار با من تماس می گیرد و ..!

0

تماس‌های بیش از اندازه نیوشا به شوهرش، زندگی مشترک این زوج جوان را تحت‌تاثیر قرار داد و در نهایت پای آنها را به دادگاه خانواده تهران باز کرد.

مرد جوان که از جواب دادن به تماس‌های همسرش خسته شده بود، پس از یک درگیری شدید تصمیم گرفت به زندگی مشترکش برای همیشه پایان دهد.

او وقتی مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفت، درباره ماجرای زندگی‌ اش چنین گفت: شش ماه بیشتر نیست که با نیوشا ازدواج کرده‌ام، ولی در این مدت فقط عذاب کشیده‌ام. این زن بیماری روانی دارد. او از صبح تا شب مرتب با من تماس می‌گیرد. لحظه‌ای مرا راحت نمی‌گذارد. من کارمند بانک هستم و از صبح زود با مشتریان زیادی سر و کله می‌زنم.

باید سرم به کارم باشد و جوابگوی مردم باشم. گاهی وقت‌ها حتی یک لحظه هم وقت آزاد ندارم. در این میان گوشی تلفن همراهم مرتب زنگ می‌خورد. نیوشا درک نمی‌کند من کار دارم. فقط زنگ می‌زند. در مورد همه چیز سوال می‌کند و توقع دارد که من هم همیشه پاسخگو باشم. اگر جواب ندهم چند بار زنگ می‌زند. آنقدر زنگ می‌زند تا مجبور شوم جواب بدهم.

اگر هم تلفنم را خاموش کنم دعوای شدیدی راه می‌اندازد. نمی‌دانم باید با این زن چه کار کنم. بارها با او صحبت کرده، دعوا و حتی تهدیدش کردم، ولی فایده‌ای نداشته است. نیوشا اخلاقش را تغییر نمی‌دهد. کار مرا درک نمی‌کند. متوجه نیست که سرم شلوغ است. زنگ می‌زند و حتی گاهی اوقات در مورد یک موضوع صحبت می‌کند و توقع دارد من هم کارم را رها کنم و به صحبت‌هایش گوش بدهم. از وقتی ازدواج کرده‌ایم مرتب سر این موضوع با هم درگیر شده‌ایم.

نیوشا گوشش بدهکار نیست. حتی یکی دو بار از او خواستم به محل کارم بیاید تا ببیند چقدر سرم شلوغ است. ولی باز هم فایده‌ای نداشته؛ نیوشا زن بی‌فکری است و دوست دارد مرا آزار بدهد. آخرین بار وقتی دیدم نیوشا مرتب دارد تماس می‌گیرد تلفنم را خاموش کردم. وقتی به خانه رفتم او دعوا راه انداخت. درگیری‌مان بالا گرفت. بعد از آن تصمیم به طلاق گرفتم. آن شب متوجه شدم که دیگر زندگی در کنار نیوشا فایده‌ای ندارد. من فقط عذاب کشیدم و دیگر خسته شدم.

در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی همه این حرف‌ها بهانه است. ما زن و شوهریم و من دوست دارم در طول روز با شوهرم صحبت کنم و او را در جریان کارهایم قرار دهم. اما هر بار با بهزاد تماس می‌گیرم با من دعوا می‌کند. من هم عصبانی می‌شوم. او همیشه تو ذوق من می‌زند. من هم حق دارم که ناراحت شوم. بهزاد عصبانیتش به خاطر کار را سر من خالی می‌کند. وقتی سرش شلوغ است داد و بیداد راه می‌اندازد. اتفاقا من هم خسته شده‌ام و دیگر نمی‌توانم به این زندگی که سرتاسرش دعوا و توهین است، ادامه بدهم.

در پایان قاضی وقتی نتوانست این زوج را از جدایی منصرف کند، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.
پیش از ازدواج با واقعیت‌های زندگی زناشویی آشنا شوید.

مصطفی تبریزی، روان‌شناس در این باره می‌گوید: وقتی زن و مرد در دوران قبل از ازدواج، بلوغ کافی را پیدا نکرده باشند و از فرصت‌هایی که باید صرف آگاهی از واقعیت‌ها و کسب مهارت‌های اساسی برای کنار آمدن با آن می‌کردند، استفاده نکردند، در زندگی مشترک دچار مشکلات زیادی خواهند شد. اینگونه افراد معمولا رویاهای زیادی درباره ازدواج و زندگی مشترک در ذهن خود دارند. برای همین، به‌دلیل عدم آمادگی کافی برای دور شدن از رویاهایشان و ورود به مرحله جدیدی از زندگی واقعی، با اولین تلنگر جا می‌زنند.

وقتی می‌بینند آنچه در ذهن برای خود ساخته‌اند، با آنچه در واقعیت است، کاملا تفاوت دارد، شوکه می‌شوند و تحمل خود را از دست می‌دهند. آنها زمانی می‌توانند وارد مرحله جدید زندگی‌شان یعنی ازدواج شوند، که مراحل قبلی دوران رشد و بلوغ کافی را با موفقیت پشت سر گذاشته باشند. اگر مرحله قبلی را صحیح و کامل طی نکرده و به رشد و بلوغ کافی نرسیده باشند، به خاطر ناکافی بودن مهارت‌های‌شان، فرصت‌های موجود در مرحله بعدی را خواهند سوزاند.

آمادگی برای ازدواج مهم‌ترین مساله در زندگی مشترک است. زن و مرد در هر سنی که هستند، وقتی تصمیم به ازدواج می‌گیرند، باید رویا پردازی را کنار گذاشته و با واقعیت‌ها و مشکلات زندگی زناشویی آشنا شوند. وقتی مطمئن شدند که می‌توانند با این مشکلات و اختلافات کنار بیایند، آن زمان می‌توانند به ازدواج فکر کنند

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ