چرا سیاوش خیرابی قصد ازدواج ندارد +عکس پدر ،مادر و برادرانش
سیاوش خیرابی Siavash Kheirabi (متولد ۲۹ آذر ۱۳۶۳ در تبریز) بازیگر سینما و تلویزیون ایران و فرزند منوچهر خیرابی و ماهرخ برهانی می باشد .
instagram Siavash Kheirabi
وی از سن ۱۹ سالگی در کلاسهای آموزش بازیگری کانون سینما گران جوان شرکت کرد. در سال ۱۳۸۶ در تلهفیلم تلخون بازی کرد و در بازی در سریال ترانه مادری در سال ۱۳۸۷ به شهرت رسید. وی دارای لیسانس کامپوتر از دانشگاه آزاد تهران میباشد. اصالت سیاوش خیرابی تبریزی است.
-اورنگ خیرابی برادر بزرگ، متاهل، تحصیلات:رشته مکانیک
-آرش خیرابی، برادر وسطی، تحصیلات:رشتهٔ کامپیوتر
-سیاوش خیرابی، برادر کوچک، تحصیلات رشته کامپیوتر، مجرد
از سیاوش خیرابی تاکنون گفتوگوهای زیادی خواندید، اما این گفتوگو با او، تفاوتهای زیادی دارد. بازیگری که از سریال «ترانه مادری» چهره شد و خیلی زود پلههای معروفیت را طی کرد، البته در تمام این سالها در سریالهای تلویزیونی بازی کرده و بدون اغراق در هر سریالی بازی کرده، کاری خوب از آب درآمده که البته به هوش او در انتخاب نقشها برمیگردد.
سیاوش دو سالی است که «فستفود» کنجد را افتتاح کرده است،.در «کنجد» مهمانش بودیم، «سیاوش» این روزها، هر گاه وقت خالی داشته باشد به کنجد میآید، دو برادرش «آرش و اورنگ» هم در کنار او هستند و البته یک آتلیه عکاسی را هم اداره میکنند. گفتگوی داغ با سیاوش خیرابی را حتما بخوانید.
تو چرا اینقدر پرطرفداری؟
خودم که نمیتوانم راجع به این قضیه نظر بدهم، ولی خب لطف مردم همیشه شامل حال من بوده است.
چرا نام «فستفودت» را کنجد گذاشتی؟
من با برادرهایم، خیلی فکر کردیم که اسمی تک سیلابی و خوب بگذاریم، چند تا اسم هم مورد نظر ما بود، ولی خب جاهای دیگری به این نام بود. اورنگ داداشم آن موقع بچه دار شده بود، برادرم آرش هنوز بچه نداشت، تاکید داشتم اسمش را بگذاریم «برسام»، دیدیم نه، بعد میگویند اسم برادرزادهاش را گذاشت، برای همین بود که «کنجد» یکهو به ذهن من رسید و به برادرهایم گفتم و آنها هم قبول کردند.
*چرا دست برادرانتان را نمیگیری، ببری توی سینما؟
خب، برادرهایم عکاسی میکنند و شیفتی هم در کنجد کار میکنند. اگر یکی در کنجد باشد، آن یکی در عکاسی است و بالعکس…
*کلا چقدر وقت میگذاری واسه کنجد؟
من هر وقت تایم گیر بیاورم، میآیم کنجد. یعنی هر وقت بیکار باشم، پا میشوم، میآیم کنجد.
*پولش را میدهی به دخل یا همیشه خودت پشت دخل هستی؟
من به آرش و اورنگ همیشه میگویم که دوستان ما هم میآیند بزنید به حساب من، نمیزنند به حساب من، ما همیشه مهمانیم اینجا…
*اما ماشاءالله بدن را روی فرم نگه داشتی!
سعی کردم، یه خورده چاق شدم، ولی دارم یه خورده لاغر می کنم.
* چند وقت پیش یک گفتوگویی از تو دیدم که گفتی من اسیر باندبازی شدم توی سینما، حالا باند زخم بود یا باند فرودگاه؟
هم زخم و هم فرودگاه، یک جورهایی ما را زخمی کردند و یک جوری هم ما را توی فرودگاه زمینگیر کردهاند.
*میشه یه خورده بیشتر توضیح بدهی برای ما، باند داستانش چیه؟
وا… نمیدانم که میشود اسمش را گذاشت «باند» یا نه؟ صحبتهایی بود که میگفتند ما بازیگرهای تلویزیون، نمیتوانیم برویم سینما، ولی حالا این چند وقت این اتفاق یک مقدار از بین رفته و میبینیم بچههایی که حالا توی سینما بودهاند، میآیند توی تلویزیون، امیدواریم این طرز فکر از میان برداشته شود.
*تو که «نفوذی» را بازی کردهای باید نفوذش را داشته باشی.
متاسفانه ندارم.
*شاید به خاطر آن دو سه بار پیشنهاد رد کردنت باشد که آقای شریفینیا دعوتت کرد و تو نرفتی؟
نه، من رد نکردم، فقط نقش را دوست نداشتم، من رابطهام اتفاقا با آقای شریفینیا خوب است.
*یعنی هیچ وقت پیش خودت فکر نمی کردی شریفی نیا باند دارد؟
والله اوایل اینجوری فکر میکردم، همیشه فکر میکردم که آقای شریفینیا یک باند خیلی خوفناک دارد، ولی خب چند تا ارتباط با هم داشتیم تا این که سفر ما پیش آمد و رفتیم برزیل برای جامجهانی، دیدم نه، واقعا چقدر انسانی شریفی هستند، چقدر آدم خوبی هستند. به نظرم ایشان هر جا ببینند که یک نقشی به یک آدم میخورد، حتما آن آدم را معرفی میکند، ربطی ندارد به باند و این جور چیزها…
*شاید یکی از موردهایی که میشود اسمش را گذاشت «حسرت»، حسرت تو این هست که توی جشنواره فیلم فجر باشی و بالاخره تو هم یک بار بیایی جزو کاندیداها و فیلمها، امسال که فیلمی نداری؟
نه، نه… متاسفانه.
*بهترین زوجی که توی سینما و تلویزیون ایران دیدی چه کسانی هستند.
یعنی زن و شوهر باشند؟
*نه، زوج هنری.
حمید جبلی و ایرج طهماسب!
*خب، چرا زوج «سیاوش خیرابی و شاهرخ استخری» نتوانستند ادامه بدهند کارشان را؟ با این که خیلی گل کرده بودند؟
خب، موضوع اینجاست که این کار را انجام دادیم، اگر به یاد داشته باشید فیلم تلویزیونی «تلخون»، ورود من و شاهرخ با همدیگر در دنیای بازیگری بود، قرار بود «ترانه مادری» را من و شاهرخ با همدیگر بازی کنیم که شاهرخ رفت سر یک سریال دیگر، اما در «دلنوازان» این اتفاق افتاد، ولی خب، بعدش طرز فکرها عوض شد، بعد پیشنهادهای من یک جوری بود، پیشنهادهای شاهرخ یک جور دیگر… هر کداممان رفتیم سوی خودمان… اما احتمالا، ۵۰درصد، این مژده را بدهم که شاید توی ۷، ۸ ماه دیگه این اتفاق بیفتد، توی یک سریال فوقالعاده یک سریال خیلی فوقالعاده…
خیلى خسته ایم ولى به عشق شماها میخندیم ❤️
*توی سال ۸۸ یک گفتوگو از تو خواندهام که خیلی عصبانی بودی و گفتی خداحافظ بازیگری، یادت میآید؟
من؟
*بله، سال ۸۸ دقیقا ۵ سال پیش…
این یک تیتری بود که من اصلا راجع بهش صحبت نکرده بودم.
*چرا، خیلی هم متن بلندی بود…
جدی…؟
*آره، توی سایت کافه سینما صحبت کرده بودی.
خداحافظ سینما…؟
*خداحافظ بازیگری، یعنی من آرامش ندارم، اوضاع واسم سخت شده، فکر کنم آن موقعی بود که سریالت روی آنتن بود، احتمالا هجوم طرفدارها…
شاید بچه بودم این حرفها را زدم!
*پس فعلا قصدی نداری که بازیگری را کنار بگذاری؟
من تمام زندگیام بازیگری است، یعنی ممکن است من یه موقع کم کار شوم، ممکن است نروم سر کار یا ممکنه انتخابهایم عوض بشود، اما دوست دارم در این دنیای بازیگری باشم… الان یک چند وقت بعد از سریال «آوای باران» یه ذره طرز فکر من عوض شده نسبت به بازیگری، تصمیم گرفتم شاید سالی یک کار، دو کار، آن هم کار خوب انجام دهم، اگر کار خوب باشد بازی کنم و در هر کاری، بازی نکنم، برای این که به طرفدارهایم، احترام بگذارم و البته به کارم… دوست ندارم به هر قیمتی، هر فیلمی را بازی کنم که طرفدارها را جذب نکند.
*خب به خاطر این است که دیگر استطاعت مالی داری اینجا… فستفودت را میگویم.
خب خدا را شکر که این اتفاق برای من افتاده، یعنی من حالا از موقعی که اینجا را باز کردم یک جورهایی، با دل قرص میروم قرارداد میبندم. یعنی فکر این را نمیکنم که شش ماه نروم سر کار از لحاظ مالی چه پیش میآید. خدا را شکر این اتفاق افتاد و خیلی خوشحالم از این بابت… همیشه به دوستهای خودم هم میگویم حالا چه آنهایی که از من جوانترند و تازه آمدهاند و چه آنهایی که دوستهایم هستند و سنشان از من بالاتر است، یک کار، کنار بازیگری راه بیندازند، تجربه ثابت کرده هنرمندهای بزرگ ما هم، یک موقعهایی به یک چیزهایی محتاج میشوند که دیدنش عذابآور است… خیلیها میگویند کار بدی است ولی، من کار بدی نمیبینم.
*یعنی خودت را از وابستگی مالی به بازیگری جدا کردی؟
نمیشود بگویم جدا کردهام، شاید سر یک کاری از لحاظ مالی به توافق نرسم و ممکن است چند تا کار را انجام ندهم، ولی یک کار خوب به هم بخورد و یا یک کار سینمایی خوب به من پیشنهاد شود که با مبلغ پایینتری میروم کار میکنم، برای این که، به پول احتیاج ندارم…
*فکر میکنی کدام بازیگر، بیشترین پول را درمیآورد؟ توی بیزنس… بازیگرهای زیادی داریم که بیزنس میکنند.
بله… خب خیلیها پشت صحنه خوب پول درمیآورند که ما نمیفهمیم، ولی آن چیزی که من دیدم «رضا گلزار» به نظرم بهترین بیزنس را کرد توی آن تایمی که خوب کار میکرد.
پدر و مادر سیاوش خیرابی
*یعنی چه کار میکرد ایشان؟
کارهای خوب و درست اقتصادی، آن موقع هیچکس به فکر «منز کلاب» نبود، اما رضا گلزار این کار را کرد، پول خوب هم درآورد خود من مشتریاش بودم آن موقع ها، حالا بازیگر هم نبودم میرفتم، به نظر من رضا گلزار هم از سینما خوب پول درآورد و هم از بیزنسش.
نمی خواهی ازدواج کنی؟
– نه از طرف خانواده فشاری برای این کار دارم و نه هنوز خودم برای ازدواج به جمع بندی نهایی رسیده ام فکر می کنم هنوز وقت هست. فعلا دغدغه ام این است که بازیگری را به جای باثباتی برسانم، بعد به ازدواج فکر خواهم کرد.
وقتی بچه بودی فکر می کردی در چه سنی ازدواج خواهی کرد؟
– زمانی که سن و سال کمتری داشتم می خواستم طوری ازدواج کنم که فاصله سنی ام با بچه ام خیلی کم باشد اما این اتفاق نیفتاد، راستش فعلا برای ازدواج برنامه ای ندارم. البته این مسائل چیزی نیست که انسان بخواهد برایش برنامه ریزی داشته باشد. شاید مثل شاهرخ استخری (که از همینجا ازدواج و پدر شدنش را تبریک می گویم) به صورت اتفاقی همه چیز برای ازدواج مهیا شد، یا مثل سام (سام درخشانی) من هم روزی به این شرایط برسم اما فعلا برنامه ای ندارم.
برسام تنها بچه خانواده شماست، رابطه ات با او چطور است؟
– برسام تا اردیبهشت که فرزند آرش به دنیا می آید، تنها بچه خانواده ماست. او الان دو ساله است و تمام زندگی همه خانواده ماست و تمام زندگی من هم هست.
فیلمهای سینمایی
- ۱۳۸۸: نفوذی
- ۱۳۸۸: لج و لجبازی
- ۱۳۸۶: حس پنهان
- ۱۳۹۱: یکی برای همه
- ۱۳۹۰: خیابان یک طرفه
- ۱۳۹۱: لوک خوش شانس
- ۱۳۹۱: حال خوب من
- ۱۳۹۲: همه چی آرومه
- ۱۳۹۲: جلب سیار
- ۱۳۹۲: مرغ تخم طلا
- ۱۳۹۳ : جواد و فرشته
- ۱۳۹۳: استخر
تلهفیلمها
- ۱۳۸۸: باید رفت (حسین تبریزی)
- ۱۳۸۸: گنج خانه سفید (شاهد احمدلو)
- ۱۳۸۷: مرد مجهول (حمید رضا محسنی)
- ۱۳۸۶: تلخون (علیرضا امینی)
- ۱۳۸۸: پسرها سرباز به دنیا نمیآیند (شاهد احمدلو)
- ۱۳۸۹: فراموشی (عباس رزیجی)
- ۱۳۸۹: خانه به خانه (سعید عباسی)
- ۱۳۹۰: همسر مزاحم (محمد بصیری)
- ۱۳۹۰: پرواز (محمد حمزهای)
- ۱۳۹۱: حباب (کریم سربخش)
مجموعه تلویزیونی
- ۱۳۹۲: آوای باران حسین سهیلی زاده
- ۱۳۹۰: سه پنج دو حسین سهیلی زاده
- ۱۳۹۰: مادر
- ۱۳۸۹: همچون سرو بیژن بیرنگ
- ۱۳۸۸: از یاد رفته فریدون حسنپور
- ۱۳۸۸: دلنوازان حسین سهیلی زاده
- ۱۳۸۷: ترانه مادری حسین سهیلی زاده
سیاوش عشقوووووووووووووووووووووووووووووووولی
سیاوش عشقوووووووووووووووووووووووووووووووولی
سیاوش عشقوووووووووووووووووووووووووووووووولی
شیاوش عشقوووووووووووووووووووووووووووووووولی
عشقهههههههههههههههههه
سلام سیاوش جان میشه بگین چطوری میشه منم بازیگر شم
سلام من زهرا هستم ببخشید میشه به من بگید چه جوری میشه بازیگر شه ادم
دیونتم به علی روانیم کردی خیلی عشی عالی تو دمت گرم دوست دارم شدید