محبوب ترین نام دختران در اسرائیل، اسم یک زن بدکاره

0

وزارت کشور رژیم صهیونیستی در گزارش خود، رایج‌ترین و محبوبترین نامی‌ که صهیونیستها برای دختران انتخاب می کنند را «تامار» معرفی کرد.

زن هرزه زن اسراییلی دختر زیبا دختر اسراییلی

 تارنمای وزارت خارجه اسرائیل و وب سایت “تهران-حیفا تل آویو” در خبری جالب توجه از محبوبترین و رایج ترین اسمی که خانواده های اسرائیلی برای دختران خود انتخاب می کنند، خبر داد.

وزارت کشور رژیم صهیونیستی در گزارش خود، رایج‌ترین و محبوبترین نامی‌ که صهیونیستها برای دختران خود انتخاب می کنند را «تامار» معرفی کرد. با بررسی درباره هویت فردی که نام او محبوبترین اسم دختر در بین صهیونیست‌ها است به نکات جالبی می‌رسیم.

بر اساس منابع دینی یهودی و مسیحی، «تامار» (به معنی درخت خرما) بیوه عیر، پسر یهودا (یکی از پسران یعقوب که قوم یهود نیز از نسل وی هستند) بود که پس از مرگ شوهرش با اونان ازدواج کرد. یهودا که پدر شوهر تامار بود، با وی همبستر شد. این عمل بعدها در شریعت موسی (لاویان ۱۸:۱۵) ممنوع شد. تامار از یهودا حامله گشت و دو پسر به نام‌های فارص و زارح زایید. یهودا هنگامی‌که از ولادت این دو فرزند آگاه شد، دستور داد تامار را زندانی کرده و سپس در آتش بسوزانند، اما تامار که مهر و عصای یهودا را نگه داشته بود، در خلوت به او یادآوری کرد که او از خود وی حامله گردیده است. (پیدایش ۶:۳۸)

در کتاب پیدایش آمده است “به دو نفر از اولاد یهودا یعنی «عیر» و بعد از فوت او به «اونان » تزویج شد و چون اونان سرای فانی را بدرود گفت، پدرش وعده داد که هرگاه پسرم «شیله » (پسر سوم) به حد بلوغ رسد، ترا بدو تزویج نمایم اما چون شیله بالغ گردید و یهودا بوعده خود وفا ننمود، تامار حیله‌ای انگیخته حالتی صورت داد که یهودا به وی درآمد و به هیچ وجه وی را نشناخت.

در باب ۳۸ کتاب پیدایش آیات ۱ تا ۲۶، این موضوع به طور کامل شرح داده شده است: … و واقع شد در آن زمان که یهودا از نزد برادران خود رفته، نزد شخصی عدلامی، که حیره نام داشت، مهمان شد. و در آنجا یهودا، دختر مرد کنعانی را که نامش ” شوعه ” بود، دید و او را گرفته، بدو درآمد. پس آبستن شده، پسری زایید و او را عیر نام نهاد. و بار دیگر آبستن شده، پسر زاییده و او را اونان نامید. و باز هم پسری زاییده، او را شیله نام گذارد. و چون او را زایید، یهودا در کزیب بود. و یهودا، زنی مسمی‌به تامار، برای نخست زاده خود عیرگرفت. و نخست زاده یهودا، عیر، در نظر خداوند شریر بود، و خداوند او را بمیراند. پس یهودا به اونان گفت: ” به زن برادرت درآی، و حق برادر شوهری را بجا آورده، نسلی برای برادر خود پیدا کن. لکن چونکه اونان دانست که آن نسل از آن او نخواهد بود، هنگامی‌که به زن برادر خود در آمد، بر زمین انزال کرد، تا نسلی برای برادر خود ندهد. و این کار او درنظر خداوند ناپسند آمد، پس او را نیز بمیراند. و یهودا به عروس خود، تامار گفت: در خانه پدرت بیوه بنشین تا پسرم شیله بزرگ شود. زیرا گفت: مبادا او نیز مثل برادرانش بمیرد. پس تامار رفته، در خانه پدر خود ماند. و چون روزها سپری شد، دختر شوعه زن یهودا مرد. و یهودا بعد از تعزیت او با دوست خود حیره عدلامی، نزد پشم چینان گله خود، به تمنه آمد. و به تامار خبرداده، گفتند: اینک پدر شوهرت برای چیدن پشم گله خویش، به تمنه می‌آید. پس رخت بیوگی را از خویشتن بیرون کرده، برقعی به رو کشیده، خود را پوشاند، و به دروازه عینایم که در راه تمنه است، بنشست. زیرا که دید شیله بزرگ شده است، و او را به وی به زنی ندادند. چون یهودا او را بدید، وی را فاحشه پنداشت. پس از راه به سوی او میل کرده، گفت: بیا تا به تو درآیم. زیرا ندانست که عروس اوست. گفت: مرا چه می‌دهی تا به من درآیی. گفت: بزغاله ای از گله می‌فرستم. گفت: آیا گرو می‌دهی تا بفرستی؟ گفت: مهر و  زّنار خود را و عصایی که در دست داری. پس به وی داد، و بدو درآمد، و او از وی آبستن شد. و برخاسته، برفت. و برقع را از خود برداشته، رخت بیوگی پوشید. و یهودا بزغاله را به دست دوست عدلامی‌ خود فرستاد، تا گرو را از دست آن زن بگیرد، اما او را نیافت. و از مردمان آن مکان پرسیده، گفت: آن فاحشه ای که سر راه عینایم نشسته بود، کجاست؟ گفتند: فاحشه ای در اینجا نبود. پس نزد یهودا برگشته، گفت: او را نیافتم، و مردمان آن مکان نیز می‌گویند که فاحشه ای در اینجا نبود. یهودا گفت: بگذار برای خود نگاه دارد، مبادا رسوا شویم. اینک بزغاله را فرستادم و تو او را نیافتی. و بعد از سه ماه یهودا را خبر داده، گفتند: عروس تو تامار زنا کرده است و اینک از زنا نیز آبستن شده. پس یهودا گفت: وی را بیرون آرید تا سوخته شود! چون او را بیرون می‌آوردند نزد پدرشوهر خود فرستاده، گفت: از مالک این چیزها آبستن شده ام، و گفت: تشخیص کن که این مهر و  زّنار و عصا از آن کیست. و یهودا آنها را شناخت، و گفت: او از من بی گناه تر است، زیرا که او را به پسر خود شیله ندادم. و بعد او را دیگر نشناخت …

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ