مردم یادتان هست؟! +عکس
روزنامه وطن امروز نوشت: برای توصیف اوضاع کنونی اقتصاد ایران و آنچه در حوزههایی نظیر سکه و ارز، خودرو، مسکن و اقلام مورد نیاز خانوارها میگذرد، شاید بهترین توصیف، بحران «اعتبار دولت» باشد که خود را به شکلهای مختلفی بویژه کاهش اعتماد عمومی به دولتمردان نشان میدهد.
بحران اعتبار دولت به این معنا که دیگر مواضع و حتی قولهای اقتصادی رئیسجمهور و وزرا برای عامه مردم اطمینان بخش نیست و بهاصطلاح نمیشود روی آنها حساب کرد. قول محکم چند ماه قبل روحانی در تلویزیون مبنی بر اینکه خیال مردم بابت دلار راحت باشد یا تاکید یک ماه گذشته او درباره اینکه قیمت ارز حتما پایینتر میآید،
در حالی که در هر دو مقطع پس از سخنان رئیسجمهور، دلار نرخ تصاعدی خود را پیش گرفت، مصادیق روشنی از همین بحران اعتبار است.
در این فضا دیگر وعده و وعیدهای دولتمردان برای مردم و فعالان اقتصادی حجیتی نداشته و احتمال نقض این مواضع بیشتر از تحقق آن میرود. هر چند در ریشهیابی این اوضاع، میتوان دلایل متعددی را برشمرد اما به نظر میرسد رفتار و سابقه مواضع معاون اول دولت در این حوزه، ضربهای کلیدی به اعتبار دولت روحانی در جامعه زده و اعتماد عمومی را نسبت به دولتمردان خدشهدار کرده است.
نگاهی به شعارهای رویایی اسحاق جهانگیری در ایام انتخابات و مقایسه آنها با عملکرد دولت در این فاصله، گزاره فوق را تایید خواهد کرد. به این تناقضات البته باید مواضع اخیر جهانگیری را هم افزود؛ آنجایی که معاون اول دولت در نشست روسای دانشگاههای سراسر کشور پس از شکست قطعی سیاستهای اقتصادی بویژه عرضه دلار تکنرخی ۴۲۰۰ تومانی که زمینهساز فسادهای گسترده شد، راهکار سیاسی و نه اقتصادی را برای حل مشکلات پیشنهاد میدهد. این ادعا در عمل یعنی در سالهای پیشرو نیز همچون ۵ سال گذشته نباید انتظار ایده و برنامهای مشخص و مدون از سوی دولت برای مدیریت بحران فعلی و حل مشکلات ساختاری اقتصاد ایران داشته باشیم. به تعبیر دیگر موضعگیری اخیر جهانگیری «بحران بیاعتباری» دولت را همچنان ادامه داده و تعمیق خواهد کرد.
در همین راستا بازخوانی برخی مواضع و وعدههای اسحاق جهانگیری در ۲ برنامه انتخاباتی سال ۹۶ خالی از لطف نخواهد بود.
در مناظره دوم انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۶: …ماشین اقتصاد و فرهنگ کشور از ته دره بیرون آمده و در مسیر توسعه قرار گرفته… تجربهای مثل برجام نشاندهنده قدرت قوی فرهنگی ما است… ناپختگی، بیتجربگی و تخصص ناکافی موجب شده تا این مسأله آنگونه که باید پیش نرود… باید جلوی ماجراجویی و خامی دوباره را گرفت.
جایگاه ریاستجمهوری محل کارآموزی نیست. اقتصاد این مملکت تحمل و حوصله تنش و کارآموزی سیاستمداران تازهکار را ندارد… مردم عزیز ایران! هوشیار باشید! میخواهید فردای شما و فرزندان شما چگونه باشد؟ توسعه میخواهید یا آشفتگی؟ عزت بینالمللی میخواهید یا انزوای بینالمللی؟ تنش میخواهید یا آرامش؟
یک لحظه رأی میدهید آینده کشورتان رقم میخورد.
مردم عزیز! یادتان میآید وضع اقتصادی ما چه بود؟ دارو پیدا نمیشد؟ بیماران خاص و سرطانی چه عذابی میکشیدند از بیدارویی؟ کره، شیر و شیرخشک پیدا نمیشد؟ سیلوهای گندم خالی بود؟ یادتان میآید؟ مردم عزیز!
یادتان میآید مردم شبها در صف بانکها میخوابیدند که صبح بتوانند چند سکه خرید کنند؟ تهدیدهای بزرگ علیه کشور بود… من این روزها دوباره احساس خطر میکنم. من میدانم دوقطبی کردن این مردم چه بلایی در آینده بر سر کشور میآورد… وعدههای توخالی سبب میشود مردم به کارآمدی نظام بدبین شوند…
مردم عزیز! امروز ۲ نگاه و روش کشورداری در برابر هم قرار گرفتهاند؛ در یک طرف جریانی که سعی داشت با ماجرایی و جنجالآفرینی، بگمبگمهای دروغین، خطکشیهای واهی و خیالبافی، ناپختگی و بیتجربگی خود را در صحنه داخلی و سیاست خارجی پنهان کند.
امروز ممکن است با رویکرد دیگری این جریان به صحنه بیاید. فرار به جلو کفایت نمیکند. به عقب بازگردیم سوابق را ببینیم، عملکردها را ببینیم… امروز توهینکنندگان به ظریف با برجام عکس یادگاری میگیرند… من مطمئنم ما میتوانیم بزرگترین چالشهای سیاسی و اقتصادی پیش روی کشور را حل کنیم.
من به عنوان یک مدیر جهادی این حرفها را میزنم. من جهادگرم!… روش من برای حل بحرانها اعتمادسازی بین بزرگان نظام و استفاده از همه ظرفیتهاست… .
در برنامه انتخاباتی با دوربین شبکه یک: امروز دیگر کسی از گرانی و تورم حرفی نمیزند… چون کاری شد کارستان. رئیسجمهور خودش وقت گذاشت. هفتهای ۲ جلسه اقتصادی. رونق شروع شده، رشد اقتصادی در سال جاری بالا رفته. فضای بینالمللی مثبت شده. ما به همه اهدافمان در برجام رسیدیم. ما ایرانهراسی را به ایراندوستی تبدیل کردیم. ما ریسکهای مهمی را از ایران دور کردیم. دنیا عاشق کار کردن با ایران شده. هجوم شرکتهای غربی و شرقی به ایران برای کار کردن آغاز شده. آمریکاییها یکی از ژستهایشان این بود که یک هواپیما به ایران داده نشود اما الان شرکت آمریکایی بوئینگ با ایران مذاکره میکند و برای دادن هواپیما به ما توافق میکند. آنها پیگیر کار با ایرانند. آنها میدانند جایگاه ایران چی هست… .
در دوران دولتهای نهم و دهم قیمت ارز بالا میرفت و عدهای فکر میکردند راهش این است که ظرف ۱۷ ماه ۲۲ میلیارد دلار را در بازار دوبی بفروشند تا قیمت ارز در تهران پایین بیاید. واقعاً یک آواری بر سر اقتصاد کشور خالی شد… سال ۹۲ مردم ایران تلاطم سالهای ۹۱ و ۹۲ را دیدند. قیمت ارز لحظهای بالا میرفت، قیمت سکه به ۵/۱ میلیون تومان و دلار حدود ۴ هزار تومان رسید. سال ۸۴ کل شاغلان کشور ۲۲ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر بودند و در سال ۹۱ و پس از گذشت ۷ سال این عدد به ۲۲ میلیون و ۶۰۰ هزار نفر رسید و این یعنی خالص ایجاد اشتغال صفر بود. ما وقتی دولت یازدهم را شروع کردیم باید آواربرداری میکردیم.
منبع : روزنامه وطن امروز