حمیدرضا صدر کدام واکسن کرونا را تزریق کرده بود؟

0

مرحوم حمیدرضا صدر در تاریخ ۱۳ اسفند ۱۳۹۹ با انتشار عکس زیر در اینستاگرامش نوشت:

hamid.reza.sadr

واکسن کرونا و قصه فایزر
.
‎سرانجام امروز واکسن کرونا را تزریق کردم و از این پا آن پا کردن های بی دلیل دل کندم. اصرار خواهرم که می گفت صدایت گرفته و سپس برنامه ریزی اش همه چیز را پایان بخشید

فایزر واکسن کرونا فایزر چیست غزاله صدر کیست خانواده حمیدرضا صدر حمیدرضا صدر بیوگرافی حمیدرضا صدر اینستاگرام دکتر حمیدرضا صدر

این جا زدن واکسن در مراکز و محل های پرشماری بسته به شهر و منطقه و محله انجام می شود. مثلا حتی در دیزنی لند تعطیل شده که روزگاری سی هزار نفر در آن کار می کردند یا چند استادیوم ورزشی غول آسا که مردمان سوار بر اتومبیل وارد شده و بدون پیاده شدن واکسن شان را می زنند. پیش از آن باید در سایت های مربوطه جستجو کرده و مشخصات خود را وارد کنید و در صورتی که جا و زمان مناسبی به شما داده شد راهی مرکز زدن واکسن شوید.
.
‎من و خواهرم راهی یک داروخانه بزرگ شدیم. با فقط چند نفر در انتظار زدن واکسن. همه چیز پس از کمتر از نیم ساعت به پایان رسید. با زدن واکسن فایزر. بی هیاهو. بی قیل و قال. نوبت دوم واکسن حدود سه هفته دیگر فرا خواهد رسید
.
‎به خانه که بازگشتم در اخبار ایران خبر فروش واکسن روس ها را در ناصر خسرو شنیدم. به مادر زنگ زدم، بی آن که حرفی داشته باشم جز شرمندگی برابر آرزوهایش برای بچه هایش.
.
‎بی تعارف سخنان دکتر نمکی یادآور استند آپ کمدی ها شده و آقای ریٔیس جمهور شبیه معلم های انشایی که حرفی ندارند سخن می گوید. بی آن که راهی پیش روی گروه سنی مثلا متعلق به مادرم‌باز کنند.

خواندن تاریخچه انستیتو پاستور تا حدی کارساز است. چگونه آنها حدود هشتاد سال پیش با آبله و وبا روبرو شدند و حالا ورود واکسن از دو ابر قدرت دوران که ناگهان برادران بزرگ مان شده اند یادآور دست رشته های کوچه ای شده و مردم که توپ دست بدست گشته را نگاه می کنند.

.

همچنین در تاریخ ۲ بهمن ۱۳۹۹ با انتشار عکس زیر نوشت:

دخترم، واکسن کرونا و فایزر
.
دخترم غزاله خانوم امروز ظهر نخستین واکسن کرونا را تزریق کرد. همان واکسن فایزر را. طبعا ساده و بی خطر. تزریق کرد و بلافاصله برگشت سر کارش
.
من و مادرش نفسی تازه کردیم. گسترش کرونا جدی تر از گذشته شده. خیلی مهلک تر. نوبت زدن واکسن دخترم برایش زودتر از خیلی ها مهیا شد، چرا که در یک مرکز پزشکی کار می کند، کنار یک تیم پزشکی و به همین دلیل زدن واکسن او برای مان اهمیت فراوانی داشت. این جا بیش و کم پزشکان و پرستاران و افرادی مثل دخترم واکسن شان را زده اند، مگر آن که تمایلی نداشته اند. اکنون نوبت افراد بالای شصت و پنج سال فرا رسیده.
.
حکایت واکسن در ایران را با اخبار مرسوم و البته چیزهایی که مادر هشتاد و چند ساله ام روایت کرده دنبال کرده ام. می گویند واکسن کرونا از چین یا کوبا خواهد آمد. همیشه تصور می کردم انستیتو پاستور از عهده چنین ماموریت هایی برمی آید، ولی باز هم قصه دلار روایت شده و حکایت واردات دارو.
.
از مادرم پرسیدم “مادر جان برای زدن واکسن کرونا به کجا مراجعه خواهی کرد؟”… پاسخی نداشت “نمی دانم”. به نظر می رسد صاحب منصبان برنامه ای برای گروه سنی مادر من با آن شرایط جسمی ندارند.
.
این که دختر جوانم واکسن کرونا را زده و مادر سالمندم نمی داند به کجا مراجعه کند طعنه این دوره ام شده. واقعا چه روزگاری.
.
روایت ها نقل کرده اند معمای واکسن تا چند ماه دیگر حل خواهد شد و ای کاش چند ماه بعد همین امروز بود. مادرم با آرامش می گوید “پسر جان خدا بزرگ است. چیزی مخواه. او بهترش را عطا می کند”.
با استیصال می گویم “مادر این پسر بی دست پا, فدایت”.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ