۱۰ مثال مبالغه کلاس ششم با معنی
۱۰ مثال مبالغه کلاس ششم با معنی
گاهی اوقات شاعر یا نویسنده برای زیباتر شدن و قدرت سخن خود کلمه ها یا جمله ها را بیشتر از آنچه هست میگویند که نامش بزرگ نمایی است.
مثال: خروشید و جوشید و برکند خاک/ ز سُمّش زمین شد همه چاک چاک
مثال مبالغه: صف نانوایی یک کیلومتربود. یا مثل مورچه ریزه. یا روده کوچیکه روده بزرگه رو خورد
زیبایی مبالغه در این است که ، غیر ممکن طوری ادا شود که ممکن به نظر رسد .
در مبالغه صفتی را که عملاً و عادتاً پذیرفتنی نیست، بیان می کنیم ، مانند :
از بس که ایستادم علف زیر پایم سبز شد .
« حال آن که انسان هر چه قدر بایستد زیر پایش علف سبز نمی شود. »
* مثال با توضیح :
که گفتت برو دست رستم ببند *** نبندد مرا دست ، چرخ بلند
در این بیت رستم چنین ادعا می کند که فلک هم نمی تواند دست او را ببندد ، یعنی از نظر قدرت و توانایی برای خود صفتی می آورد که بیش از حد معمول است .
* مثال های دیگر :
خروشد و جوشید و برکند خاک *** زسمشّ زمین شد همه چاک چاک
شود کوه آهن چو دریای آب *** اگر بشنود نام افراسیاب
دلم گرفته است از این روزها ، دلم تنگ است میان ما و رسیدن هزار فرسنگ است.
مثال مبالغه و معنای دور و نزدیک آن
پشت دست داغ کردن:
معنی نزدیک:با شیء داغ دست راداغ کردن وسوزاندن
معنی دور:پشیمان شدن وتوبه کردن.
گندم نما جوفروش:
معنی نزدیک:کسی که جومی فروشد وانمود می کند که گندم می فروشد
معنی دور:آدم مکار وحیله گر.
دنبال نخود سیاه فرستادن:
معنی نزدیک:کسی را برای خرید نخودسیاه به بازارفرستادن
معنی دور:کسی را به دنبال چیزی نایاب وغیرقابل دسترس فرستادن که موفق به پیدا کردن آن نخواهد شد.
پیرسگ:
معنی نزدیک:سگ پیر
معنی دور:به شخص سالخورده ی مکاروفریبکار می گویند.
جگر کسی را کباب کردن:
معنی نزدیک:ازجگر کسی کباب درست کردن
معنی دور:کسی رابسیار عذاب دادن.
گردن کلفت:
معنی نزدیک:کسی که گردن کلفت دارد
معنی دور:شخص ثروتمند وپولدار،به شخص قدرتمند وپر زور می گویند.
چشم وگوش را باز کردن:
معنی نزدیک:چشم وگوش خود را باز بگذار
معنی دور:هوشیار وآگاه باش .
بی سر وپا:
معنی نزدیک :کسی که سر وپا نداشته باشد
معنی دور:فرومایه وپست،کسی که شخصیت اجتماعی کمی دارد
اجاقش کور است:
معنی نزدیک:کسی که اجاق گازش روشن نباشد
معنی دور:کسی که فرزند نداشته باشد.
بی بخار:
معنی نزدیک :کسی که بخار ندارد
معنی دور:آدم بی غیرت.
تیر کسی به سنگ خوردن:
معنی نزدیک:کسی که تیرش به سنگ می خورد
معنی دور:به آرزوی خود نرسیدن درکاری موفق نشدن.
ازجان خودسیرشدن:
معنی نزدیک:کسی که از جان خود سیر شده باشد
معنی دور:ناامیدشدن واززندگی بیزار شدن.
عالی بودش ولی ولش کن