جوان تهرانی به خاطر دوست دخترش همسایه اش را آتش زد

1

پیمان که ٢۶ سال دارد ادعا می‌کند فکر نمی کرده یک شیشه بنزین باعث مرگ مرد همسایه شود.

شامگاه ۱۹ بهمن ماه سال گذشته، مرد ۴۵ ساله‌ای با لباس‌های شعله‌ور وارد محوطه یک بیمارستان در خیابان مصطفی خمینی تهران شد. پرسنل بیمارستان بلافاصله با مشاهده صحنه، سعی در خاموش کردن وی داشتند.

به گزارش روزنامه ایران، همزمان با اقدام‌های درمانی، مأموران کلانتری ۱۱۳ بازار در محل حاضر شدند و تحقیقات آغاز شد. این مرد شعله‌ور که امان‌الله نام داشت با وجود تلاش پزشکان جان باخت و از آنجا که او همسایه‌اش را عامل آتش‌افروزی معرفی کرده بود، مرد همسایه تحت تعقیب قرار گرفت و بعد از مدت‌ها در میان بند مرتبط با زندانیان موادمخدر شناسایی شد.

گفت‌وگو با مرد آتش‌افروز
پیمان که ٢۶ سال دارد ادعا می‌کــــند فکر نمی کرده یک شیشه بنزین باعث مرگ مرد همسایه شود.
اعتیاد داری؟
شیشه می‌کشم.

سابقه داری؟
سابقه مواد مخدر دارم.

چرا امان الله را کشتی؟
قصد کشتن نداشتم.

آتشش زدی؟
اعصابم را خرد کرده بود و می‌خواستم به شوخی به  مزاحمت‌هایش پایان دهم.

شوخی؟
دیوانه بود. داخل کفشم آب می‌ریخت یا شیلنگ را تا جلو اتاقم می‌کشید و خانه‌ام را آب می‌گرفت.

علتش را می‌دانی؟
حسادت.

به چه کسی حسادت می کرد؟
من با دختری که ۴٠ سال دارد دوستی داشتم و برایش شیشه و پایپ تهیه می کردم که امان الله به رابطه من و او حسادت کرد.

چند سال است که با مرجان در ارتباطی؟
حدود ٢ سال است که در خانه‌شان مستأجرم.

بنزین از کجا آوردی؟
از پمپ بنزین خریدم.

فکر نمی کردی مرد همسایه کشته شود؟
نه.

برای نجاتش کمک نکردی؟
رفتم شیر آب را باز کنم که فشار آب کم بود. بعد رفتم داخل اتاق که پتو بیاورم اما دیدم آتش خاموش شده و من نیز پا به فرار گذاشتم.

بعد از فرار کجا رفتی؟
یک شب خانه دوستم بودم بعد رفتم ورامین خانه پدر و مادرم.

چطور دستگیر شدی؟
به خاطر فروش ١٢٠ پایپ دستگیر شدم.

پایپ‌ها را از کجا آوردی؟
خودم درست می‌کنم.

چرا در زندان اسمت را دروغ گفتی؟
چون می‌‌‌دانستم به خاطر مرگ امان الله پلیس در تعقیبم است.

چطور متوجه مرگ مرد همسایه شدی؟
در تماس تلفنی از همسایه‌ها فهمیدم.

در این مدت عذاب وجدان نداشتی؟
داشتم! اما چکار می‌کردم؟!

خودت را معرفی می‌کردی.
می‌ترسیدم.

بنا بر این گزارش تحقیقات ویژه به دستور بازپرس ایلخانی از شعبه هشتم دادسرای امورجنایی در اداره ١٠ پلیس آگاهی تهران ادامه دارد.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

1 نظر
  1. آرین کلاوزانی مقدم می گوید

    من داداش پیمان هستمو همه چیزو به من گفته بود ولی به خاطر مصرفش جدی نگرفتیمو الانم پشیمونیم