معنی شعر خنده تو برای دستان من شمشیری است اخته
معنی شعر خنده تو برای دستان من شمشیری است اخته
معنی شعر خنده تو درس هفدهم فارسی دوازدهم صفحه ۱۵۱ ؛ در این نوشته با معنی کلمات و ارایه های قلمرو ادبی و زبانی درس ۱۷ هفدهم شعر خنده تو کتاب ادبیات فارسی دوازدهم متوسطه دوم رشته های تجربی و ریاضی و انسانی و فنی حرفه ای آشنا می شوید.
معنی شعر خنده تو فارسی دوازدهم
نان را از من بگیر، اگر میخواهی،
هوا را از من بگیر، اما
خندهات را نه.
اگر میخواهی خوراک و نفس کشیدن را از من بگیر ولی خندهات را دریغ نکن.
گل سرخ را از من مگیر
سوسنی را که میکاری…
خندهات را که به زیبایی گل سرخ است از من نگیر، خندهای که مانند گل سوسن آن را میکاری.
از پس نبردی سخت باز میگردم
با چشمانی خسته
که دنیا را دیده است
بی هیچ دگرگونی،
اما خندهات که رها میشود
و پرواز کنان در آسمان مرا میجوید
تمامی درهای زندگی را
به رویم میگشاید.
پس از رویارپیی با سختیها برمیگردم و با وجودی خسته که دنیا را بدون هیچ تغییری دیده است، اما وقتی میخندی و خندهات به سراغ من میآید، زندگی واقعی را به من نشان میدهد.
عشق من، خنده تو
در تاریکترین لحظهها میشکفد
معشوق من، خنده تو در غم انگیزترین لحظهها شکار میشود.
و اگر دیدی، به ناگاه
خون من بر سنگفرش خیابان جاریست،
بخند؛ زیرا خنده تو
برای دستان من،
شمشیری است آخته.
و اگر ناگهان دیدی که خون من بر سنگفرش خیابان ریخته است، بخند؛ زیرا خنده تو برای دسنهای من مثل شمشیری بیرون کشیده، نیروبخش است.
خنده تو در پاییز،
در کناره دریا
موج کف آلودهاش را
باید برفرازد
خنده تو در پاییز، در کنار دریا باید امواج آن را پر از جوش و خروش سازد.
و در بهاران، عشق من!
خندهات را میخواهم
چون گلی که در انتظارش بودم،
گل آبی، گل سرخ کشورم که مرا میخواند.
ای معشوق من، خندهات را در هنگام بهار میخواهم، مانند گلی که منتظرش بودم. خنده تو که در پرچم کشورم با دو گل آبی و سرخ نقش بسته است، من را صدا میزند. (وجود من با کشور معنی مییابد.)
بخند بر شب
بر روز، بر ماه،
بخند بر پیچاپیچ خیابانهای جزیره،
اما آنگاه که چشم میگشایم و میبندم،
آنگاه که پاهایم میروند و باز میگردند،
بر شب و روز و ماه بخند و بر خیابانهای پرپیچ و خم جزیره بخند. ولی زمانی که زندهام و میتوانم ببینم و راه بروم،
نان را، هوا را،
روشنی را، بهار را،
از من بگیر
اما خندهات را هرگز
تا چشم از دنیا نبندم.
غذا و خوراک، نفس کشیدن، نور و بهار را از من بگیر؛ اما هیچ وقت خندهات را از من دریغ نکن تا زنده بمانم.
معنی صفحه ۱۵۰ فارسی دوازدهم👇
نان را از من بگیر، اگر میخواهی
هوا را از من بگیر، امّا
خندهات را نه.
گل سرخ را از من مگیر
سوسنی را که می کاری…
معنی:
اگر میخواهی خوراک و نفس کشیدن را از من بگیر؛ ولی خنده ات را دریغ نکن. عشق و لبخندت را که در دلم کاشته ای از من نگیر
قلمرو زبانی:
بند: شش جمله
نان و هوا و خنده و گل و سوسن: نقش مفعول
من: نقش متمم
«-َت» در خنده ات: نقش مضاف الیه
سرخ: نقش صفت
قلمرو ادبی:
نان: مجاز از غذا
هوا: مجاز از تنفّس
نان و هوا: مجاز از زندگی
خنده: نماد شادمانی
گل سرخ: نماد عشق
سوسن: استعاره از لبخند.
از پس نبردی سخت بازمی گردم
با چشمانی خسته
که دنیا را دیده است
بی هیچ دگرگونی،
امّا خنده ات که رها میشود
و پرواز کنان در آسمان مرا میجوید
تمامی درهای زندگی را
به رویم میگشاید.
معنی:
پس از رویارویی با سختی ها بر می گردم، با وجودی خسته که دنیا را بدون هیچ تغییری دیده است؛ اما وقتی میخندی و خنده ات به سراغ من میآید، زندگی واقعی را به من نشان میدهد.
قلمرو زبانی:
بند: پنج جمله
پس و چشمان و آسمان: نقش متمم
دنیا و درها: نقش مفعول
نبرد و زندگی: نقش مضاف الیه.
قلمرو ادبی:
چشمان: مجاز از وجود
دنیا را دیده است: کنایه از باتجربه بودن
خنده ات رها میشود و پرواز میکند و مرا میجوید: تشخیص و استعاره
دره ای زندگی: اضافه استعاری
در گشودن: کنایه از امیدوار کردن.
عشق من، خنده تو
در تاریک ترین لحظه ها می شکفد
و اگر دیدی، به ناگاه
خون من بر سنگ فرش خیابان جاری ست،
بخند؛ زیرا خنده تو
برای دستان من،
شمشیری است آخته.
معنی:
معشوق من! خنده تو در غم انگیز ترین لحظه ها شکوفا میشود و اگر ناگهان دیدی که خون من بر سنگ فرش خیابان ریخته است، بخند؛ زیرا خنده تو برای دستهای من، مثل شمشیری بیرون کشیده، نیرو بخش است
قلمرو زبانی:
*آخته: بیرون کشیده، برکشیده
بند: شش جمله
عشق: نقش منادا
من: نقش مضاف الیه
خنده: نقش نهاد
لحظه ها: نقش متمم.
قلمرو ادبی:
خنده تو می شکفد: استعاره مکنیه
جاری بودن خون: کنایه از کشته شدن
خنده تو مانند شمشیر آخته: تشبیه
خنده: آرایه تکرار.
خنده تو، در پاییز
معنی صفحه ۱۵۱ فارسی دوازدهم
در کناره دریا
موج کف آلوده اش را
باید برفرازد
و در بهاران، عشق من!
خنده ات را میخواهم
چون گلی که در انتظارش بودم،
گل آبی، گل سرخِ کشورم که مرا میخواند.
معنی:
خنده تو در پاییز، در کنار دریا، باید امواج آن را پُر از جوش و خروش نماید. ای معشوق من! خنده ات را هنگام بهار میخواهم، مانند گلی که منتظرش بودم؛ خنده تو که در پرچم کشورم با دو گُل آبی و قرمز نقش بسته است، مرا صدا میزند
قلمرو زبانی:
بند: پنج جمله
پاییز و کناره و بهاران: نقش متمم
دریا: نقش مضاف الیه
موج: نقش مفعول
عشق: نقش منادا.
قلمرو ادبی: خنده تو مانند گل: تشبیه
پاییز: نماد ناامیدی و سردی
دریا: نماد عظمت و بزرگی
گل آبی و گل سرخ: نماد عشق و وطن
برافراشتن موج کف آلوده: کنایه از دور کردن سختی ها و به شادی رسیدن
دریا و موج و کف – گل و بهاران – پاییز و بهاران: مراعات نظیر
عشق: استعاره از وطن
کشورم مرا میخواند: تشخیص و استعاره.
خند بر شب
بر روز، بر ماه،
بخند بر پیچاپیچِ خیابانهای جزیره،
امّا آنگاه که چشم میگشایم و میبندم،
آنگاه که پاهایم میروند و بازمیگردند
نان را، هوا را
روشنی را، بهار را
از من بگیر
امّا خنده ات را هرگز
تا چشم از دنیا نبندم
معنی:
بر شب و روز و ماه بخند و بر خیابانهای پُر پیچ و خم جزیره بخند؛ ولی زمانی که میتوانم ببینم و راه بروم، خوراک و نفس کشیدن و آگاهی و شادابی را از من بگیر؛ امّا هیچوقت خندهات را از من دریغ نکن تا زنده بمانم.
قلمرو زبانی:
بند: نُه جمله
شب و روز و ماه و پیچاپیچ: نقش متمم
خیابان و جزیره: نقش مضاف الیه
چشم و نان و هوا و روشنی و بهار: نقش مفعول
قلمرو ادبی:
شب و روز و ماه – چشم و پا: مراعات نظیر
بخند: آرایه تکرار
میگشایم و میبندم – میروند و بازمیگردند: تضاد
نان: مجاز از غذا
هوا: مجاز از تنفّس
نان و هوا: مجاز از زندگی
روشنی: مجاز از آگاهی
بهار: مجاز از شادابی و تازگی
خنده: مجاز از شادمانی
چشم از دنیا بستن: کنایه از مُردن
پا: مجاز از خودِ شاعر.