هاشمی نسب چند دربی برای استقلال بازی کرد؟
مهدی هاشمینسب بازیکنی که در اوج شهرت و محبوبیت، قید پرسپولیس را زد و به استقلال پیوست تا یک شهر را بههم بریزد. این اتفاق هرگز از یاد مردم نمیرود و اهالی فوتبال، همیشه در موردش حرف میزنند. به بهانه نزدیک شدن به دربی، برای نبش قبر یکسری از اتفاقات، به خاطر صحبت در مورد دربیهای قدیمی و جدید، دوباره به سراغ هاشمینسب رفتیم. این مصاحبه جذاب را از دست ندهید.
برخی میگویند این دربی حساس نیست، نظر تو چیست؟
اتفاقاً به عقیده من این دربی، یکی از حساسترین تقابلها بین استقلال و پرسپولیس است. اصلاً دربی بدون حساسیت معنا ندارد. به هر حال هر دو تیم نتایج بدی در لیگ گرفتهاند و باید اینجا جبران کنند. شاید مرهمی باشد برای زخمی که آنها بر دل هواداران گذاشتند.
میتوانی پیشبینی کنی بازی با چه نتیجهای تمام میشود؟
نه روی این قضیه اصلاً فکر نکردهام.
میگویند شاید باز هم مساوی شود!
اگر قرار است مساوی شود هم کاش تساوی همراه با گل باشد. تماشاگرپسند و دیدنی باشد و تیمها مدام روی دروازه یکدیگر حمله کنند. البته باز هم امیدوارم این دیدار با پیروزی یکی از تیمها به اتمام برسد.
امید عالیشاه یکی از بازیکنان باانگیزه لیگ است که میخواهد در بازی برگشت هم گل بزند و مثل تو باشد!
من برایش آرزوی موفقیت دارم چون جدا از اینکه بازیکن خوب و مؤثری است، اخلاق بسیار خوبی هم دارد. البته به غیر از من، بازیکنان زیادی بودند که در دربیهای رفت و برگشت گلزنی کردهاند. مثل امید روانخواه، محسن خلیلی و چند نفر دیگر که فعلاً حضور ذهن ندارم.
راز موفقیت تو در دربیها چه بود؟
اول لطف خدا و دوم مربیانی که بالای سرم بودند. البته یک دلیل دیگر هم داشت؛ حضور بازیکنانی که در کنار حاضر بودند و به لحاظ روحی، به من کمک میکردند. افتخار بزرگی بود کنار آنها به فوتبال ادامه میدادم. از بس ملیپوش در تیم داشتیم، هر طرف که نگاه میکردم انگیزه میگرفتم و این راز موفقیت من بود. چه در پرسپولیس و چه در استقلال، همیشه با بهترین فوتبالیستهای ایران بازی کردم. آنها اعتماد به نفسم را بالا میبردند. اگر یک اشتباه در بازی داشتم، نفر دیگر میآمد و اشتباه مرا جبران میکرد.
در چند دربی بازی کردی؟
اگر اشتباه نکنم ۱۳ دربی که فقط در یکی از آنها شکست خوردم.
تو ۴ گل به استقلال زدی و یک گل به پرسپولیس. کدامش به نظرت مهمتر بود؟
اصلاً نمیتوانم بگویم بین این گلها کدام مهمتر بود، درست هم نیست در این شرایط، چنین حرفی بزنم ولی از هر کدام از گلهایم، یک خاطره خوب دارم.
یادمان میآید در چند دربی با مصدومیت بازی کردی، درست است؟
بله، در دو دربی با وجود مصدومیت شدید به میدان رفتم. دو دربی هم بود که اصلاً نمیخواستند مرا به زمین بفرستند اما در لحظه آخر بازی به من رسید.
به نظر میرسد در پرسپولیس که بودی، راحتتر گل میزدی؟
بله. همانطور که گفتم در کنار بازیکنان بزرگی بازی میکردم. شاید دورهای بوده که ۱۲، ۱۳ بازیکن پرسپولیس همزمان در تیمملی بودند و این موضوع انگیزههای مرا افزایش میداد. البته در استقلال هم چنین شرایطی داشتم اما در پرسپولیس ملموستر بود. یک بار گلزنترین مدافع لیگ شدم و بار دیگر سومین گلزن برتر لیگ. افتخار بزرگی برایم بود.
اینها را غیرمستقیم میگویی که یعنی برای پرسپولیس زحمت کشیدی و کسانی، زحماتت را نادیده گرفتند؟
نه دلیلی ندارد غیرمستقیم حرف بزنم. آمار مشخص است که چند بازی برای پرسپولیس به زمین رفتم و چند گل به ثمر رساندم آنهم به عنوان مدافع میانی. حتی در دربی هم عملکردم مشخص است. خیلیها بعد از من به این تیم آمدند ولی شرایطشان را ببینید که چگونه است. من در ۳ فصل به همراه پرسپولیس ۴ قهرمانی در لیگ و جامحذفی داشتم. آن سالها، واقعاً سالهای طلایی پرسپولیس بود. ما دربیها را میبردیم و در لیگ و حذفی همزمان قهرمان میشدیم. یادم میآید ۱۳، ۱۴ بازی پشتسر هم بردیم و حتی در یک سال اصلاً باخت نداشتیم. دوران بزرگ پرسپولیس بود.
البته مربیاش هم بزرگ بود؛ علی پروین!
بله او مربی خوبی بود و از شاگردانش، هر کس که بودند، بهترین بازی را میگرفت. شخصیت جالبی داشت و فقط به برد فکر میکرد.
خیلیها رفتن تو از پرسپولیس را به درگیری با پروین ربط میدهند. درست است؟
الان توقع دارید من چه چیزی بگویم؟
رک و روراست بگو رابطهات که با پروین تا این حد بد بود، چطور دوباره خوب و روبهراه شد؟
در وهله اول باید بگویم من آدم کینهای نیستم و بعد هم اینکه آقای پروین واقعاً انسان بزرگی است. ایشان بزرگتر من هم بوده و سرم برود، به بزرگترم بیاحترامی نمیکنم. آن زمان، خیلی مسائل به وجود آمد و تصمیم گرفتم به استقلال بروم. البته تبعات و مشکلات زیادی برایم به همراه داشت که بمیرم هم حاضر نیستم به آن سال برگردم ولی به طور کلی رفتن من از پرسپولیس دلایل بسیار زیادی داشت.
علی پروین در کیش گفته بود اگر مربی پرسپولیس بود، همین حالا تو را در قلب دفاع تیمش به بازی میگرفت. چه نظری در این مورد داری؟
اگر ایشان چنین حرفی زده باشد، نشان میدهد جوهره فوتبالی بازیکنان را در وجودشان میبیند. پروین شاگردهای زیادی داشته و من هم افتخار میکنم یکی از شاگردان او باشم.
حالا اتفاقات آن سالها را فراموش کردهای؟
مسائل زیادی در زندگی ورزشی من رخ داد اما حالا دیگر زمان زیادی گذشته و همین موضوع باعث شد خیلی از موضوعات را فراموش کنم.
البته خودت هم در بخشی از این مشکلات مقصر بودی!
منظورتان چیست؟
مثل همان بازی با ارتش قزاقستان در شهر جده عربستان که گل زدی و شادی خاصی داشتی.
بله آن روز من به شکل عجیبی نیمکتنشین شدم اما وقتی به بازی رفتم، توانستم گل بزنم اما انگار شما میخواهید مسائل را نبش قبر کنید!
یعنی میگویی آن اتفاقات باعث جدایی تو از پرسپولیس نبود؟
قبل از شروع بازی، یکسری مسائل رخ داد که رابطه من و کادرفنی شکرآب شد. البته من تنها در آن ماجرا نبودم بلکه پای ۱۲ بازیکن پرسپولیس گیر بود ولی همه کاسه، کوزهها را بر سر من شکستند تا نیمکتنشین شوم. اگر جرمی مرتکب شدیم، همه با هم بودیم ولی فقط من مجرم شناخته شدم و تنها با من برخورد شد در صورتی که باید جرم بین هر ۱۲ نفر تقسیم میشد. فقط گفتند من مقصرم و این دور از عدالت بود.
میتوانی بیشتر ماجرا را باز کنی؟
آن زمان، با اینکه من و پروین رابطه خوبی داشتیم ولی برخی میرفتند پشتسر من، حرفهایی به علی پروین میزدند. من چنین خصلتی نداشتم، اگر اختلافی وجود داشت، صاف میرفتم توی چشم طرف نگاه میکردم و حرفم را میزدم. بعد از آن نیز، هر وقت به زمین میرفتم، با تمام وجودم فوتبال بازی میکردم. این حرفها را نداشتم. همه چیز به خاطر گذر زمان فراموش میشود ولی آن زمان، این رفتارها باعث جدایی من شد. من بازیکنی نیستم که کمفروشی کنم، حتی اگر با مربی تیمم هم دشمن باشم این کار را نمیکنم. چنین کاری، مختص بازیکنان امروزی است که کم میگذارند تا مربیشان را برکنار کنند.
حالا قبول داری مقصر یکسری اتفاقات خودت بودی یا نه؟
بله! قبول میکنم که اشتباهاتی داشتم. البته از مظلومنمایی متنفرم ولی واقعاً گاهی اوقات مظلوم واقع شدم و هیچکس این را نفهمید. اگر کاری هم کردم، به خاطر شور جوانی بودم اما جاهایی هم وجود داشت که بیش از اندازه بر سر من کاسه، کوزهها را شکستند در حالی که من هیچ وقت، در مورد هیچ موضوعی تنها نبودم.
بگذریم. این روزها برای کریخوانی بین استقلالیها و پرسپولیسیها، دو نماد ۴ و ۶ وجود دارد. تو ۴ گل به استقلال زدی اما پس از آن به استقلال رفتی! چه نظری در این مورد داری؟
به نظر من اگر کسی قرار باشد ۴ را نشان دهد، مهدی هاشمینسب است اما نمیخواهم در این مورد حرف بزنم.
چرا؟ برایت مهم نیست؟
اصلاً. این ۴ و ۶ شده بچهبازی. من از شما یک سؤال دارم؛ چرا هرگز احمدرضا عابدزاده، علی پروین، مجتبی محرمی، همایون بهزادی، حسین کلانی و… عدد ۶ را نشان نمیدهند؟ مگر نمیتوانند؟ این قضایا دیگر لوث شده است. مگر وقتی پرسپولیس ۶ گل به استقلال زد، نسل جدیدیها وجود داشتند؟ یا مگر ۴ استقلال واقعی است؟ مگر بین این ۴ بازی، یک بازی دیگر برگزار نشده بود؟ بازیکنان امروزی باید این کارها را انجام بدهند تا در چشم باشند وگرنه بزرگان این دو باشگاه نیازی به چنین کارهایی ندارند. به جای این رفتارها، بیاییم از ناصر حجازی، غلامحسین مظلومی، سایر بزرگان استقلال و پرسپولیس که در دربیها، وجودشان را گذاشتند اما دیگر در جمع ما نیستند، یادی کنیم. من در دربیها ۵ گل زدهام اما حتی حاضر نیستم عدد ۵ را به کسی نشان بدهم.
تا به حال شده ۴ یا ۶ نشان داده باشی؟
شاید قبلاً چنین کاری کرده باشم، یادم نمیآید. شاید یک نفر مرا در خیابان دیده و بگوید این کار را در عکسی انجام دهم اما فقط به خاطر شادی آن طرف بوده نه کریخوانی بین استقلال و پرسپولیس. کدام کریخوانی؟ حال و روز این دو تیم را ببینید. الان من ۴ را نشان بدهم، کسی نمیداند به خاطر زدن ۴ گل به استقلال برای آنها کری میخوانم یا دارم ۴ که نماد استقلالیها برای کریخوانی مقابل پرسپولیسیهاست را نشان میدهم! به همین خاطر گفتم برایم اهمیتی ندارد.
یک خاطره بزرگ در ذهن اهالی فوتبال ساختی. گلی که با پیراهن استقلال به پرسپولیس زدی. آن روز را به یاد داری؟
بله کاملاً. جو سنگینی بود. من اهل این کارها نبودم اما مجبورم کردند تیمم را عوض کنم. خیلی فشار در داخل و خارج از زمین روی من بود. شاید خیلی از پرسپولیسیها باور نمیکردند بازیکن محبوبشان چنین کاری انجام دهد اما… وقتی خودم را مقابل پرسپولیس دیدم، یاد خیلی از مسائل افتادم. بعد هم به استقلال تعهد داشتم و باید مثل گذشته بهترین بازی زندگیام را انجام میدادم. کلاً روز عجیب و خاصی بود.
قبل از بازی میدانستی گل میزنی؟
بله صد درصد. حتی این موضوع را به بهروز رهبریفرد و ناصرخان ابراهیمی گفتم که قبل از رسیدن به دقیقه ۱۰ بازی به پرسپولیس گل میزنم اما خدا خواست گلزنی من در دقیقه ۸۵ بازی، یعنی ۵ دقیقه قبل از اتمام کار رقم بخورد. بالاخره نمیشود از واقعیت و کارنامه کاری و گذشته زندگیام فرار کنم.
تو هرگز تکلیفت را با اهالی فوتبال روشن نکردی؛ هاشمینسب استقلالی است یا پرسپولیسی؟
چه فرقی میکند؟ برای چه کسی مهم است که من استقلالی باشم یا پرسپولیسی؟ مثلاً محبوب میشوم؟ من این محبوبیت تصنعی را نمیخواهم. آدم باید پیش دو نفر یعنی پدر و مادرش محبوب باشد، همین. محبوبیت باید واقعی باشد. چه فرقی میکند پیش استقلالیها محبوب شوم یا پرسپولیسیها؟ هنوز تکلیفم با خودم هم روشن نیست. هر وقت خودم فهمیدم میخواهم استقلالی باشم یا پرسپولیسی، آن وقت به شما هم میگویم!
منبع: روزنامه خبر ورزشی