ساعت صفر عاشقی

0

آماده شده ام عریان با قلبی که با تکرار نام توووو ضربان می گیرد فارغ از همه دنیا چشم هایم را می بندم به سراغ مینیاتور اندامت می آیم نگاهت می کنم و غرق می شوم در زیبایی حضورت و در سیاهی چشمانت روی گونه هایت دست می کشم موهایت را نوازش می کنم عطر آغوشت را می بویم و با جادوی نگاهت داغ می گردم حرارت حضورت آبم می کند خجالت می کشم خودم‌ را به دریای مواج حضورت می سپارم چشم از تو بر نمی دارم و همراه با توووو بر صفحه مات کتاب شب شعر عشق می نگارم در ساعت صفر عاشقی

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ