چرا پیامبر از بیان پیام غدیر پروا داشتند
چرا پیامبر از بیان پیام غدیر پروا داشتند
پیامبر گرامی(ص) در سال دهم هجرت برای انجام فریضه و تعلیم مراسم حج به مکه عزیمت کرد، این بار انجام این فریضه با آخرین سال عمر پیامبر عزیز مصادف شد و از این جهت آن را «حجه الوداع» نامیدند. افرادی که به شوق همسفری و یا آموختن مراسم حج همراه آن حضرت بودند تا ۱۲۰ هزار تخمین زده شدهاند.
مراسم حج به پایان رسید و پیامبر اکرم(ص) راه مدینه را در حالی که گروهی انبوه او را بدرقه میکردند و جز کسانی که در مکه به او پیوسته بودند همگی در رکاب او بودند، در پیش گرفت، چون کاروان به پهنه بیآبی به نام «غدیر خم» رسید که در سه میلی «جحفه» قرار دارد، پیک وحی فرود آمد و به پیامبر فرمان توقف داد، پیامبر(ص) نیز دستور داد که همه از حرکت باز ایستند و بازماندگان فرا رسند.
کاروانیان از توقف ناگهانی و به ظاهر بیموقع پیامبر در این منطقه بیآب، آن هم در نیمروزی گرم که حرارت آفتاب بسیار سوزنده و زمین تفتیده بود، در شگفت ماندند، مردم با خود میگفتند: فرمان بزرگی از جانب خدا رسیده است و در اهمیت فرمان همین بس که به پیامبر مأموریت داده است که در این وضع نامساعد همه را از حرکت باز دارد و فرمان خدا را ابلاغ کند.
فرمان خدا به رسول گرامی طی آیه زیر نازل شد: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعلفما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس»؛ ای پیامبر، آنچه را از پروردگارت بر تو فرود آمده است به مردم برسان و اگر نرسانی رسالت خدای را بجا نیاوردهای و خداوند تو را از گزند مردم حفظ میکند.
دقت در مضمون آیه ما را به نکات زیر هدایت میکند:
اولاً: فرمانی که پیامبر(ص) برای ابلاغ آن مأمور شده بود، آن چنان خطیر و عظیم بود که هر گاه پیامبر (بر فرض محال) در رساندن آن ترسی به خود راه میداد و آن را ابلاغ نمیکرد، رسالت الهی خود را انجام نداده بود، بلکه با انجام این مأموریت رسالت وی تکمیل میشد.
به عبارت دیگر، هرگز مقصود از ما انزل الیک مجموع آیات قرآن و دستورهای اسلامی نیست، زیرا ناگفته پیداست که هر گاه پیامبر(ص) مجموع دستورهای الهی را ابلاغ نکند رسالت خود را انجام نداده است و یک چنین امر بدیهی نیاز به نزول آیه ندارد، بلکه مقصود از آن، ابلاغ امر خاصی است که ابلاغ آن مکمل رسالت شمرده میشود و تا ابلاغ نشود وظیفه خطیر رسالت رنگ کمال به خود نمیگیرد، بنابراین، باید مورد مأموریت یکی از اصول مهم اسلامی باشد که با دیگر اصول و فروع اسلامی پیوستگی داشته، پس از یگانگی خدا و رسالت پیامبر مهمترین مسأله شمرده شود.
ثانیاً: از نظر محاسبات اجتماعی، پیامبر(ص) احتمال میداد که در طریق انجام این مأموریت ممکن است از جانب مردم آسیبی به او برسد و خداوند برای تقویت اراده او میفرماید: «و الله یعصمک من الناس».
اکنون باید دید از میان احتمالاتی که مفسران اسلامی در تعیین موضوع ماموریت دادهاند کدام به مضمون آیه نزدیکتر است، محدثان شیعه و همچنین ۳۰ تن از محدثان بزرگ اهل تسنن بر آنند که آیه در غدیر خم نازل شده است و طی آن خدا به پیامبر(ص) مأموریت داده که حضرت علی(ع) را به عنوان «مولای مؤمنان» معرفی کند.
ولایت و جانشینی امام پس از پیامبر از موضوعات خطیر و پر اهمیتی بود که جا داشت ابلاغ آن مکمل رسالت باشد و خودداری از بیان آن، مایه نقص در امر رسالت شمرده شود، همچنین جا داشت که پیامبر گرامی، از نظر محاسبات اجتماعی و سیاسی، به خود خوف و رعبی راه دهد، زیرا وصایت و جانشینی شخصی مانند حضرت علی(ع) که بیش از ۳۳ سال از عمر او نگذشته بود، بر گروهی که از نظر سن و سال از او به مراتب بالاتر بودند بسیار گران بود.
گذشته از این، خون بسیاری از بستگان همین افراد که دور پیامبر(ص) را گرفته بودند، در صحنههای نبرد به دست حضرت علی(ع) ریخته شده بود و حکومت چنین فردی بر مردمی کینه توز بسیار سخت خواهد بود، به علاوه، حضرت علی(ع) پسر عمو و داماد پیامبر(ص) بود و تعیین چنین فردی برای خلافت در نظر افراد کوتهبین به یک نوع تعصب فامیلی حمل میشده است.
ولی به رغم این زمینههای نامساعد، اراده حکیمانه خداوند بر این تعلق گرفت که پایداری نهضت را با نصب حضرت علی(ع) تضمین کند و رسالت جهانی پیامبر خویش را با تعیین رهبر و راهنمای پس از او تکمیل سازد.