عکس های جدید پدرام کریمی و همسرش +بیوگرافی

1

پدرام کریمی متولد ۲۹ تیر ۱۳۵۵ در شهر تهران می باشد ، دارای مدرک کارشناسی ادبیات نمایشی و قدی ۱۹۰ سانتی متری است . او در حال حاضر مجری برنامه تلویزیونی “امروز هنوز تموم نشده” شبکه یک سیما می باشد .

ویژه برنامه رمضانی «شهر باران» کاری از گروه معارف شبکه اول سیماست که با اجرای پدرام کریمی هر شب ساعت ۱۹ به روی آنتن می‌رود.

همسر مجریان همسر مجری همسر پدرام کریمی شوهر مجری زن پدرام کریمی پدرام کریمی بیوگرافی یاسمن شاه حسینی بیوگرافی پدرام کریمی اینستاگرام مجریانinstagram pedramkarimi55

کریمی تاکنون برنامه‌های مختلفی را در شبکه‌های یک ، چهار ، جام‌جم و… اجرا کرده است که از آن میان می‌توان به برنامه‌های صبح بخیر ایران ، روز ششم ، کتاب چهار ، مسابقه ۴ از ۷ ، شب‌های روشن ، آفتاب مهربانی ، ایرانی سلام و… اشاره کرد.

همسر مجریان همسر مجری همسر پدرام کریمی شوهر مجری زن پدرام کریمی پدرام کریمی بیوگرافی یاسمن شاه حسینی بیوگرافی پدرام کریمی اینستاگرام مجریانپدرام کریمی و همسرش یاسمن شاه حسینی

همسر مجریان همسر مجری همسر پدرام کریمی شوهر مجری زن پدرام کریمی پدرام کریمی بیوگرافی یاسمن شاه حسینی بیوگرافی پدرام کریمی اینستاگرام مجریانپدرام کریمی و همسرش

همسر مجریان همسر مجری همسر پدرام کریمی شوهر مجری زن پدرام کریمی پدرام کریمی بیوگرافی یاسمن شاه حسینی بیوگرافی پدرام کریمی اینستاگرام مجریان

پدرام کریمی و همسرش

همسر مجریان همسر مجری همسر پدرام کریمی شوهر مجری زن پدرام کریمی پدرام کریمی بیوگرافی یاسمن شاه حسینی بیوگرافی پدرام کریمی اینستاگرام مجریان

در این گفتگو با پدرام کریمی و همسرش درباره نحوه آشنایی، دنیای تجرد و تاهل و حال و هوای زندگی مشترک پرسیدیم. گفتگویی که متفاوت و خواندنی شده است.

رشته تحصیلی ام ادبیات نمایشی و کارم بیشتر نوشتن است. سابقه کاری ام بر می گردد به سال ۷۶ که با برادرم وارد رادیو شدیم. آن زمان رادیو جوان تازه تاسیس شده بود. به عنوان نویسنده وارد این وادی شدم و خیلی از دوستانی که الان در زمینه اجرا حضور دارند از هم دوره هایمان در سال ۷۶ بودند. کم کم شرایطی پیش آمد که قطعات نمایشی را بازی هم می کردم و علاقمندی ام به این کار بیشتر شد. این روند در رادیو ایران، رادیو تهران و… هم ادامه داشت تا سال ۸۸ که توسط برنامه صبح عالی بخیر به دعوت رضا امیراحمدی و بعد از دادن تست، به عنوان مجری کارشناس در گروه اجتماعی شبکه یک به تلویزیون آمدم و بعد از یک سال پیشنهاد شد که به عنوان مجری اجرا کنم.

چطور شد که با هم آشنا شدید؟

یاسمن: من با هماهنگی سید جواد هاشمی برای دیدن دوستم شهرزاد کمال زاده به پشت صحنه دارا و ندار رفتم و در آنجا پدرام را دیدم که داشت برای یک پلان که قرار بود بازی کند گریم می شد، او را در آینه گریم دیدم. آن تصویر تا دو سال و نیم در ذهنم ماند تا موقع فیلمبرداری خنده بازار که خودم مجری گریم آن بودم، در آنجا پدرام را دوباره دیدم و حسی مرا مدام مجبور به کنجکاوی درباره او می کرد. از یکی از دوستانم پرسیدم ایشان بازیگر هستند؟ او گفت نه او از نویسندگان است که قرار است خودش یک پلان بازی داشته باشد. تا متوجه شدم یکی از نویسندگان کار هستند دل را به دریا زدم و رفتم به او آشناییت قبلی دادم که شما را در پروژه دارا و ندار دیده ام.

غیر از نویسندگی و اجرا، بازی هم داشته اید؟

بله تازه از دبیرستان وارد دانشگاه شده بودم که در بازگشت پرستوها و راهی به سوی خانه حضور پیدا کردم.

طی آن دو سال کارهایش را پیگیری می کردی یا قبل از آن شناختی نسبت به ایشان داشتی؟
یاسمن: نه اصلاً.

پدرام کریمی: این قسمت و سرنوشت زندگی ما بود که در خنده بازار با هم روبرو شدیم چون همان طور که می دانید خیلی کم پیش می آید نویسندگان در محل فیلمبرداری حاضر شوند و فقط می توان نامش را سرنوشت و تقدیر گذاشت. در خنده بازار چون متن همان جا نوشته و به بازیگر تحویل داده می شد من آنجا حضور داشتم. در دارا و ندار هم چند سکانس وجود داشت که آقای ده نمکی گفتند خودتان باید آن را بازی کنید.

آقای کریمی در بین صحبت هایتان خیلی از همسرتان کمک و همفکری می گیرید و من احساس کردم خیلی از برنامه ریزی های زندگی تان به عهده همسرتان است؟

تقریباً بیشتر مدیریت و هماهنگ کردن کارها به عهده ایشان است. (با خنده می گوید) کارهای نرم افزاری با ایشان و کارهای سخت افزاری و یدی با من است.

یاسمن: ما در زندگی مان خیلی با هم مشورت می کنیم و پیش نیامده تصمیمی را به تنهایی بگیرم مثلاً اگر به مهمانی دعوت شده ام حتماً به میزبان گفته ام اجازه بدهید من با پدرام صحبت کنم بعد خبر می دهم که البته خیلی جاها پدرام گفته خودت تصمیم بگیر و نظرت را اعلام کن ولی همیشه پاسخ داده ام که نظر هر دوی ما مهم است.

این موضوع چه تاثیری در زندگی تان داشته است؟

یاسمن: خیلی به روند زندگی کمک می کند. شاید من تصمیماتی بگیرم که پدرام دوست نداشته باشد یا مهمانی ای را بپذیرم که او تمایل یا وقتی برای آمدن نداشته باشد ولی وقتی با هم به مشورت می نشینیم تا نظرات طرف مقابل را بدانیم زندگی صمیمی تر می شود. به نظر من زندگی مشترک یعنی دو نفر تصمیم بگیرند و برنامه ریزی کنند و نباید تمام وظایف و مسئولیت ها به عهده یک نفر باشد. حتی در انجام کارهای منزل هم پدرام به من کمک می کند و یا گاهی که خسته ام یا کسالتی دارم می گوید من غذا را درست می کنم یا ظرف ها را می شویم. خیلی جاها این را عنوان کرده ام که پدرام برای من تنها یک شوهر نیست بلکه دوست و یار است. او اول همراه است بعد همسر.

پدرام کریمی: اگر زندگی مشترک این گونه نباشد که زندگی مشترک نیست. البته مطمئناً کسی که این صحبت ها را می شنود در ذهنش این سوال نقش می بندد که یعنی این دو نفر با هم اختلافی ندارند؟! و من در جواب می گویم، نه این طور نیست! اگر دعوا و اختلاف نظر در زندگی نباشد که نمی شود. از نظر من آن زندگی شیرین نیست. تا در زندگی تضاد و تفاوت وجود نداشته باشد زندگی خوبی شکل نمی گیرد چون همین بالا و پایین هاست که زندگی را می سازد. اما متاسفانه در تصور عامه این گونه تعریف شده که زندگی خوب باید بی دردسر بوده و هیچ تنشی در آن نباشد.

اگر تمایل به پاسخ داشته باشید، می خواهم معیارتان برای انتخاب همسر را بدانم؟

پدرام کریمی: گاهی شنیده ایم که می گویند جوان ها معیارهای ظاهری دارند و دخالت دادن این موضوع در انتخاب همسر را اشتباه می دانند. اما به نظر من معیار ظاهر باید وجود داشته باشد. معیارهای ظاهری و اخلاقی موارد بسیار خوبی است. شاید فردی ظاهر خوبی نداشته باشد اما اخلاق خوبی داشته باشد! مهم این است که قرار نیست شما تنها با معیار اخلاق خوبش با او زندگی کنید. در ضمن مهریه یاسمن یک سکه است.

(ناخوداگاه با تعجب پرسیدم) چرا؟؟؟ شما مهریه تان را بعد از انتخاب اقای کریمی انتخاب کردید؟

یاسمن: این معیار بستگی به هر فردی دارد. یک دختری ممکن است پسری را انتخاب کند که در ظاهر خوب باشد ولی بعدها تغییر رویه دهد و یا معایت اخلاقی و رفتاری اش معلوم شود. آن قوت است که همه زندگی این دختر نابود می شود. پس مهریه کمکی است به دختر که اگر خدایی نکرده در شرایطی قرار گرفت که مجبور شد جدا شود پشتوانه ای داشته باشد. قرار نیست با مهریه دختر را بفروشند بلکه قرار است او یک زندگی خوب دیگر را شروع کند. من یک سکه گذاشتم به نیت یگانگی خدا و گفتم دیگر هیچ چیز نمی خواهم و حتی هنگام عقد گفتم همین را هم نمی خواهم ئو می بخشم که خانواده اش لطف کردند و سفر حج و یک گلدان یاسمن را اضافه کردند. همان طور که پدرام گفت من هم ظاهر برایم مهم بود ولی اخلاق پدرام خیلی بیشتر برایم جذابیت داشت. او مهربان و از نظر رفتاری سنگین بود و خیلی از رفتارهای جوانان امروز را نداشت و مستقل بود. احترام به خانواده هم برایش خیلی مهم بود. من حتی بیشتر از خودش عاشق خانواده اش هستم، خواهرش مثل خواهر نداشته ام است و هیچ گاه نمی گویم خواهر شوهرم! چون من تک فرزند هستم و خواهر و برادر پدرام مثل خواهر و برادر خودم هستند. خیلی جاها از شادی شان خوشحال می شوم و وقتی ناراحت می شوند غصه شان را می خورم. در طول هفته شاید پدر و مادرم را نبینم ولی حتماً پدر و مادر پدرام را می بینم یا اگر مسافرت باشیم حتماً هر روز با آنها تلفنی حرف می زنم.

مادیات چقدر در انتخاب همسر مهم است؟

شاید اگر پدرام خیلی پولدار بود او را انتخاب نمی کردم. دختری که در خانواده متوسط به بالا بزرگ شده باشد نمی تواند با سطح خیلی پایین زندگی کند چون دوست دارد همان طور که بزرگ شده ادامه زندگی اش هم لااقل در همان حد بماند و اگر وارد زندگی ای شود که همیشه نداری و مشکل وجود داشته باشد خیلی زود خسته می شود. درست است که می گویند عشق مهم است ولی اول مسائل مادی مطرح است و بعد عشق.

اگر دختر، خرجی ماهیانه خوبی دریافت نکند یا برای خرید مایحتاجش مجبور شود بیش از حد صرفه جویی کند بعد از مدتی ممکن است رفتارهای پرخاشگری از خود نشان دهد که طرف مقابلش بگوید یعنی این آدم با این اخلاق را من انتخاب کردم؟

برخی معتقدند برای انتخاب همسر فقط خود فرد مهم است و اینکه خانواده اش چگونه اند اهمیتی ندارد. نظر شما چیست؟

پدرام کریمی: نه این طور نیست همه چیز مهم است. خود یاسمن می داند که رفتار خانواده ها و حتی پوشش و ظاهر برایم اهمیت دارد. می توان برخی چیزها را ندیده گرفت ولی کلاً نمی توان از آن گذشت.

من شنیده ام که یاسمن جزو خانواده معظم جانبازان هستند. درست است؟

یاسمن: بله پدرم الان متاسفانه پیش ما نیستند و حدود ده دوازده سال است که به علت حاد شدن بیماری شان در آسایشگاه جانبازان هستند.

این موضوع چقدر در زندگی شما اثر گذاشت؟

یاسمن: وقتی این اتفاق برای پدرم افتاد من سنم خیلی کم بود و همیشه خیلی ناراحت بودم ولی باعث شد دیدم نسبت به این افرادی که رفتند جنگیدند و از میهن مان دفاع کردند بازتر شود و درک بهتری حتی از زندگی خانواده های شهدا داشته باشم. درست است که الان هر بار که به آسایشگاه به دیدن پدرم می روم تا چند روز حالم بد است ولی شاید اگر پدرم و امثال او به جبهه نمی رفتند الان شرایط طور دیگری بود. این موضوع باعث شد تا مستقل و متکی به خود بزرگ شوم و از هجده سالگی با اینکه نیاز مالی نداشتم مشغول به کار شدم. گاهی آشنایان می گویند به خاطر اتفاقی که افتاده پدرت نتوانسته برایت پدری کند ولی من معتقدم این طور نیست. دعای خیری که او در حقم دارد برایم یک دنیا ارزش دارد. با اولین حقوقی که گرفتم برای پدرم هدیه خریدم و با حقوق دومم برای مادرم هدیه گرفتم. همین دعاهای کوچک باعث شده همیشه موفق باشم و در زندگی ام آرامش داشته باشم و پدرام وارد زندگی ام شود. البته من و مادرم لحظات خیلی سخت در زندگی مان زیاد داشته ایم اما الان به آرامش رسیده ایم.

پدرام کریمی: من خودم تا قبل از آشنایی ام با یاسمن چنین خانواده هایی را از نزدیک ندیده بودم. گاهی در صحبت ها شنیده ایم که می گویند: «ای بابا این خانواده جانبازان و شهدا همه از ما سهم می خواهند». ولی حالا که از نزدیک می بینم واقعاً این طور نیست. مادر یاسمن خیلی سختی کشیده تا به ثبات رسیده. شما تصور کنید مادری با یک دختر کوچک و مشکلات زندگی چه سختی هایی را تحمل کرده است. شماها همه در کنار خانواده هایتان و زیر حمایت پدران تان بوده اید و همیشه وقتی به مشکلی برخورده اید در آخرین لحظه گفته اید به پدرم می گویم. اما خانواده هایی بوده اند که این تکیه گاه را به خاطر دفاع از کشور از دست داده اند.

به نظرتان خوب به آنها رسیدگی می شود؟

یاسمن: رسیدگی می کنند ولی کافی نیست چون تعدادشان زیاد است و جایشان کم. یک بار که به آسایشگاه جانبازان رفته بودیم خیلی ناراحت بودند و می گفتند شما سالی دو بار می آیید و چند تا عکس یادگاری می گیرید و می روید.

چطور وارد این حرفه شدید؟

یاسمن: از ابتدا وارد گروه سید جواد هاشمی شدم و او واقعاً برایم پدری کرد. در کار و خیلی از لحظات زندگی واقعاً مثل پدر کنارم بود و با وجود مشغله کاری ای که دارد گاهی به پدرم سر می زند. همیشه می گفت دو تا آ‌رزو دارم یکی اینکه خطبه عقد فاطمه دخترم را بخوانم و یکی هم خطبه عقد یاسمن را و این اتفاق افتاد.

شما تا به حال خواسته اید مجری شوید؟

یاسمن: اولین بار که جلوی دوربین رفتم شب یلدای برنامه امروز هنوز تموم نشده بود. شاید باورتان نشود این قدر استرس داشتم و می لرزیدم که اگر میکروفن را جلوی قلبم می گرفتند صدای قلبم از صدای خودم بلندتر بود، چند تا دوربین هست که نمی دانی به کدام باید نگاه کنی و کلی آدم آن پشت ایستاده اند که واقعاً تمرکزت را می گیرد. واقعاً سخت است و هر کسی از پس آن بر نمی آید. اجرای پدرام را دوست دارم و همیشه تشویقش می کنم اما دوست دارم اول نویسنده باشد بعد مجری چون توانایی اش در نویسندگی خیلی خیلی بیشتر است.

پدرام کریمی: یکی از هنرمندان با سابقه را برای حضور در برنامه دعوت کرده بودیم. وقتی نشست گفت: من که این همه سال تئاتر بازی کرده ام با این همه دوربین زانوهایم می لرزد. البته بعد از چند بار قرار گرفتن در این موقعیت عادت می کنید.

یعنی شما خودتان ترس از دوربین نداشتید؟

پدرام کریمی: این ترس طبیعی است و علاوه بر این ترس باید خیلی هم حواست به حرف هایی که می زنی باشد. اگر شما یک نکته ای را غلط عنوان کنی ممکن است به یک قومیت یا قشر خاصی بر بخورد.

یاسمن: البته این ترس بعد از مدتی از بین می رود پس باید اطلاعات عمومی خوبی هم داشته باشی که بتوانی صحبت کنی. پدرام گاهی دو سه روز به طور مدام مشغول مطالعه است تا با اطلاعات کافی در برنامه حاضر شود.

خط قرمزهای اجرا چه طور مشخص می شود؟

خط قرمز موضوع مکتوبی نیست که به مجری ابلاغ شود، باور نمی شود از سال ۷۶ تاکنون که کار اجرا انجام می دهم یک بار کسی به من نگفته این حرف را بگو و این حرف را نگو! شما وقتی مدتی درون رسانه باشید متوجه حساسیت موضوع می شوید و می دانید چه بگویید و چه نگویید. یک حرف اشتباه باعث می شود سیل زیادی از پیامک های انتقادی دریافت شود. یک چیز را صادقانه بگویم و آن اینکه کسی را که می خواهند نفرین کنند باید بگویند الهی مدیر رسانه شوی! چون واقعاً کارشان سخت است. مخاطب «امروز هنوز تموم نشده» عموم مردم و به خصوص قشر جوان هستند پس صحبت ها باید به روز باشد حتی موضوعات برنامه به ما دیکته و امر و نهی نمی شود بلکه خودمان آن را مطابق جامعه انتخاب می کنیم.

لطفا نظر خود را در مورد مطلب بالا در قسمت اعلام نظرات ذکر کرده و نوع مقالات و اخبار مورد علاقه خود را بیان کنید به بهترین نظرات هدایای نفیسی تعلق خواهد گرفت . باتشکر

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

1 نظر
  1. مهتاب می گوید

    مطالبی که دررابطه بامصاحبه با آقای پدرام کریمی و همسرشون بود واقعا جالب بودن.
    ممنون از زحمات شما.